بیش از یک سال از مرگ عباس کیارستمی، فیلمساز برجسته ایرانی، میگذرد، مرگی که علت آن با اظهارنظرها، اخبار و شایعات متعدد قصور پزشکی آمیخته بود و هنوز هم گزارش شفاف و قانعکنندهای از برخی ابعاد پرونده پزشکی وجود ندارد اما صرفنظر از وظایف نهادهای مسئول در نظام پزشکی و دستگاه قضایی، رسانهها نیز میتوانند برای شفافیت این پرونده از «روزنامه نگاری تحقیقی» یاری بگیرند، شیوهای از روزنامه نگاری که در ایران مغفول مانده است.
به گزارش عطنا، مرضیه خلقتی، دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه تهران در تحقیقی به بررسی عملکرد روزنامهها در شفافسازی مرگ عباس کیارستمی، سینماگر نامآور ایران و جهان که سال گذشته در بیمارستان درگذشت و مرگ وی ناشی از قصور پزشکی اعلام شد، پرداخته است که به نقل از روزنامه ایران میخوانیم؛
گزارشگری تحقیقی چنانکه هانتر و هنسن میگویند، برخلاف گزارشگری خبری متداول به موادی وابسته است که با تلاش خود گزارشگر گرد آمده است. گزارشگری پژوهشی از مواد عینی در جهت هدف انسانی اصلاح جامعه استفاده میکند. همچنین اگر چه هر دو شکل روزنامهنگاری روی عناصرِ که، چه، کجا و کی تمرکز کردهاند اما پنجمین عنصرِ گزارشگری متداول یعنی «چرا»، در شکل پژوهشی جای خود را به «چطور» داده است.
ماجرای واترگیت نمونه کلاسیکی از روزنامه نگاری تحقیقی است که در آن گزارشگران به ابتکار شخصی خود به افشای مسائل و فعالیتهایی مبادرت میکنند که پیش از آن مردم از وجود آن بیاطلاع بودهاند.
ارزیابی عملکرد روزنامهها در شفافسازی مرگ عباس کیارستمی نیازمند تحلیل محتوای آنها در یکسال گذشته است که چنین کاری صورت نگرفته اما اخیراً پژوهشی در دانشگاه تهران به انجام رسیده (راودراد و خلقتی، 1396) که میتواند در بازه زمانی محدودتری چنین ارزیابی داشته باشد
شاید یکی از موانع انجام چنین روزنامه نگاری را بتوان تأخیر در اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات دانست. قانونی که از زمان تصویب در سال 88 مراحل مختلفی را برای اجرایی شدن پشت سر گذاشت و بتازگی (17 تیر ماه) از سامانه آن رونمایی شد
بیش از یک سال از مرگ عباس کیارستمی، فیلمساز برجسته ایرانی، میگذرد، مرگی که علت آن با اظهارنظرها، اخبار و شایعات متعدد قصور پزشکی آمیخته بود و هنوز هم گزارش شفاف و قانعکنندهای از برخی ابعاد پرونده پزشکی وجود ندارد اما صرفنظر از وظایف نهادهای مسئول در نظام پزشکی و دستگاه قضایی، رسانهها نیز میتوانند برای شفافیت این پرونده از «روزنامه نگاری تحقیقی» یاری بگیرند، شیوهای از روزنامه نگاری که در ایران مغفول مانده است.
شاید ماندگارترین نمونه گزارشگری تحقیقی، گزارش «واترگیت» در دهه 70 میلادی است که دو روزنامهنگار واشنگتن پست، سوءاستفادههای صورت گرفته در دولت نیکسون را برملا کردند اما امروزه نمونههای بسیار دیگری از این نوع گزارشگری موجود است. در بیشتر نمونهها میتوان ردپای عناصر متمایزکننده این نوع از گزارشگری را با گزارشگری متداول یافت.
گزارشگری تحقیقی چنانکه هانتر و هنسن میگویند، برخلاف گزارشگری خبری متداول به موادی وابسته است که با تلاش خود گزارشگر گرد آمده است. گزارشگری پژوهشی از مواد عینی در جهت هدف انسانی اصلاح جامعه استفاده میکند. همچنین اگر چه هر دو شکل روزنامهنگاری روی عناصرِ که، چه، کجا و کی تمرکز کردهاند اما پنجمین عنصرِ گزارشگری متداول یعنی «چرا»، در شکل پژوهشی جای خود را به «چطور» داده است (هانتر و هنسن، 1390).
