۲۰ تير ۱۳۹۵ ۰۵:۳۸
کد خبر: ۴۳۲۸۱

Dr kharazmi2آلوین تافلر جامعه‌شناس و تحلیلگر امریکایی که اغلب به عنوان «آینده‌پژوه» شناخته می‌شود، 27 ژوئن (7 تیر ماه) در سن 87 سالگی درگذشت. او در ایران با ترجمه کتاب «موج سوم» به قلم دکتر شهیندخت خوارزمی شناخته شد، این کتاب برای نخستین بار و سه سال پس از انتشار‌ آن در امریکا در سال ۱۳۶۳ به همت انتشارات نشر نو به جامعه کتابخوان ایران عرضه شد.


به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، پس از آن کتاب‌های «مدرسه در شهر»، «مصرف‌کنندگان فرهنگ»، «آن سوی بحران»، «پیش‌نمایش‌ها و فرضیات»، «شرکت انطباق‌پذیر»، «به سوی تمدن جدید» و «ثروت انقلابی» بتدریج در ایران ترجمه شدند.آثار و آرای او بیشتر بر دو حوزه «انقلاب دیجیتال» و «انقلاب ارتباطات» متمرکز است. وی در مشهورترین اثر خود به نام «موج سوم» به سه حرکت عمده در تاریخ تحول بشر اشاره می‌کند: موج اول؛ انقلاب کشاورزی، موج دوم؛ انقلاب صنعتی و موج سوم که از دهه ١٩٥٠ آغاز شد، عصر فراصنعتی است که بر سبک زندگی و عقاید افراد بسیار اثرگذار است.«موج سوم»، «جابه‌جایی در قدرت» و «جنگ و ضد جنگ» از جمله آثار تافلر است که به قلم دکتر شهیندخت خوارزمی به فارسی برگردانده شده است. خوارزمی کارشناسی خود را در رشته روان‌شناسی از دانشگاه شیراز اخذ کرد و سپس برای ادامه تحصیل به امریکا رفت و مدرک فوق‌لیسانس روان‌شناسی و جامعه‌شناسی خود را از دانشگاه ایندیانا گرفت و در همان دانشگاه با اخذ مدرک دکترای روان‌شناسی و ارتباطات و روش تحقیق فارغ‌التحصیل شد. دکتر خوارزمی هم‌اکنون عضو هیأت مؤسس و نایب‌رئیس انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی است.به مناسبت درگذشت تافلر با او به گفت‌وگو نشستیم و پرسیدیم؛ «با وجود آثار متعددی که از تافلر در ایران ترجمه شده است ایرانیان چقدر تافلر را می‌شناسند؟ و آیا آرای او بر جامعه علمی ما تأثیری گذاشته است؟» او ضمن بازکردن طرح فکری تافلر، در پاسخ به سؤالات مطرح شده، به نکات قابل تأملی اشاره کرد که در ادامه می‌خوانید:


 


خانم دکتر خوارزمی، تافلر در کتاب «موج سوم» خود از سه حرکت عمده انسان از جامعه کشاورزی به صنعتی و سپس اطلاعاتی حرف می‌زند، به اعتقاد شما معیار تافلر برای این مرحله‌بندی‌ها چیست؟


 تافلر در این تقسیم‌بندی‌ها، یک معیار ثابت ندارد و با این مرحله‌بندی‌ها در واقع می‌کوشد تا روند تکامل جامعه بشری را توصیف کند و برای آن از استعاره «موج» استفاده می‌کند چرا که معتقد است که این تحولات به صورت موج اتفاق می‌افتد؛ یعنی تحولات از جایی شروع می‌شود، اوج می‌گیرد و پس از مدتی دچار افول می شود و با شروع افول یک موج، موج تحول تمدنی جدیدی به راه می‌افتد.


تافلر «تکنولوژی» را مهم ترین موتور محرکه این تحولات بویژه در دوران تمدن صنعتی و بعد از آن می‌داند. اما این بدان معنا نیست که او روند تکامل جامعه بشری را معلول یک عامل تلقی کند. تافلر از معدود تحلیلگرانی است که اعتقاد دارد چندین عامل یا جریان، با هم ترکیب می‌شوند تا فرایند «تحول تمدنی» را شکل دهند.


بر این اساس، می‌توان این گونه ارزیابی کرد که تافلر به سطحی از جبرگرایی تکنولوژیک معتقد بوده است؟


به هیچ وجه. به عکس تافلر معتقد است که تکنولوژی مخلوق انسان است و انسان این توانایی را دارد که امواجی را که تکنولوژی ایجاد کرده است، مدیریت کند. او معتقد است که نمی‌توان جلوی پیشرفت تکنولوژی را گرفت ولی می‌توان آثار آن را مدیریت کرد.


اندیشه محوری تافلر در سه گانه «شوک آینده»، «موج سوم» و «جابه‌جایی در قدرت» ترسیم شده است.


او در «جابه‌جایی در قدرت» به سه نیروی اثرگذار بر تحول جامعه بشری اشاره می‌کند؛ «زور»، «پول» و «دانایی». به زعم او، در دوران کشاورزی «زور» منبع قدرت بود، در تمدن صنعتی «پول» و امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. دانایی ویژگی انسان است؛ انسان از طریق دانایی و پیش‌بینی آینده و فهم ریشه‌های تاریخی تحولات امروز، می‌تواند سرنوشت مطلوبی برای خود رقم بزند.


