صدرالله فرهاديخواه، کارشناس ارشد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی: از ابتداي مطرح شدن برنامه هستهاي ايران در سال 2003 و گفت وگوهاي ايران و اروپا بر سر اين موضوع فرانسه در بين کشورهاي اروپايي سخت ترين مواضع را در قبال ايران داشت: بعد از حمله نومحافظه کارها به عراق و موضعگيري فرانسه در قبال آمريکا و مخالفت اين کشور با حمله به عراق از سوي آمريکا، رابطه اين کشور با آمريکا به سردي گراييد و نومحافظه کارها فرانسه را جزو اروپاي قديم ناميدند و خواستار انزواي فرانسه در نظام بينالملل بودند. در چنين شرايطي بود که فعاليتهاي هستهاي ايران نظرها را در اروپا به سوي خود جلب کرد، در اين شرايط فرانسه به همراه انگليس و آلمان نقش اول را در مقابله و تعليق فعاليتهاي هستهاي ايران داشتند و بعد از عدم موفقيت اروپاييها در تعليق دائمي فعاليتهاي هستهاي ايران و از سرگيري دوباره فعاليتهاي هستهاي ايران اين فرصت براي فرانسه بوجود آمد که در جهت مقابله ايران با ايالات متحده هم رأي و هم نظر گردد و انتخاب سارکوزي در سال 2007 به اين مسير شدت بخشيد و فرانسه به اعتماد دوباره واشنگتن دست يافت. از اين طريق ميخواست تا نقشي را در سطح بينالمللي براي خود دست و پا کند بطوريکه در اين زمينه همراه با ايالات متحده شديدترين مواضع از قبيل تهيه پيش نويس قطعنامههاي شوراي امنيت گرفته تا تهديد سارکوزي به بمباران فعاليتهاي هستهاي ايران را براي مقابله با ايران اتخاذ کرد.
به نظر ميرسد در اين اواخر مواضع تند فرانسه در قبال ايران در 1+5 دلايل متعددي داشته باشد: اول؛ اينکه قدرت فرانسه در خارج از شوراي امنيت کمتر از قدرت اين کشور در شوراي امنيت است و خواهان دست بالاتر در مذاکرات با ايران از طريق شوراي امنيت و 1+5 است و صدايش در شوراي امنيت و 1+5 رساتر از بيرون و مواضع انفراديش در مقابله با فعاليتهاي هستهاي ايران است. از طريق اين مذاکرات در جست وجوي نقشي هم سطح با آمريکا در نظام بينالملل بوده و مذاکرات با ايران را جايي براي قدرت نمايي خود ميبيند .
دوم؛ اينکه فرانسه و 1+5 همه در يک جهت حرکت ميکنند و اين مواضع مخالف فرانسه در برابر ايران جهت گرفتن امتياز بيشتر ايران بوده بگونه ايکه در اين ميان انتقاد جان کري وزير خارجه ايالت متحده را بايد يک بازي ديپلماتيک بدانيم که حکايت از اختلاف بين آمريکا و فرانسه نداردواين اختلاف را در سطح ديپلماسي طبيعي بدانيم.
سوم؛ اينکه فرانسه از طريق تهديد سازي ايران و نزديک شدن به اعراب (عربستان، قطر و لبنان ) هم در کنار اعراب از ادامه نقش آفريني ايران در منطقه نگران است و هم اينکه با توجه به تهديدسازي از ايران اعراب و رژيم صهيونيستي را به هم نزديک کند تا در اين راستاو از اين طريق اعراب و رژيم صهيونيستي براي مقابله با ايران جبهه واحدي داشته باشند .
چهارم؛ فرانسه از طريق تهديدسازي ايران توانست تقريبأ معادل سي ميليارد دلار قرار داد تسليحاتي با اعراب( به خصوص قطر، عربستان و لبنان ) ببندد در مورد لبنان قرار شد که معادل سه ميليارد دلار با هزينه عربستان به لبنان سلاح فروخته شود . فرانسه از اين طريق هم ميتواند به اعراب بيش از پيش نزديک شود و اقتصاد خود را نيز از رکود نجات دهد و از سوي ديگر در راستاي اشتغال زايي در داخل فرانسه استفاده کند و وضعيت اقتصادي خود را بهبود بخشد.
پنجم؛ فرانسه ميگويد که خواهان يک توافق محکم با ايران است و توافقي بايد صورت گيرد تا راه دستيابي ايران به سلاحهاي هستهاي را ببندد و ايران تعهد دهد که خواهان دستيابي به سلاح اتمينيست ضمن اينکه فرانسه بيش از همه کشورها خواهان بازديد از مراکز نظاميايران است .
ششم؛ به اختلاف گروه کشورهاي 1+5 با يکديگر بر ميگردد که هر کدام جداگانه خواهان نفوذ در بازار ايران هستند و در اين مورد با يکديگر جدال ديپلماتيک دارند چون هيچ يک از اين شش کشور نميتوانند چشم خود را به روي بازار حدود 80 ميليوني ايران ببندند و در اين شرايط سرمايهگذاري در بازار ايران کليد حل بسياري از مشکلات اقتصاد آنهاست.
هفتم؛ فرانسه از طريق فروش تسليحاتي با اسرائيل و اعراب ميخواهد جاي پاي نفوذ آمريکا و روسيه را در زمينه فروش تسليحات بگيرد و نگراني اعراب و اسرائيل را از ايران بيشتر از آمريکا درک کند.
هشتم؛ فرانسه با مشکلات اقتصادي در حوزه يورو روبرو است و اين ضعف اقتصادي باعث شده است تا آلمان يگانه قدرت سياسي و اقتصادي اتحاديه اروپا باقي بماند در حالي که هدف فرانسه از چانهزني در مذاکرات هستهاي و شوراي امنيت اين است که نقش سياسي خود را در اتحاديه اروپا و در مقايسه با آلمان افزايش دهد.