تعاریف روزنامه نگاری تحقیقی در طول زمان تغییر کردهاند. تعاریف قدیمیتر بر افشاگری موضوعی که عمداً پنهان شده تأکید میکردند اما دفلور معتقد است که رایانهای شدن ثبت دولتی توسعه این تعاریف را ضروری میسازد. او تعریف دنیس و ایزمچ را مناسبتر میداند. در این تعریف تمرکز گزارشگری تحقیقی باید روی همه بخشهای جامعه باشد که به بررسی، توضیح یا در معرض عموم قرار دادن نیاز دارند، اما از دید عموم مخفی هستند. این تعریف نیاز به نیت عمدی برای پنهان کردن ندارد. در واقع گزارشگری تحقیقی مرتبط با موضوعاتی است که برای عموم مهم هستند و به آسانی کشف نمیشوند (دفلور، 2010، صص. 17 و 18).
ماجرای واترگیت نمونه کلاسیکی از روزنامه نگاری تحقیقی است که در آن گزارشگران به ابتکار شخصی خود به افشای مسائل و فعالیتهایی مبادرت میکنند که پیش از آن مردم از وجود آن بیاطلاع بودهاند. این گونه گزارشگری که اغلب به تحقیقات رسمی درباره یک مسأله یا فعالیتهای افشا شده منجر میگردد گزارشگری تحقیقی اصیل نامیده میشود. گاهی گزارش تحقیقی دربرگیرنده همان مهارتهای گزارشگری تحقیقی اصیل است که با تفسیرهایی همراه است به این نوع گزارشگری «گزارشگری تحقیقی تفسیری» گفته میشود. گزارشگری تحقیقی تفسیری با بررسی و تجزیه و تحلیل دقیق یک اندیشه و پیگیری واقعیتها برای دستیابی به اطلاعات تازه و روشن ساختن زوایای گوناگون رویدادها جهت ارائه تصویری گویاتر و برداشتی ژرفتر به مردم همراه است. نوع دیگر گزارشگری تحقیقی، گزارش تحقیقات است که با کشف یا درز اطلاعات از یک تحقیق (گزارش) رسمی که قبلاً توسط دیگران – که معمولاً نمایندگان دولت هستند- انجام شده یا در حال انجام یافتن است شکل میگیرد و در بیشتر مواقع نیز به بررسی مسائلی که در تحقیقات نهادهای دولتی مطرح میشوند اختصاص دارد (کواچ و روزنستیل، 1385، صص. 168- 174). به نظر میرسد در پرونده کیارستمی میتوانستیم شاهد گزارشگری تحقیقی اصیل و تفسیری باشیم.
ارزیابی عملکرد روزنامهها در شفافسازی مرگ عباس کیارستمی نیازمند تحلیل محتوای آنها در یکسال گذشته است که چنین کاری صورت نگرفته اما اخیراً پژوهشی در دانشگاه تهران به انجام رسیده (راودراد و خلقتی، 1396) که میتواند در بازه زمانی محدودتری چنین ارزیابی داشته باشد. در این پژوهش که پس از درگذشت این فیلمساز درباره نحوه پوشش مطبوعاتی علت مرگ او به انجام رسید، تلاش شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که روزنامه نگاران در بازه زمانی 17 اسفند 94 یعنی زمان نخستین عمل جراحی کیارستمی تا 31 تیرماه 95 یعنی دو هفته پس از درگذشت وی، تا چه حد توانستند بر اساس آموزههای روزنامه نگاری تحقیقی به شفافسازی علت مرگ و رد یا تأیید فرضیه قصور پزشکی یاری رسانند. روزنامههای مطالعه شده در این تحقیق پنج روزنامه ایران، کیهان، شرق، جام جم و اطلاعات بودند و تحقیق با روش تحلیل محتوای کیفی انجام شد.
