۰۳ مرداد ۱۳۹۶ ۱۶:۲۱
کد خبر: ۱۲۹۷۶۳
vahid motamednezhad

تجلیل از مقام شخصیت‌های علمی، فرهنگی و هنری در جای خود بسیار ستودنی است و از جایگاه خاصی بر خوردار است و در سالیان گذشته در کشور ما به وفور در میان اهالی علم و فرهنگ و هنر به مباهات ایرانیان افزوده است.


به گزارش عطنا، وحید معتمدنژاد، فعال فرهنگی و رسانه‌ای یادداشتی در روزنامه آرمان نوشته است که به شرح زیر است:


تجلیل از مقام شخصیت‌های علمی، فرهنگی و هنری در جای خود بسیار ستودنی است و از جایگاه خاصی بر خوردار است و در سالیان گذشته در کشور ما به وفور در میان اهالی علم و فرهنگ و هنر به مباهات ایرانیان افزوده است. اما تجلیل فرهنگی‌ای که از جنس «فرهنگ وصله و پینه‌ای» بر جامه فاخر ایرانی اخیرا در جشنی به عمل آمد، کیسه‌کشیدن بر چرک تنی است که سال‌هاست قابل زدودن نیست و دستانی نیرومند می‌طلبد تا در گرمابه‌های عمومی تاریخ کهن ایران زمین، خاطره دلاک‌های غیور را به خاطر آورد.


به راستی کجای دورانی از تاریخ ایران هستیم؟ کجای تاریخمان زنگار گرفته که این‌چنین به دنبال صیقل آنیم؟ عصر آهن؟ عصر بر یادرفته فرهنگ ایرانی در هجوم مغول؟ و یا عصری که بیگانگان خیال چپاول در سر می‌پرورانند؟ و یا عصر روشنگری و انقلاب اندیشه و فکر که در مسیر آن هر ذهن توانمندی به دنبال تحول‌خواهی است؟


اگر بپذیریم که فرهنگ در ذات خویش تکامل‌پرور است و تزاید عملی در تمامی فعالیت‌های مربوط به حوزه فرهنگ‌پذیری به سمت جلو دارد، اکنون بر کدام سکوی فرهنگی ایستاده‌ایم و چه شاخصی از فرهنگ غنی ایرانی را به خوداظهاری رسانده‌ایم؟ خوداظهاری تنها در حوزه اعمال شخصی نیست در اظهار و ترویج تفکر نابی است که مبین مسیر و راه آیندگان و فرارویانی باشد که فردای ایرانی را، فردای جامعه ایرانی را ترسیم کند. فرهنگ ایرانی جامع‌گستر است و بر تک‌تک افراد ایرانی- خارج از جناح‌گرایی و ملبس به جامه سیاست - وظیفه است تا آن را پاس بدارند و تنها جنبه تبختر در سرکوفت و سرافکندگی رقیب سیاسی و یا چنگک‌انداختن به پای آن که از حریم ما جداست، نیست.


دردآور است، همه ما در زیر یک پرچم و یک فضای نفس می‌کشیم گرچه هر کداممان با نشانی از تحزب و حزب‌گرایی رنگ‌ها را انتخاب کرده‌ایم اما همه‌مان یک‌رنگیم، همه‌مان یک‌دلیم و دلمان برای ایران و ایرانی می‌سوزد و به ضرباهنگ توسعه و ترقی گوش فرا می‌نهیم، چه اصلاح‌طلب، چه اصولگرا و چه‌های دیگر باشیم. همه‌مان در یک اصل به اشتراک رسیده‌ایم و آن پاسداشت فرهنگ پربار ایرانی است، مگر ایرانی نباشیم و ایران را عزیز ندانیم! ما را چه می‌شود که حاضریم برای تخریب هم ولو به بهای «ارزشی‌ساختن بی‌ارزشی‌ها» از هر پدیده‌ای یاری جوییم تا شاید به مقاصدی که خارج از چهارچوب منافع ملی‌مان به ما دیکته می‌کنند، بدان دست یابیم؟


سوگند به ایمانی که در دل داریم «عاریه‌گیری از بی‌ارزشی‌ها» هر چند به غلط در اذهان نسل جدید ایرانی جا افتاده، بهانه انتقام‌جویی از هر شکستی نیست، که این شکست شاخه‌های تنومند فرهنگ ایرانی است که ریشه در بطن و جان و خون هرکدام از ما ایرانی‌ها دارد.


فراموش نکنیم همه ایرانی هستیم و به نام ایران به سنگرگشایی و فتح خاکریزهایی می‌رویم که نه دشمن که خودمان برای هم به صف‌آرایی رسیده‌ایم. رقابت یک اصل تعریف‌شده در برتری‌جویی‌هاست اما شقاوت و نامردانگی در جایی دیگر و در مکانی خارج از حیطه رفاقت است و آن در بیرون از مرزهای سیاسی و جفرافیایی به وقوع می‌پیوندد.


چه بر ما رفته است که حاضریم برای فتح قلل سیاسی از هر پدیده منفی اجتماعی نردبانی بسازیم که تا پلکان آخرین، ما را به مقصد نرساند و بی‌اختیار سقوط را نشانه رویم؟ به فراز بیندیشیم و از «اوج‌سپاری» به پست‌نشینانی که ما را فرودست لقب می‌دهند، بپرهیزیم که اگر اینان سخنی برای فرازمندی در چنته داشتند امروز به مانند بسیاری از افتخارآفرینان ایرانی مدال بر گردن می‌آویختند نه تاج شاهی بر کلاه‌ خود و نقش و نگار بی‌هویتی بر دستان تهی از محتویات فرهنگ ایرانی! همه در یک صف بایستیم و نگذاریم آن که از ما نیست در ما رخنه کند و بر سرعت خود بیفزاید، مبادا بر ما خرده گیرند: «به کجا چنین شتابان؟!».

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار