روزنامهنگار، پژوهشگر و فرزند دوم دکتر شریعتی، پدرش را متفکری پارادوکسیکال نامید و گفت: مرحوم علی شریعتی حب و بغض و خشم ایجاد میکند، برمیانگیزاند و به این ترتیب طی این چهل سال به رغم همه این احوالات دگرگونی که ایجاد میکند، اجتنابناپذیر باقی میماند و به این معنا هنوز به نوستالژیک بدل نشده است.
به گزارش خبرنگار عطنا، سمپوزیوم علمی «اکنون، ما و شریعتی» با سخنرانی سوسن شریعتی، فرزند دوم دکتر شریعتی و عباس منوچهری، دبیر علمی سمپوزیوم، چهارشنبه اول آذرماه در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس آغاز شد.
سوسن شریعتی ضمن تشکر از حضور اعضای حاضر در همایش، گفت: به یمن همین روزهای ممتد و مکرر و مستمر است که سخن شریعتی اینکه «نویسنده را جز خوانندهاش هیچ قدرتی نمیتواند ساکت کند» مصداق پیدا میکند.
او اظهار کرد: این سمپوزیوم به جای برگزاری در چهلمین سالگرد شهادت دکتر شریعتی، به مناسبت 84 امین سالروز تولد او که بین آن تولد و این مرگ، 43 سال بیشتر نگذشته و چهل سال است که این گفتوگو با این متفکر که میانسالی را ندید، ادامه پیدا کرده است، برگزار میشود.
شریعتی با بیان اینکه این گفتوگو در سالهای پایانی دهه چهل آغاز شد و تا به امروز با وجود اینکه دستخوش قبض و بسط، به حاشیه راندن، زیرزمینی و محدود شدن شده است ولی هرگز قطع نشده است، ادامه داد: برای چنین تداومی شواهدی از قبیل چاپ و تکثیر رسمی و غیررسمی آثار او، نقد و بررسیهای ممتد آراء او در میان متفکران و منتقدان، حضور مدام او بر سر در روزنامهها در دست است.
او افزود: بازگشت مدام منتقدان به شریعتی همچون سوژه، آمار بالای پایاننامهها، آثاری که حول و حوش این اندیشه در طی این چهل سال در قالب 600 عنوان چاپ شده، ترجمه گسترده تمام آثار او به زبانهای ترکی، هفتاد درصد آثار او به زبان عربی، آثار دیگر در زبانهای فرانسوی، سی یا چهل عنوان به انگلیسی، خود موضع کالایی شدن شریعتی و تبدیل شدن آن به موضوع طنز، موضوع قبض و بسط قدرتهای متعدد و سیاستهای روز متولیان در رابطه با شریعتی نشان از تداوم است.
دختر دکتر شریعتی ادامه داد: شریعتی حب و بغض و خشم ایجاد میکند، برمیانگیزاند و به این ترتیب طی این چهل سال علارغم همه این احوالات دگرگونی که ایجاد میکند، اجتنابناپذیر باقی میماند و به این معنا هنوز به نوستالژیک بدل نشده است.
او با اشاره به اینکه شریعتی در این چهل سال بین سوژه ملی و موجودیتی مخفی و زیرزمینی در نوسان بوده است، اظهار کرد: از چهرهای انقلابی به سمت چهرهای آکادمیک، از معلم شهادت تا عارف عاشق در نوسان بوده و به هر حال هر مواجههای با او، مواجههای غیرمترقبه بوده یعنی هر بار شریعتی ما را سورپرایز کرده و در عین حال که تداوم پیدا کرده هنوز هم بر سر میراث او چه در نقش متهم و چه در نقش بخشوده اجماعی نیست.
سوسن شریعتی گفت: سوالی که پیش میآید این است که چرا شریعتی همچون تفکر، پروژه، افق فکری و چشمانداز تداوم داشته و پابهپای ما آمده است. این تفکری است که به تعبیری «پارادوکسیکال» (متناقضنما) نام گرفته است یا به دلیل پارادوکسهایی است که خود ایران دچار آن است. خود شریعتی میگوید که من دچار تناقض نیستم، تناقض در موقعیتی است که ما به آن دچار هستیم و موقعیتی است که در آن زندگی میکنیم.