روزنامه شرق: این روزنامه به موضوع قصور پزشکی در پرونده کیارستمی بهعنوان موضوعی مهم برای افکار عمومی که نیازمند شفافسازی و توضیح است توجه داشته و پیش و پس از درگذشت او مطالب تولیدی مختلفی (گزارش، یادداشت، مصاحبه) منتشر کرده است. به نظر میرسد فرضیه خبرنگاران شرق، وقوع قصور پزشکی در این پرونده است و آنها به دنبال یافتن صحت و سقم این فرضیه بودهاند. در مرحله پیش از درگذشت، از مجموع صحبتهای خود کیارستمی یا گفتوگوهایی که با خانواده یا دوستان او انجام شده میتوان به چند مورد که نشانه رسیدگی نامناسب پزشکی از منظر آنهاست پی برد: نارضایتی بیمار از پزشکش، جراحی دکتر میر پسر به جای پدر، عدم پاسخگویی پزشکان به خانواده کیارستمی، ارائه نکردن تجهیزات و پزشکان خوب و قصور سیستم پزشکی به طور کلی. اما اینکه این موارد در تعریف قانونی قصور میگنجند یا خیر یا چه جنبههایی از آن را میتوان قصور دانست و اینکه اساساً روایت خانواده و دوستان تا چه حد با واقعیت منطبق است مواردی است که نیازمند یافتن منابعی معتبرتر است که بتوان درستی یا نادرستی این روایتها و دیدگاهها را بدون جانبداری تشخیص داد که چنین امکانی در مطالب پیش از درگذشت کیارستمی در روزنامه شرق وجود ندارد. با این حال تلاش شرق برای یافتن موارد احتمالی و دستیابی به اطلاعات منابع غیررسمی میتواند مخاطب را یک قدم به شفافتر شدن موضوع نزدیکتر کند. در مرحله پس از درگذشت کیارستمی نیز موارد دیگری از عدم رسیدگی و نارضایتی مطرح شده مثلاً نبود پزشک مربوطه بالای سر بیمار برخلاف انتظار، شنیدهها درباره عمل اشتباهی، اشکال در جراحی، نامناسب بودن خدمات و رها کردن بیمار بعد از عمل و رفتن به مسافرت نوروزی اما منابعی که این موارد را مطرح کردهاند از کسانی هستند که از روزهای اول برای عیادت کیارستمی رفتهاند و اگرچه صلاحیت روایت آنچه دیده و شنیدهاند را دارند اما مدرکی برای قضاوت قطعی و تأیید فرضیه در اختیار مخاطب قرار نمیدهند. در این مرحله اظهارات منابع با سطوح مختلف اعتبار دیده میشود. برخی یادداشتها صرفاً بیانگر شنیدههای افراد هستند که نمیتوانند کمکی به فهم صحت و سقم موضوع کنند. بلکه بیشتر بیانگر حساسیت موضوع و اهمیت پیگیری و شفافسازی آن هستند. در برخی مطالب به مشکلات سیستم درمانی و بحث قصور با نگاهی کلیتر نگریسته شده و بهعنوان مشکلی مطرح شده که برای عموم افراد هم میتواند مطرح شود.
ایرج حریرچی، ندادن اطلاعات به خانواده بیمار را پذیرفته است و عنوان کرده که شرایط در این زمینه نامطلوب است. خود روزنامه شرق نیز نسبت به اینکه اطلاعات دقیقی از مرگ کیارستمی منتشر نمیشود انتقاد دارد. مجدداً باید تأکید کرد اگرچه این مطالب احتمال خطای پزشکی را به دلیل نقل از منابع نزدیک واقعیتر میکند اما سند و مدرکی برای تأیید یا رد فرضیه قصور پزشکی ارائه نمیدهد.
روزنامه ایران: روزنامه ایران تا پیش از درگذشت کیارستمی هیچ مطلب تولیدی که مرتبط با علت درگذشت و شائبه قصور پزشکی باشد منتشر نکرده است، اما پس از درگذشت کیارستمی وضعیت مطالب منتشره روزنامه تغییر میکند و به این موضوع بیشتر پرداخته میشود. در میان مطالب روزنامه ایران یک مورد قابل توجه پس از درگذشت به چشم میخورد و آن مصاحبه با فتاحی معاون انتظامی نظام پزشکی است. این منبع که به لحاظ دسترسی به اسناد و مدارک و حضور در جلسات نظام پزشکی از اعتبار کافی برخوردار است به برخی از نتایج جلسات انتظامی نظام پزشکی اشاره کرده است. برای مثال او گفته است «پزشک معالج مرحوم کیارستمی تنها با اذن و هماهنگی با بیمار میتوانست عمل سوم و چهارم را به جراح دیگر بسپارد اما هنوز مشخص نیست آیا مرحوم کیارستمی چنین درخواستی داشته یا خیر» اگر این نکته را در کنار شکایتهای خانواده کیارستمی از