تولید پیام برای دوستتدارمها برای همگامیها و همدردیها در تسریع توسعه ملی است. متاسفم به دلایل مکشوف و نامکشوف این عادت را از دست دادهایم و کار صدا، نور، حرکت و تحریر برای اغلب ما مردمان محترم و صدیق شکستن سکوت در تولید انبوه اندوه، دروغ و درماندگی است.
به گزارش عطنا، فریدون صدیقی، استاد روزنامهنگاری و روزنامهنگار پیشکسوت در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:
تولید پیام برای دوستتدارمها برای همگامیها و همدردیها در تسریع توسعه ملی است. متاسفم به دلایل مکشوف و نامکشوف این عادت را از دست دادهایم و کار صدا، نور، حرکت و تحریر برای اغلب ما مردمان محترم و صدیق شکستن سکوت در تولید انبوه اندوه، دروغ و درماندگی است. نگاه کنید به ما 8/5 میلیون شاغل و بازنشسته نازنینتر از شمیم بهار که چگونه راستگویی را در مسلخ مصلحت قربانی میکنیم و یا در خوشبینانهترین حالت یکدیگر را میپیچانیم. آیا وجود قریب به 4میلیون بیکار محصول همین عادت است؟ پاسخ این چرایی روشن است؛ حاصل تلاش 13میلیون دانشآموز، 615هزار آموزگار و 4میلیون دانشجو و 110هزار استاد دانشگاه این شده است که ثروت بهتر از علم و رانت بهتر از هردوست!
آیا بزرگترها زندگی را برای قریب به 18میلیون دانشآموز و دانشجو به دو نیم تقسیم کردهاند، نیمی سرگشتگی، یاس و غافلگیری در روز و نیم دیگر کابوس، وحشت و دیازپام در شب؟
نتیجه؛ برای چنین نسلی بیتردید واقعیت پیشرو غیرقابل فهم و پشتسر مغشوش است.
پس جا دارد سرانجام بزرگوارانی که خود را دانای کل میدانند و برای هر دردی نسخه بدون دارو مینویسند، به این سوال پاسخ دهند آیا چون همواره در تکاپوی پیشرفت و توسعه هستیم، جمعیتی از مردمان زیر خط فقر در سرگیجه ترس از افتادن و فروغلتیدن در فضای خالی زیر پایشان، راهرفتن یادشان رفته است از بس که ترسان و لرزانند؟ یادمان باشد پاسخ بزرگترها نمیتواند تا ابد غیرشفاف، مبهم و کلی باشد، چون کار آنان بر حسب وظیفهشان ایجاد تسهیلات برای در آسایش زیستن مردم است نه تبدیل سادهترین موضوعها به کلاف سردرگم و تبدیل مشکلات حداقلی به بحرانهای لاینحل حداکثری. غمافزا آنکه در این میان رسانهها، متهم به خالق، مخبر و مبلغ دروغها و دغلها و مالبریها و گوشبریها میشوند. حقیقتا اینگونه نیست؛ آنان فقط وسیلهاند. اما عادت عمومی از نظر روانی ابتدا نتیجه هر دیده و شنیدهای را به هر شکلی که ارائه شود، میپذیرد - گوشبری دروغین کودک کار - و پس از آن درست در ازدحام رویدادها و شبهرویدادهای راست و دروغ اگر مجالی یافت، بیننده و یا خواننده گوشبریهای دروغین میشود.
آیا ما با تفکر و خردورزی بیگانه شدهایم؟ آیا ما در دنیایی معلق زندگی میکنیم؟ یادتان هست خانم زهرا نعمتی، کماندار ایرانی بازیهای آسیایی جاکارتا در برابر دوربین اشک ریخت که اشتباه از من بود که مشغول غذاخوردن بودم و از مسابقه بازماندم و آقای مربی. خانم نایب رئیس و آقای رئیس فدراسیون تیر و کمان هم تصدیق تلویحی و تصریحی فرمودند. حالا و اکنون خانم نعمتی میگوید من برای جلوگیری از حاشیهسازی در بازیها گفتم مقصرم؛ یعنی دروغ گفتم. بعد خانم نایب رئیس و آقای رئیس فدراسیون و مربی تیروکمان عذرخواهی میکنند که چرا راست نگفتهاند و ما گوشبریدهها نمیدانیم به دنبال گوشهای از دسترفتهمان کجا بگردیم! انسان با دنیا دو نوع رابطه دارد؛ یکی برای شناختن و دیگری برای ارزش دادن به آن. آیا ما خود را از هر دو محروم کردهایم و تنها پیام راستی که میدهیم این است؛ ترششدن شیرینی دلیل دارد، البته این را نه فقط شیرینیپزها و نه فقط دانشجویان رشته تغذیه، که کودکان هم میدانند.