رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی در اختتامیه همایش بینالمللی «ابعاد حقوقی-جرمشناختی تروریسم»، گفت: ریشههای معرفتشناسانه گروههای تروریستی، غلبه اندیشههای نقلی بر اندیشههای عقلی در حوزه کشورهای اسلامی بوده و امید است که با رشد عقلانیت، اندیشههای قشریگرایانه رنگ ببازد.
به گزارش خبرنگار عطنا، دکتر سیدمنصور میرسعیدی، 14اسفندماه در اختتامیه همایش بینالمللی «ابعاد حقوقی-جرمشناختی تروریسم» در سالن اجتماعات شهید بهشتی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی به ریشههای فکری و معرفتی تروریسم اشاره کرد و افزود: انواع تروریسمهای زمان جنگ سرد و تروریسم ایدئولوژیک به معنای مارکسیستی از حوزه بحثی که میخواهم ارائه دهم، خارج است و مبنای ما بر تکفیر قرار گرفته و بنابراین دایره بحث نیز محدود میشود.
وی افزود: منظور از این سخنرانی، کاویدن ریشههای فکری و معرفتی تروریسم است که به معنای تقلیلگرایی و نادیده گرفتن تروریسم در منطقه و سایر حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست. جامعهشناسی عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تا زمانی که در قالب یک اراده جمعی شکل نگیرد، یک پدیده اجتماعی متکی بر اراده جمعی پدید نمیآید و دورکیم هم در کتاب خود همین نکته را بیان میکند.
میرسعیدی با بیان مفهوم و ریشههای فکری واژه تکفیر، اظهار کرد: بحث ما در چهار محور دنبال میشود، محور اول مفهوم تکفیر و مبانی فقهی آن و محور دوم نیز بررسی ریشههای پیدایش طالبان و القاعده با تکیه بر ریشههای فکری است.
وی افزود: امروزه با آمارگیری انجام شده حدود 15 مورد مصادیق تکفیر وجود دارد و بر اساس همین مصادیق، ریشههای معرفتشناسانه این قبیل اندیشههای فکری و افقهای آینده عملیات تروریستی در منطقه آشوبزده خاورمیانه توجیه شده است. مفهوم تکفیر در معنای دقیق یعنی دادن وصف کفر به یک مسلمان به سبب رفتار خاص او است و خارج کردن وی از زمره مقررات عنوان مسلمان و عدم حمایتهایی که موضوع آن مسلمان است.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی با بیان مبانی فقهی تروریسم در فقه اهل سنت پرداخت و اظهار کرد: ریشههای تروریسم دینی از حوزه اهل سنت و مبانی فقهی آن برخاسته است و شامل نظریه خوارج که آنها معتقد هستند، ارتکاب هرگونه معصیت باعث صدق عنوان کفر میشود و خروج از مصونیتهای مسلمانی را در پی دارد. همچنین فرقه مُرجِئه که بنا به عقیده آنان، ایمان امر قلبی است و هرگونه مصونیت جوارحی با هر شکلی، تأثیری در خروج شخص از عنوان اسلام ندارد. (مُرجِئه، فرقهای کلامی از مسلمانان بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر کرد؛ بلکه میبایست آن را به قیامت ارجاع داد).
وی ادامه داد: نظریهای در حد وسط بین این دو وجود دارد که در میان اهل سنت و اهل جماعت رایج است. آنان کفر را به دو قسم اکبر و اصغر تقسیم میکنند، کفر اکبر یعنی انجام عملی یا داشتن عقیدهای و انکار اندیشهای که منجر به خروج از عنوان مسلمانی میشود و مثلاً خروج از توحید، نمونهای از این نوع کفر است اما در کفر اصغر انکار شخص او را از عنوان مسلم بیرون نمیآورد.
میرسعیدی درباره همین موضوع اضافه کرد: سه نکته از اختلاف رأی فوق استخراج میشود؛ از نظر خوارج ارتکاب معصیت از سوی حاکم و حکومت مجوز انجام خروج به سیف یا عملیات تروریستی علیه حکومت است. اما از نظر مُرجِئه اصولاً هرگونه رفتاری ولو بدون دلیل علیه حکومت، اساساً معصیت نیست و باعث خروج از دین نخواهد شد بنابراین مبنای فقهی هر دو فرقه خوارج و مرجعه توجیهکننده عملیات تروریستی علیه حاکم است.
میرسعیدی با بیان اینکه در فقه اهل سنت مصلحت یکپارچگی جامعه اولی بر تحمل ظلم و فسق است، بیان کرد: در فقه اهل سنت و جماعت حتی اگر حاکم ظلم و جفا کند و به نحو قهر و غلبه نه با حل و عقد به حکومت برسد، اگرچه به فاسقی باشد، خروج بر او حرمت قطعی دارد و پشتوانه این حرف را یک دستگاه مشروعکننده فقهی تشکیل میدهد. مصلحت یکپارچگی جامعه که لاجرم در سایه حکومت تأمین میشود، اولی برتحمل ظلم یا فسق حاکم است و مفسده ظلم و فسق حاکم قربانی مصلحت حکومت است تا به تعبیر آنها یکپارچگی شکاف برندارد.