عدم توضیح و پاسخگویی پزشکان بگذاریم به نظر میرسد که آنها در جریان این موضوع نبودند اگرچه نمیتوان ارزیابی قطعی داشت. اما درصورت چنین رخدادی به نظر میرسد که میتواند مصداقی از بیمبالاتی پزشک باشد. دکتر فتاحی در جای دیگر گفته که «براساس نتیجه پاتولوژی و اندوسکوپی، تشخیص پلیپ روده بوده اما باید تحت عمل جراحی باز قرار میگرفته...» برداشت از این جمله این است که علی رغم تشخیص درست بیماری، پزشک معالج انتخاب درستی برای نحوه عمل نداشته است که این میتواند نوعی عدم مهارت که از مصادیق خطای پزشکی است باشد. همچنین دکتر فتاحی گفته است: «پزشک معالج ادعا دارد تا 28 اسفند در بیمارستان بوده طبق قانون پزشک معالج باید از اول تا آخر مراحل درمان در کنار بیمار باشد». در عین حال فتاحی این موضوع را که پزشک به دلیل تعطیلات در بیمارستان نبوده تکذیب کرده و به حضور متخصص بیهوشی اشاره کرده است. او برخی موارد را نیازمند بررسی و نظر نهایی نظام پزشکی عنوان کرده مانند اینکه «بیمار باید عمل میشد یا نمیشد، پزشک بوده یا نبوده و آیا کمک جراح عمل جراحی را انجام داده یا نه همه اینها بعد از مطالعه دقیق پرونده پزشکی باید بررسی شود». این مصاحبه به روشن شدن برخی موارد ابهام و برخی موارد احتمالی قصور در زمان انتشارش (تیر 95) کمک کرده است. در این زمان هنوز رأی نظام پزشکی درباره پرونده صادر نشده بود اما روزنامه ایران محتوای این مصاحبه با مستندات و محتواهایی از منابع غیررسمی و مستقل دیگر همراه نکرده است. به همین دلیل مصاحبه اگرچه با منبع معتبری صورت گرفته اما رویکرد شفافسازی روزنامه نگاری تحقیقی را نیافته است.
روزنامه کیهان: در مطالب تولیدی کیهان به بحث قصور پزشکی هیچ اشارهای نشده است. کلیه مضامین مربوط به قصور پزشکی در مطالب غیرتولیدی این روزنامه است. در این خبرها نیز قصور پزشکی در کیهان در حد یک شایعه مطرح شده است. بنابراین به نظر میرسد کیهان موضوع علت درگذشت کیارستمی را بهعنوان موضوعی برای روزنامه نگاری تحقیقی در نظر نگرفته و مطلبی برای روشن شدن صحت و سقم قصور پزشکی ارائه نکرده است. شاید یکی از دلایل این موضوع نوع نگاه کیهان به کیارستمی است. کیهان توجه بیش از حد به کیارستمی را «قدیس سازی» مینامد و آن را نکوهش میکند.
روزنامه اطلاعات: روزنامه اطلاعات پیش از درگذشت کیارستمی هیچ مطلب تولیدی نداشته است. پس از درگذشت نیز یادداشتهایی را منتشر کرده است که در آنها تأکید شده که نمیتوان صحت و سقم قصور را مشخص کرد و این موضوع نیازمند رسیدگیهای انتظامی و شفافسازی است چون میتواند به رابطه بیمار و پزشک لطمه بزند. در واقع روزنامه اطلاعات سعی میکند به موقعیت متزلزل پیش آمده از طریق واگذاری داوری به نهادهای مسئول، انسجام بخشی کند. به نظر میرسد روزنامه اطلاعات نیز به موضوع علت درگذشت کیارستمی بهعنوان موضوعی که میتوان درباره آن روزنامه نگاری تحقیقی انجام داد نگاه نکرده و تلاش کنشگرانهای برای روشنتر شدن ابعاد موضوع انجام نداده است.
روزنامه جام جم: در این روزنامه در مطالب تولیدی پیش از درگذشت به قصور پزشکی اشاره نشده است. پس از درگذشت اگرچه به مقوله احتمال قصور پزشکی اشاره شده اما اطلاعات یا توضیحی برای تأیید یا رد موضوع ارائه نمیشود و صرفاً به اطلاعرسانی شنیدهها پرداخته شده است. بنابراین به نظر میرسد روزنامه جام جم نیز علت درگذشت کیارستمی را موضوعی نیازمند شفافیت ندانسته یا لااقل تلاشی در این زمینه نکرده است.
در مجموع در مطالعه پوشش مطبوعاتی مرگ کیارستمی در این پنج روزنامه و در بازه زمانی 17 اسفند 94 تا 31 تیر ماه 95 به نمونهای ایده آل از روزنامه نگاری تحقیقی برخورد نمیکنیم با این حال برخی از روزنامهها بخصوص شرق تلاش کردهاند اندکی به این رویکرد نزدیک شوند.