او با بیان اینکه شاید دلیل اصلی بقای شریعتی تشخیص آگاهانه و زیست همزمان بزنگاههای تراژیک دوران. دورانی که تخت بند یک زمان خاص خود نیست، باشد، خاطرنشان کرد: شریعتی افق فکری خود را مدام بر سر یک سری تقاطعها تعریف کرده است. تقاطع «خویشتن و اجتماع»، خودش در نامهای به احسان میگوید که میان وضعیت انسانی و جایگاه اجتماعی گیر کردهام، تقاطع «تاریخ و تقدیر»، شریعتی خود دیرکرد این وضعیت تاریخی را توضیح میدهد که ما میان زمان تقویمی و زمان تاریخی دچار ناهمزمانی هستیم.
این پژوهشگر ادامه داد: در تقاطع «فرهنگ و جامعه»، زمان کند فرهنگ و زمان تند جامعه یکیدیگر از تقاطعهایی است که شریعتی خود را در آن تعریف میکند. او بر تقاطع سه نوع زمان، «زمان کند فرهنگ، مذهب، دین و تمدن»، «زمان سریعتر امر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی» و مهمتر از همه «زمان کوتاهمدت هماکنونی که قرن بیستمی است» تاکید میکند.
او افزود: به همین ترتیب است که مرحوم شریعتی هم سراغ خویشتن تاریخی خود که ترکیبی از ملیت و مذهب است و به همین دلیل از ضرورت اصلاح دینی سخن میگوید، میرود و هم مجبور است که به اکنونش برسد و آن را نقد و واکاوی کند و بر ضرورت چند الگویی کردن مدرنیته موجود تاکید کند آنچنان که خودش میگوید «ایستادن در میان دو دوره و همه رنجهای متناقض میان این دو دوره را در خود مییابم».
شریعتی با بیان اینکه در این تقاطعها است که طرحاندازی تفکر و پروژه شریعتی رنجآور است، گفت: این رنجآور بودن حتی زیست شخصی او را تراژیک میکند و همه تلاش شریعتی حفظ تعادل میان این موقعیتهای در هم تنیده و متحرک است. تاویل زیبایی دارد به این معنا که «برای من تفکر مثل حفظ تعادل در حین اسبسواری است یعنی حرکت کردن و در عین حال تلاش برای اینکه نیفتم».
او ادامه داد: شریعتی با شناسایی و تاکید بر تفاوتهایی در حوزه فرهنگ، تاریخ و تمدن که امروزه روبهروی هم صف کشیدند دنبال یک امر ناب براساس آن صفکشیهای موقعیتی و سپاه ساختن از این تفاوتها نیست بلکه در تلاش است که از این تفاوتها، موقعیتهای ناظر بر یکدیگر بسازد تا بتواند از این جهانی که ما را یا دستخوش تکقطبی میکند یا متحدالشکلسازی یا محکوم به تکهپارگی است دربیاورد.
این روزنامهنگار با اشاره به اتخاذ روش شریعتی برای حفظ این تعادل بر روی این وضعیت معلق سیال، تصریح میکند: روش شریعتی در اندیشهورزیاش اهمیت دارد، او خود و پروژهاش را در یک زمان کوتاه تعریف نمیکند او فرزند زمان است و متفکر دوران میشود به همین دلیل سطح تومان زمانهاست یعنی زمان کوتاه، میانمدت و طولانی فرهنگ.
او افزود: به نظر میآید مشخصه روش او در کنار هم نشاندن منابع معرفتی و فرهنگی متعدد چند منبعی نیست و او در این گفتوگوی بین منابع فرهنگی متعدد از مفهوم ناب دستنخورده خودمحور که دستخوش نارسیسیم خود را نجات میدهد، پرهیز میکند.