عضو هیئت علمی گروه حقوق جزا و جرمشناسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی به اولین ریشههای گروههای تروریستی در منطقه اشاره کرد و گفت: علمای سعودی بلافاصله بعد از اولین انفجارات تروریستی و توجیهات ناشی از آن در دستگاه فقهی خود به صورت هماهنگ عمل کرده که در نتیجه به سرعت در سراسر عربستان محکومیت خوارج را در پی داشت.
وی افزود: طالبان در سال 1979 زمانی که افغانستان تحت نفوذ حکومت دستنشانده اتحاد جماهیر شوروی بود، پدید آمد. عربستان با همکاری ضیاءالحق، رئیسجمهور پاکستان و همچنین آمریکا، فردی به نام احسان ظهیرالدین را روی کار آورد که این فرد هزار مدرسه طلبگی احداث و هدف خود را اخراج الحاد و کفر از سرزمین افغانستان اعلام کرد.
میرسعیدی ادامه داد: القاعده منشأ آن از یمن شروع شد و بن لادن و ایمن ظواهری در عربستان معتقد بودند باید با کفر و الحاد مبارزه کرد و وجه اشتراک این دو اصولاً مبارزه با هر نوع کفر و شرک بود.
وی در ادامه با توضیح مفهوم تکفیر، خاطرنشان کرد: بحث تکفیر از جایی شروع میشود که عملیات تروریستی نسبت به حکومتها و طرفداران آنها جایز خواهد بود. بنابراین بر اساس این دیدگاه، کلیه حاکمان کافر هستند به این دلیل که به غیر حکم خدا، حکم میکنند و قوانینی دارند که سلایق شخصی در آنها دخیل شده است. حکومتهایی که امر حلالی را حرام میشمارند، همانند ایجاد مؤسسات ربوی، قوانین کار و کارگر خلاف مقررات شرعی و مواردی از این قبیل، مستلزم تکفیر هستند و این قبیل امور را فقط خطا نمیدانستند بلکه حکومتی که این موارد را انجام میداد، خارج شده از حوزه دین و اسلام تلقی میکردند.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی افزود: هر گونه معاهده و همکاری بینالمللی و امنیتی که متضمن تبادل اطلاعات شود، به تعبیر آنها جاسوسی است، نظامی که تسلط کفار بر مسلمان را در پی دارد، اقتصادی که باعث تقویت کفار شود، اقدام به جنگ با مسلمانان داخلی، استرداد به کشورهای غیرمسلمان، خودداری از کمک به مسلمانان، پیروی از کفار در خصوص مصوبات سازمان ملل و تمام نهادهای بینالمللی که پیروی از قوانین غیرشرعی را در پی دارد، مراسم سلام نظامی که تشبه به کفار و تعظیم به غیر خدا است، اقدام کشورها به اخذ مالیات، زندانی کردن مبلغان دینی، آزاد گذاشتن سایر مجرمان و به طور کلی خودداری دولت از اقامه احکام شریعت به عنوان طایفه ممتنعه شناخته میشود که اجازه و حمایت از مطالب نادرست و فاسد است.
وی با بیان اینکه ابعاد دینی اندیشههای گروههای تروریستی به گونهای است که از فرقه خوارج یا مُرجِئه نشأت گرفتهاند، گفت: بغی ( مصدر کلمه «بغت» و به معنای ظلم و تعدی بدون حق است) به دو نوع قتال و عدم عمل به احکام شریعت وجود دارد و دولتی که به احکام شریعت عمل نکند، کافر است.
میرسعیدی با بیان اینکه ابعاد دینی اندیشههای گروههای تروریستی به گونهای است که از خوارج یا مُرجِئه نشأت گرفتهاند اما اهل سنت در حوزههای فکری به آن موارد پاسخ دادهاند، بیان کرد: ریشههای معرفت شناسانه گروههای تروریستی غلبه اندیشههای نقلی بر اندیشههای عقلی در حوزه کشورهای اسلامی است.
این استاد حقوق دانشگاه علامه طباطبائی یادآور شد: از زمان ظهور محمد عبدوه و سیدجمالالدین اسدآبادی افقهای تازهای برای رشد عقلانیت شروع شد و توسط متفکرانی ادامه پیدا کرد و جای امیدواری وجود دارد که با رشد عقلانیت اندیشههای قشریگرایانه رنگ ببازد و با وجود این نوع نگاهها؛ افقهای دور یا نزدیک ایجاد شود تا جریان سیاسی و اقتصادی نتواند از فقر و فشار تبدیل به ایجاد حرکتهای عمومی تروریستی شود.