به نظر میرسد رویکرد روزنامه شرق در پیگیری موضوع و استفاده از منابع غیر رسمی مانند خانواده، دوستان و نزدیکان کیارستمی در کنار تلاش روزنامه ایران برای مصاحبه با یکی از مقامات مهم نظام پزشکی درصورتی که تلفیق میشد میتوانست امید به انتشار گزارشی مطلوب را ایجاد کند هر چند که چنین گزارشهایی نیز با نمونههای ایدهآل روزنامه نگاری تحقیقی فاصله زیادی دارند.
ضرورتها و موانع روزنامه نگاری تحقیقی
علت مرگ عباس کیارستمی نیازمند بررسی، توضیح و در معرض عموم قرار گرفتن نتایج و در یک کلمه شفافیت است. پرونده پزشکی این فیلمساز در برخی بخشهای آن بخصوص در هفتههای اول بستری در بیمارستان جم همچنان دارای ابهاماتی است و صرفنظر از پیگیریهای خانواده کیارستمی برای روشن شدن موضوع در مراجع انتظامی و قضایی، این وظیفه روزنامه نگاران است که به خواست مردم برای شفافیت موضوع اهمیت دهند.
صحت ادعای قصور پزشکی درباره کیارستمی که چهرهای تأثیرگذار در سینمای جهان و ایران است، میتواند نشانی از وضعیت نابسامان بهداشت و درمان در کشور باشد که ممکن است بیش از افراد سرشناس شامل حال افراد عادی شود. بنابراین روشن شدن علت فوت کیارستمی حائز اهمیت است. همچنین به نظر میرسد نظام پزشکی و سیستم قضایی باید خود را نسبت به افکار عمومی پاسخگو بداند و حداقل گزارش کامل و دقیقی از روند درمانی طی شده به افکار عمومی ارائه دهد درغیر این صورت ممکن است شهروندان این مورد را به موارد مشابه تعمیم داده و احساس کنند سیستم قضایی از رسیدگی به چنین پروندههایی ناتوان است. روزنامهها نیز اگرچه به دلیل موانع روزنامه نگاری تحقیقی ممکن است نتوانند گزارش ایدهآلی در این زمینه بنویسند اما میتوانند در پیگیری این مطالبات، نقشی مهم ایفا کنند.
چه بسا بسیاری از روزنامه نگاران بارها در موضوعات مختلف و حتی در مورد علت مرگ عباس کیارستمی به فکر انجام روزنامه نگاری تحقیقی افتاده باشند چنانکه یکی از خبرنگاران شرق (گیسو فغفوری) در مطلبی در فروردین 95 به این موضوع اشاره میکند اما یافتن موضوعی مناسب، کافی نیست. منتشر نشدن گزارشهای تحقیقی ایدهآل در ایران میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. پرورش نیافتن مهارتهای روزنامه نگاران، نبود فرصت، هزینه و زمان کافی برای عمیقتر شدن روی یک موضوع، عدم ریسکپذیری مدیران و صاحبان رسانه برای انتشار چنین گزارشهایی بخشی از این دلایل است اما به نظر میرسد دلایل مربوط به ساختارهای سیاسی و عوامل بیرون سازمان رسانهای نقشی غیر قابل چشم پوشی در این زمینه دارند. شاید یکی از موانع انجام چنین روزنامه نگاری را بتوان تأخیر در اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات دانست. قانونی که از زمان تصویب در سال 88 مراحل مختلفی را برای اجرایی شدن پشت سر گذاشت و بتازگی (17 تیر ماه) از سامانه آن رونمایی شد. با وجود انتقاداتی که به این قانون وجود دارد، به نظر میرسد همین اقدام نیز میتواند گامی رو به جلو باشد. چنین قانونی با برطرف شدن ضعفهایش میتواند آرزوی تحقق روزنامه نگاری تحقیقی در ایران را یک گام به واقعیت نزدیکتر کند.
منابع
Defleur, M. (2010). Computer-assissted investigative reporting: development and methodology, Routledge, New York and London.
راودراد، اعظم. و خلقتی، مرضیه (1396)، مطالعه پوشش مطبوعاتی علت مرگ کیارستمی با تأکید بر رویکرد روزنامه نگاری تحقیقی، طرح تحقیقاتی درون دانشگاهی، دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی.
کوواچ، بیل. و روزنستیل، تام. (138 5)، عناصر روزنامه نگاری، داوود حیدری (مترجم)، تهران: دفتر مطالعات و توسعه رسانهها.
هانتر، مارک. و هنسن نیلز. (1390، 11 آبان)، درسنامه روزنامه نگاری پژوهشی. (ترجمه فرشید مقدم سلیمی)، مرکز آموزش وپژوهش مؤسسه همشهری، قابل دسترس در:
http://www.hamshahritraining.ir/news-3442.aspx