شریعتی با بیان اینکه سومین مشخصه این متفکر این است که عابر مرزها است، اظهار کرد: او آگاهانه مرزهایی را که بین معرفت، تاریخ، فلسفه و اجتماع کشیده میشود را نادیده میگیرد و خود را تخت بند این مرزها نمیکند. از همین سو آنچه را که متولیان حوزههای معرفتی تعریف میکنند نادیده میگیرد و به همین دلیل است که برای طرحاندازی پروژهای جدید مدام خود را بیرون از سیستمهای فکری میداند و بنابراین میتواند نقش منتقد، ناظر و در عین حال سنتزی که در پی آن است را طرحاندازی کند.
او یادآور شد: چیزی که برای شریعتی بدیهی بود امروز از او وزیری روشنفکر و متفکری سراسیمه ساخت و به تعبیر خود شریعتی تفکر همچون سعی است. این سراسیمگی در رفت و برگشت میان این موقعیتهایی که پارادوکسیکال گفته میشود، وجود دارد. امروزه این وضعیت برای ما بداهت بیشتری پیدا کرده و چهل سال پس از او جهان ما همچنان درگیر همین بزنگاهها است. همین بزنگاههایی که نسبت هویت با بوم وجهان، نسبت عدالت با آزادی، امر سیاسی در دموکراتهای بیمشارکت است.
شریعتی خاطرنشان کرد: در هیچ کدام از دورهها این دوگانهها این چنین قاطعانه در مقابل هم صف نکشیده بودند و پیدا کردن پاسخی برای آنها این چنین وضعیت اورژانسی پیدا نکرده بودند. شریعتی از جمله متفکرانی است که خیلی زود این دچاربودگی را مفهومسازی میکند و این تنش را او سعی میکند در فریادهایی که پشت تریبون میزند و در حتی در زمزمهها و خلوتهایش توضیح دهد.
او با بیان اینکه دچاربودگی نه تنها یک مسئله نظری بلکه گوشت و پوست و استخوانی است، گفت: این دچاربودگی یک موقعیت هستیگرایی است. جمله زیبای خود شریعتی است که میگوید «من یا انسان سراسیمگی میان شرق و غرب خویشتن است» و در این سراسیمگی یا سعی میان این و آن، غرب و شرق، سنت و مدرن است که شریعتی خود را تعریف میکند.
این پژوهشگر تصریح کرد: در همین شرایط سراسیمگی است که او فریاد میزند و دعوت میکند که باید همه چی را از سر گرفت و شعار آخر او این است که «آزادسازی عدالت از زندان سوسیالیزم دولتی، دموکراسی از زندان سرمایهداری و حیثیتبخشی به معنا در جهانی افزونزداییشده و یا معنایی که متولی دارد و شریعتی میخواهد این کلام دینی را آزاد کند».
او افزود: شریعتی متفکری شورشی و معترض اما براساس یک فهم انضمامی و میدانی از دوران است که معنا پیدا میکند و طرحاندازی میکند و به همین دلایل تا به امروز تداوم پیدا میکند. به نظر میرسد در این موقعیت اورژانسی، شریعتی آگاهترین است و امروز ما بسطیافتگی همان اورژانسی است که شریعتی به آن هشدار داد.
شریعتی با بیان اینکه چرا هیچ اجماعی بر سر دکتر علی شریعتی نیست، خاطرنشان کرد: بر طبق گفته خود او تحت عنوان «نویسنده را هیچ قدرتی جز خوانندهاش نمیتواند ساکت کند» خواننده در حقیقت خوانشهای متعدد و متکثری از متفکر میآورد. بنابراین بیتردید خواننده شریعتی نگذاشت متن او خاموش شود به همین دلیل بر سر پروژه و تفکر او چه در زمانی که متهم است و چه در زمانی که ستایش میشود، هیچ اجماعی نیست.
او به اتهاماتی که این چندسال به مرحوم شریعتی زده شد، اشاره کرد و گفت: قدسیزدایی از دین با رویکرد جامعهشناسانه، انقلابی بودن و مسبب ساختوساز یک نظام برآمده از انقلاب بودن، دگرگونی بنیادها ولی در عین حال زمینهساز بنیادگرایی شدن، به کار خویشتن باستانی آمدن ولی در عین حال به کارخویشتن اسلامی آمدن، شیعه بودن در حالی که در زمان خود متهم به اهل سنت بودن از جمله این اتهامات است.
