یادداشتی از دکتر داوود دانش جعفری ، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی و وزیر اقتصاد دولت نهم : طرح این مساله كه برنامههای پنج ساله یا میانمدت دیگر در ایران كارآیی ندارد، موضوعی است كه این روزها در برخی نشریات و اظهارنظر برخی كارشناسان به بحث گذاشته شده است. نكته قابل توجه در مباحث مطرح شده این است كه برخی صاحبنظران از اساس برنامهریزی را مورد تردید قرار داده و محقق نشدن اهداف برنامههای گذشته را دال بر كارآیی نداشتن برنامه دانستهاند.
چرا برنامهریزی 5 ساله موفق نیست؟
این سوال را میتوان پرسید كه آیا برنامه اجرا شده، ولی جواب نداده یا اینكه اجرا نشده و در نتیجه به اهداف مورد نظر نرسیدهایم؟
ظاهرا برخی كارشناسان در استدلالشان فرض را بر این گذاشتهاند كه برنامههای تدوین شده قبلی به اجرا گذاشته شده ولی نتوانسته ما را به اهداف مورد نظر برساند. از این رو پیشنهاد دادهاند كه اساسا برنامههای پنجساله به فراموشی سپرده شود، زیرا کارآیی لازم در این نوع برنامهها وجود ندارد یا حداکثر توصیه کردهاند سراغ برنامههای كوتاهمدت دو ساله برویم که اجراییتر است و هر دولتی که قدرت را در دست میگیرد میتواند در دوره مسوولیت خود چندینبار از این برنامهها را اجرا کند در حالی که ماهیت برنامههای پنج ساله کنونی این است که یک دولت آن را تدوین و دولت دیگر آن را اجرا میکند.هر دولتی حق دارد برنامه را خود بنویسد و خود نیز اجرا کند؛ ممکن است دولتی که اخیرا یا به تازگی روی کار میآید برنامهای را که دولت قبلی تدوین کرده قبول نداشته باشد. بهطور مثال دولت آقای احمدینژاد وقتی روی کار آمد اولین بار صراحتا اعلام کرد برنامه چهارم را قبول ندارد و بدون اینکه برنامه چهارم را اصلاح کند سعی کرد با کنار گذاشتن آن، برنامههای مورد نظر خود مثل طرحهای زودبازده، سهام عدالت و مسکن مهر را به اجرا درآورد. بنابراین اگر ما چنین نتیجهگیری کنیم که برنامه چهارم اجرا شده ولی موفق نبوده این ارزیابی دقیق نیست چرا که برنامه چهارم اساسا به اجرا در نیامده است.
یكی دیگر از دلایلی كه برنامهها به نتیجه نمیرسند این است كه الزامات اجرایی آن دقیقا پیشبینی و تدارک دیده نمیشود. رسم معمول در برنامههای قبلی این بوده که بیشتر آرمانها و آرزوها را مطرح كنیم و به این نکته توجه نداریم که برنامه یعنی تعریف راهبردهای مناسب برای رسیدن به آرمانها و آرزوها و نه صرفا بیان آنها. برنامه این است كه هدفی را تعیین كرده و سازوكارهای مناسب برای رسیدن به این هدف را مشخص كنیم. بهطور مثال برنامههای قبلی معمولا فاقد پیوست مالی دقیقی هستند، بنابراین مشخص نیست چقدر منابع مالی برای اجرای برنامه موردنیاز است. وقتی منابع لازم برای محقق كردن آرمانها و آرزوهای برنامه پنجم را جمع میزنید ممکن است به رقمی بالاتر از هزار میلیارد دلار برسید اما در عمل میبینید كه چنین پولی در دوره برنامه پنج ساله پنجم تدارک دیده نشده است. پس باید ابتدا ظرف اقتصاد ایران را شناخت، آنگاه آرزوها و آرمانها را در چارچوب این ظرف بیان کنیم و نه فراتر از آن. باید درآمدهایمان مشخص شود و بر اساس این درآمدها خواستههای مشخص داشته باشیم.
همچنین وقتی صحبت از رشد اقتصادی بالاتر میشود به این نتیجه میرسیم که دسترسی به این هدف تنها با درگیر کردن بیشتر بخش خصوصی در اقتصاد امکانپذیر است و لذا از برنامه توانمندسازی بخش خصوصی بهعنوان یکی از آرزوهای گمشده برنامه یاد میکنیم در حالی که الزام تحقق این هدف این است که با بخش خصوصی به گفتوگو بنشینیم و در مورد راهکارهای مشارکت با بخش خصوصی به توافق برسیم.مشکل در این است که ما اصولا مذاکرهای با بخش خصوصی برای نقشی که درآینده قرار است به عهده بگیرد انجام نمیدهیم آن وقت انتظار داریم که برنامه توانمندسازی بخش خصوصی با موفقیت به اجرا درآید که چنین چیزی قطعا امکانپذیر نیست.
بنابراین، برای نوشتن یك برنامه خوب باید سه موضوع را در نظر بگیریم. اول اینكه آن برنامه مناسب باشد. دوم؛ با به وجود آوردن الزامات لازم، اجرایی کردن برنامه فراهم شود. در مرحله آخر هم پس از اجرای برنامه آن را ارزیابی کنیم كه آیا این برنامه در توسعه كشور موثر بوده یا خیر؟ لذا برای اجرای یك برنامه موفق باید عزم ملی در کشور به وجود آید و کلیه عناصر درگیر برنامه بر اساس هماهنگی اولیه در جهت موفقیت اجرای برنامه کوشش کنند.
در كشورهایی كه عنوان میكنند به برنامه نیاز ندارند، قطعا نظامات اقتصادی جا افتادهای دارند كه میتوانند كشور مورد نظر را به سطح توسعه یافتگی مناسب برسانند. اما در كشورهای درحال توسعه نظیر ایران، ایجاد این نوع نظامها خود نیاز به برنامه دارد و نمیتوان در یک چشم به هم زدن نظامهای مناسب اقتصادی را در کشور به وجود آورد. بهعنوان مثال، تقویت جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد، رقابتی شدن بازارها و جلوگیری از انحصار از جمله نظامهای ضروری است كه باید در اقتصاد ایران شكل بگیرد ولی ایجاد این نظامها خود نیاز به برنامه دقیق دارد.مدت برنامه بستگی به ماهیت اهداف مورد جستوجو و زمان لازم برای تحقق آن اهداف دارد و نمیتوان گفت که همه اهداف مورد نظر را میتوان در یک برنامه دوساله به انجام رساند. ممکن است تقویت جایگاه بخش خصوصی نیازمند چند برنامه 5 ساله باشد.
بنابراین بنده معتقدم در شرایط كنونی باید نظام برنامهریزی 5 ساله در کشور تداوم یابد، ولی برای ارتقای کارآیی آن سازوکارهای مناسب را طراحی کنیم.بحث این نیست که برنامه لازم نیست بلکه باید برنامه را خوب طراحی کنیم و سپس با موفقیت آنها را اجرا کنیم.