به گزارش عطنا، رضا کیانیان، سینماگر و فعال مدنی در یادداشتی با یادی از خاطرات نوجوانی خود از دلیل اهمیت مهدی اخوان ثالث، شاعر نامدار ایرانی گفته است و با لحنی زیبا این شاعرانگی را به تصویر کشیده است. که با هم میخوانیم؛
دریچهای به باغ بسیار درخت…. این برنامهای بود که مهدی اخوان ثالث در تلویزیون اجرا میکرد. درباره شعر. باغ شعر ایرانى با درختان بسیار… اما من تنها چیزى که از برنامه او به یاد دارم صدا و لحن خاص او بود که به خوبى تقلید میکردم!
صدای او، صدای احمد شاملو و صدای فروغ فرخزاد را تقلید میکردم.
شعرهای شاملو را بیشتر میخواندیم. بعد فروغ و سپس اخوان را.
نه به خاطر ارزش شاعرانهشان، بلکه بیشتر به خاطر معترض بودنشان!
خب شاملو بیشتر از همه معترض بود و بعد فروغ و کمتر اخوان!
من از برو بچههایى بودم که آنروزها هرارزشى را با معیار انقلابى بودن میسنجیدم! و به واسطه همان نگاه تنگ و خسیس، جهانى براى من و مثل من ساخته شده بود: بیروح و یک سو نگر!
در آن نگاه همهچیز از پیش تعیین شده بود و جواب همهچیز از پیش داده شده بود! سوالی اگر بود، با خواندن یک جزوه یا پرسیدن از رده بالاتر باید بلافاصله به جواب میرسید!
اصلا سوالى نباید پیش میآمد. سوال کردن به معنی شک کردن بود! و شک کردن به معنای دور شدن از مواضع انقلابی!
شعرهای اخوان پر از شک و سوال بود! پس مطلوب نبود!
هر چه امروز به سوال و شک کردن ارج گذاشته میشود، آن روزها به عکس بود.
تمام اندیشههاى جزمى و یک سونگر با سوال و شک مخالفند. با علوم انسانى هم به همین دلیل مخالفند. چون سوال ایجاد میکند!
اخوان هم سوال ایجاد میکرد!
ما شعر کتیبه را میخواندیم و فقط همان قسمتها را که از پاهاى به زنجیر بسته و زخمی میگفت و از کوششى که کتیبه را برگردانند و ببینند آن سوى کتیبه چه نوشته است، خوشمان مىآمد!
«کسى راز مرا داند،
که از این سو به آن سویم بگرداند»
و دوست داشتیم وقتى کتیبه را برمیگرداندیم، نوشته باشد: به پا خیزید و ستمگر را نابود کنید!!!!
اما آن سویش باز هم نوشته بود؛
«کسى راز مرا داند،
که از این سو به آن سویم بگرداند»
و این برای آن روزهای ما ناخوشایند نبود!
ما را با سوالى دیرین و اساطیرى رو بهرو میکرد!
ما شیفته جواب بودیم. آن هم جوابهایى از سنخ خودمان.
نه سوالهایى که کل نگاه و اندیشهمان را به چالش بکشد.
آن روزها اخوان در میان جزم اندیشان غریب بود!
و هر چه جزم اندیشى زایل میشود ارزش زبان او و اشعار او و مقالات او بیشتر نمایان میشود.
هر چه روزگار بر ما بگذرد، اخوان را بیشتر خواهیم فهمید و دوستش خواهیم داشت.
هر چه بیشتر به خودمان و زبان پارسى نزدیک شویم، اخوان را بیشتر دوست خواهیم داشت.
اخوان شیفته اساطیر و حماسههاى ایرانى بود. کشش ویژهاش به زبان حماسی و اندیشه فردوسی، زبان او را یگانه میسازد. تا آنجا که منتقدین معاصر از شیوه او به عنوان «سبک خراسانی نوین» یاد کردهاند.