استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی: به نظر بنده، مفید و سودمندنبودن و انضمامینبودن ابهام، در به چه کار آمدن علوم سیاسی، مهمترین مسئله و مهمترین آسیب علوم سیاسی در کشور است؛ زیرا معلوم نیست که چه مشکلی از مشکلات را حل میکند؟ همچنین سودمند و مفید نیست به دلیل اینکه: 1.حقوقزده است. 2. تاریخ زده است. 3. اندیشهزده است. با تمام احترام به رشتههای حقوق، تاریخ، و اندیشه، بدون آنکه بخواهم آن را نفی کنم.
به گزارش عطنا به نقل از آسمان آبی، دکتر محمدباقر خرمشاد، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی در یازدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران که با موضوع «وضعیت رشته علوم سیاسی؛ اکنون و آینده» پنجشنبه دهم اسفند در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، به ایراد سخنرانی پرداخت که در پی میآید؛
«10سال قبل چنین جلسهای را دانشگاه علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار کرد. در آن جلسه، آسیبشناسی مفصلی از علوم سیاسی ایران به عمل آوردم و 12 آسیب را بیان کردم. آن مطلب دستمایه مطلبی تکمیلی شد به نام «تحول و تطور علوم سیاسی در آمریکا و فرانسه» که در مجله «دانشکده علوم سیاسی» دانشگاه علامه منتشر شد. اینبار آقای دکتر نبوی مطرح فرمودند که در این 10سال نسبتبه آن آسیبها، مهمترین آسیب کدام است؟ بنابراین در این جلسه میخواهم به این سوال پاسخ بدهم که مهمترین آسیب علوم سیاسی ایران امروز چیست؟
برای بحث من مقدمهای را مطرح میکنم درباره چگونگی شکلگیری جامعهشناسی سیاسی امروزی در آمریکا؟ در اواخر دهه50 و اوایل دهه60 این سوالی که عزیزمان از دانشگاه شهید بهشتی مطرح کردند که علوم سیاسی به چه کار میآید. نقطه عزیمتی که به تحول در علوم سیاسی و شکلگیری جامعه سیاسی جدید منجر شد، دقیقا طرح این سوال در آمریکا بود. بههرحال، این سوال مطرح شد که همه رشتهها شامل فیزیک، شیمی، زیستشناسی، طب و... هریک به کاری میآیند و مشکلی را حل میکنند، ولی علوم سیاسی به چه کار میآید؟
آن زمان مانند مباحثی که ما داریم بهگونهای بحث علوم سیاسی در کلیت خود در حوزه اندیشه بود و سیر تحول اندیشه الف، ب، ج، د، و مطالعه میشد، سپس این سوال مطرح شد که این اندیشهورزی بسیار خوب است، ولی روی زمین قرار است که چه کاری را به انجام برساند؟ شاید همین سوال بود که تلاش برای خروج از این وضعیت و انضمامیکردن علوم سیاسی، به پدیدآمدن نهادگرایی منجر شد. گفتند سیاست علیالارض در کجا جریان دارد؟ بعد پاسخ دادند در نهادهای سیاسی. پس ما بیاییم بهجای اندیشه، بهطور واقعیتر درباره نهادها شامل نهاد مجریه، قضائیه، مقننه و ارتباط اینها با یکدیگر صحبت کنیم.
سپس این جمعبندی به عمل آمد که بحث روی نهاد خوب است، ولی دینامیک نیست، مکانیک است، این در حالی است که سیاست داینامیک بوده و پویایی و تحرک دارد، درهمتنیده است؛ از اینرو برای اینکه این بحث انضمامی شود، اگر آن را کمی فروبکاهیم، درباره رفتار سیاسی بحث میشود؛ همچنین رفتار انتخابکنندگان و انتخابشوندگان.
رفتار کسانی که سیاست میورزند و رفتار کسانی که سیاست بر آنها اعمال میشود. در اینباره دو تا سه دهه بحث رفتارگرایی رواج داشت.
در این مرحله اشکالات روشی که رفتارگرایی داشت، به پسارفتارگرایی و ایجاد یک سیر تحول منجر شد و در نهایت این سوال مطرح شد که در واقع علوم سیاسی به چه کار آید؟ پاسخ نیز این بود برای اینکه علوم سیاسی از وضع کنونی خارج شود و پابهپای بقیه علوم بتواند به کاری آید، تلاش برای مفید یا سودمند و ملموسکردن علوم سیاسی برای جامعه بود تا جامعه مشتری علوم سیاسی شود و در عینحال علوم سیاسی نیز بتواند رشد کند. به عبارت دیگر، علوم سیاسی نیز در چرخه عرضه و تقاضا مانند دیگر علوم دارای سودمندی، مشتری و خریدار باشد تا در نهایت، براساس این سودمندی رشد فزایندهای به علوم سیاسی بدهد.