شریعتی اضافه کرد: غربگرا دانستن و بعد غربستیز نامیدن او، در نظر گرفتن او به عنوان یک سیستم فکری متسلب و بعد او را مجموعهای از دالهای خالی پنداشتن از اتهامات بعدی است. بر سر این موضوعات از زمان شاهنشاهی تاکنون هیچ اجماعی نیست و از آن زمان تاکنون این تردیدها وجود دارد. و از متفکر سکولار تا متولی دین هنوز نمیداند که بر سر شریعتی چه باید کرد.
او ادامه داد: پروژه و تفکر شریعتی به هر حال مفهومسازی شد و طراحی نسبتهای آلترناتیو میان موقعیتهای پارادوکسیکال و چندگانه بوده که دوران ما در سطح بومی و جهانی دچار آن است و با چنین الگویی است که نقد مدرنیته محقق تکالگویی غربمحور را شریعتی مدنظر میگیرد و در عین حال به اشکال گوناگون سلطه میپردازد و به سنتی حمله میکند که رخت مذهب به تن کرده است.
این پژوهشگر با بیان اینکه این گشودن جبهههای متعدد بیتردید تداوم شریعتی را تضمین کرده و در عین حال او را نیز دستخوش خوانشهای متضاد نیز کرده است، گفت: این خوانشهای متضادی که طی چهل سال اخیر هم به صفآراییهای نظری غریبی منجر شده و هم تجریبات زیستی و سیاسی متفاوتی را در پی داشته و هم در برابر قدرت و غرب و سنت نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهایی که آثار شریعتی چرخ خوردهاند را میبینیم.
او ادامه داد: آگاهترین فرد به این موقعیت خود شریعتی است و او بهتر از هرکسی میداند که متدین یا متکثر و .. فهمیده میشود بنابراین مجهول میماند و جمله خودش است که «بله میدانم که مجهول میمانم و اگرچه مجهول میمانم اما شادم که مفیدم».
شریعتی تصریح کرد: مرحوم شریعتی طی این چهل سال مفید بوده و نسبتهایی که با او برقرار شده به این معنا نه تنها اتوپرتره نوعی از روشنفکری در ایران بوده بلکه هر بار به کمک او ما از دیروز خودمان عبور کردیم و به نقد خود میپرداختیم. این همنشینی فعال و رابطه دموکراتیک و فعال با خوانندگان خود باعث شده که او به یکی از چهرههای تاثیرگذار در دموکراسیخواهی در ایران در چهل دهه اخیر شود.
او افزود: این پتانسیل موجود در متن است که امکان مشارکت خواننده را میدهد و اگرچه تفسیر به رای میکند اما شریعتی معلمگونه به او کمک میکند که نقادانه از خودش عبور کند و همین رفت و برگشت است که مانع تبدیل شدن او به یک ارتدکسی یا سنت متسلب شده است.
شریعتی اظهار کرد: بنابراین مرحوم شریعتی طی این سالها هم دماسنج اجتماعی (خود آثار او است که کی، کجا و چگونه به او مراجعه میشود)، هم روشنفکری (زمانی که ما با غرب و مدرنیته مشکل پیدا میکنیم) و هم سیاسی (تشخیص اوضاع سیاسی) بوده است. از این رو میراث او را نمیشود فقط به تجربه انقلاب ایران محدود کرد برای اینکه او همچنان خالق موقعیتهای جدید و تجریبات مدنی بوده است
او ادامه داد: اگرچه در این سالها با پایان یک سری پایانها، پایان شریعتی هم اعلام شده اما با آغاز هر شبه آغازی باز میبینیم که شریعتی بار دیگر برگشته است. این بازگشتهای پی در پی شریعتی جایگاه بیبدیل او در تاریخ را تثبیت میکند.