بنابراین اگر بخواهم از این بحث استفاده کنم، اگر بخواهیم از خودمان بپرسیم که علوم سیاسی به چه کار میآید، شاید یکی از بنیادیترین پاسخها این باشد که علوم سیاسی در ایران مفید نیست؛ به همین دلیل، دانشجویانی که در حوزههای فیزیک و شیمی تحصیل میکنند و به حوزه انجمنهای سیاسی نیز وارد میشوند، مشاهده میکنیم که آنان بهتر از دانشجویان رشته علوم سیاسی تحلیل میکنند؛ بنابراین به نظر بنده، مفید و سودمندنبودن و انضمامینبودن ابهام، در به چه کار آمدن علوم سیاسی، مهمترین مسئله و مهمترین آسیب علوم سیاسی در کشور است؛ زیرا معلوم نیست که چه مشکلی از مشکلات را حل میکند؟ همچنین سودمند و مفید نیست به دلیل اینکه: 1.حقوقزده است. 2. تاریخ زده است. 3. اندیشهزده است. با تمام احترام به رشتههای حقوق، تاریخ، و اندیشه، بدون آنکه بخواهم آن را نفی کنم.
حقوقزده است مثل علوم سیاسی فرانسه، بهدلیل اینکه تولد علوم سیاسی در ایران فرانسوی بوده است. دانشکده علوم سیاسی در فرانسه شکل گرفته بود، همچنین در دانشگاه تهران نیز با مشی فرانسوی شکل گرفت و همانطور که در فرانسه، حقوق و حقوق عمومی سیاست را اداره میکرد، تا مدت زیادی اجازه نداد علوم سیاسی بهعنوان یک رشته مستقل در فرانسه متولد شود، در ایران نیز همچون آسیبی ایجاد شد و تا سالهای اخیر نیز ادامه داشت.
علوم سیاسی آمریکا هم تاریخزده بود. فرانسویها تلاش کردند علوم سیاسی را بهسختی از زیر سایه سنگین حقوق و علوم سیاسی خارج کنند؛ از این رو در فرانسه انستیتوهای علوم سیاسی شکل گرفتند و بهتدریج توانستند دست دانشکدهها را بگیرند و این رشته را از زیر بار رشته حقوق بیرون بکشند. آنها هم تلاش کردند از این تاریخزدگی بهگونهای رهایی پیدا کنند که نتیجهاش تولد جامعهشناسی سیاسی نوین شد.
همچنین علوم سیاسی اندیشهزده است؛ به این دلیل که از ابتدا اندیشهزده بود. آنان تلاش کردهاند از اندیشهزدهبودن فاصله بگیرند.
براساس سه محور تاریخزده، اندیشهزده و حقوقزده، علوم سیاسی، کارآمد، روزآمد و مسئلهمحور نیست. کارآمد نیست به این معنا که جامعه این تصور را که فارغالتحصیلان علوم سیاسی دارای کارکرد حل مشکل در جامعه نیستند. چنین تصویری از کارکرد حتی در نخبگان کشور نیز موجود نیست. بالاتر از این، خود فارغالتحصیلان رشته علوم سیاسی، اگر در مرحله کارشناسی از دانشجو سوال شود که شما کدام مهارت را برای گرهگشایی از کدام معضل جامعه آموختهاید، نمیتوانند پاسخ درستی برای آن داشته باشند، آن هم به این دلیل که رشته علوم سیاسی قادر نبوده چنین توانمندی را به دانشجویان اعطا کند.
برای اینکه مشکل را حل بکنیم، در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 که بنده معاون آموزشی بودم، با مراجعه مکرر دانشجویان مواجه بودم که میگفتند شما در درسها دائم به بحث تاریخ، اندیشه یا حقوق میپردازید، به امروز که میرسید، بحث را رها میکنید؛ به همین دلیل، انجمن علوم سیاسی دانشکده را تاسیس کردیم و بنا را براین گذاشتیم که هر سال پنج الی 6 مورد مسئلههای اصلی جامعه ایران را به استادان بدهیم و آنان با تحلیل آکادمیک، قدرت تحلیل را به دانشجوها منتقل کنند. به عبارت دیگر، اگر برای هر دانشجو در هر ترم پنج کارگاه این گونهای سامان بدهیم، دانشجو قادر خواهد بود کارآیی معلومات خود را دریابد.
علوم سیاسی در ایران روزآمد نیست؛ زیرا ادبیات علمی دنیا در آن جاری نیست؛ برای مثال، در رشته بنده، جامعهشناسی سیاسی، در زمان ما این رشته تنها به جامعهشناسی ساختارگرا محدود میشد و اگر دانشجو آن را درک میکرد همهچیز میدانست، اما وقتی به خارج از کشور رفتم مشاهده کردم تا چه اندازه این رشته ابعاد گوناگون و مختلف دارد؛ به همین دلیل به دانشجویانم همواره میگفتم مجلات علمی جامعهشناسی سیاسی را جستوجو کنند و ببینند مسائل اصلی که پیگیری میکنند چیست؟ کتابهای مطرح کدام هستند؟
و سوم اینکه مسئلهمحور هم نیست؛ به عبارت دیگر، راهحلهای علمی برای حل مسائل جامعه ندارد. در یک مقطع، زمانیکه بنده را به دستگاههای دولتی دعوت میکردند، برای مثال، در حوزه بحث هستهای و روابط با آمریکا 20 سال قبل، این مسئله مطرح میشد که میخواهیم رابطه برقرار کنیم؛ شما بگویید چه کنیم؟ به یاد دارم دوستان ما میگفتند از آن جایی که هابز در کتاب فلان میگوید و... و دکتر واعظی که الان معاون ریاستجمهوری است مطرح میکرد همه اینها درست، بگویید من چه باید انجام بدهم؟ از این رو میگفت بهطور مستند به من بگویید که برنامه این مراحل و این نتیجه را دارد.»