بر این اساس، به اعتقاد شما، ایده اصلی تافلر چیست؟


تافلر یک اندیشه محوری ندارد؛ او مدلی تحلیلی ارائه می‌دهد. در واقع، تافلر از معدود تحلیلگران جامع‌نگری است که روندهای تحول جامعه بشری را بسیار هوشمندانه از دهه 70 میلادی به این سو، پیش‌بینی کرده است و از همه مهمتر به ما می‌گوید که اگر ندانیم چه روندهای تحولی در پیش است و مردم را برای حرکت به سمت آن آماده نکنیم، به فضانوردی می‌مانیم که بدون تجهیزات به فضا فرستاده شده است.


واقعیت این است که ما در سطح خرد و کلان، همواره با بحران‌هایی مواجه می‌شویم که از قبل پیش‌بینی نکرده‌ایم و برای رویارویی با آن آماده نشده‌ایم.


تافلر قریب به 46 سال  به ما هشدار داد که بشر آینده‌ای در پیش رو دارد بسیار متفاوت با حال و گذشته و باید برای زندگی در وضعیتی متفاوت آماده شد. از همه مهم تر، برای فهم این آینده متفاوت، مدلی تحلیلی ارائه می‌دهد و «آینده نگری» را به عنوان مدل ذهنی ضروری‌ای برای فهم جامعه بشری مطرح می‌کند و این مهمترین خدمتی است که تافلر به انسان امروز کرده است.


تافلر در این راستا، صرفاً طرح مسأله می‌کند یا اینکه راهکاری هم ارائه می‌دهد؟


تافلر راهکار نیز ارائه می‌کند و  مهم ترین راهکار او «خرد آینده‌نگری» است. او اوایل دهه 1980 در کتاب «موج سوم» تصویری از جامعه بشری در قرن بیست و یکم ارائه می‌کند که امروز ما شواهد آن را می‌بینیم.


تمام آشوب‌ها و بحران‌های سیاسی معاصر در جهان و منطقه خاورمیانه و بنیادگرایی اسلامی را پیش‌بینی کرده بود. پیش‌بینی‌های تافلر به حوزه سیاسی محدود نمی‌شود؛ در زمینه اقتصاد، تکنولوژی، مسائل اجتماعی، ارزش‌ها و... نیز به گمانه‌زنی می‌پردازد.


واقعیت این است که کمتر تحلیلگری اینچنین جامع‌نگرانه به مسائل می‌نگرد. تافلر از معدود تحلیلگرانی است که وقتی از واقعیتی سخن می‌گوید خود به عینه آن را تجربه کرده است؛ او آنجا که راجع به تحول جامعه صنعتی به فراصنعتی حرف می‌زند و صنایع دودکشی را ترسیم می‌کند، این واقعیت‌ها را با گوشت و پوستش لمس کرده است. مشاور بسیاری از سیاستمداران و رهبران جهانی بوده و با آنها بحث و گفت‌وگو کرده است و در کتابخانه و بر اساس مطالعات نظری اندیشه‌ورزی نکرده است.پ


تافلر در هشدارهایش چه گروهی را مخاطب خود قرار می‌دهد؟


مخاطب تافلر هم فرد، هم گروه، هم سازمان، هم کشور، هم منطقه و هم جامعه بین‌الملل است و مخاطبش به یک سطح محدود نمی‌شود و سطوح مختلفی را از خُرد تا کلان دربر می‌گیرد. مدل ذهنی و اندیشه‌ها و هشدارهای وی در سطح فرد، گروه و جامعه کاربرد دارد.


شما نخستین مترجمی بودید که آثار تافلر را به فارسی برگرداند، آن زمان که کتاب «موج سوم» تافلر را به بازار نشر عرضه کردید برخورد جامعه ایرانی با آرای او را چگونه دیدید؟ به تعبیری مواجهه ما با افکار او را چطور ارزیابی می‌کنید؟


طبیعی است که هر اندیشمندی که اینچنین در سطح جهان مطرح است، محل نقد قرار بگیرد. قابل نقد بودن چیزی از ارزش کار او کم نمی‌کند و چه بهتر که مسائلی را مطرح کند که بحث‌انگیز باشد. کتاب «موج سوم» زمانی وارد بازار شد که جامعه ایران یک فرآیند غرب‌ستیزی را طی می‌کرد و جامعه آنچنان غرق گذشته و حال بود که نمی‌توانست به «آینده» فکر کند. در آن زمان، اندیشه‌های تافلر به جامعه ایرانی کمک‌های بسیاری کرد و گفتمان‌های مفیدی راه انداخت (من خود در آنها حضور داشتم) که به متعادل‌تر شدن فکری جامعه کمک کرد و بستری تازه برای بحث و گفت‌وگو بین متفکران و حتی مسئولان ایجاد کرد.


چقدر از تافلر بهره برده‌ایم؟


بررسی این امر، نیاز به مطالعه دارد. آنچه من از طریق مشاهداتم می‌توانم بگویم این است که اندیشه‌های تافلر در جهت تغییر مدل‌های ذهنی طبقه جوان و تکنوکرات‌های ایران بسیار مؤثر بود و آنچه ما امروز تحت عنوان جریان نوپای آینده‌نگری در ایران می‌بینیم به مقدار زیادی مرهون تافلر است.هنوز هم کتاب‌های تافلر در ایران فروش می‌رود، این امر گویای این است که این شخص واقعاً تأثیرگذار بوده است ولی آن مدل ذهنی که می‌توانست منجر به ایجاد و تأسیس «مراکز مطالعاتی آینده» شود در ایران، محقق نشد. با این حال، امید آن می‌رود که اندیشه‌های تافلر بتواند به پرورش نسلی از آینده‌نگران و تحلیلگران در جامعه ایرانی کمک کند تا آنها با همکاری سیاستگذاران و برنامه‌ریزان بتوانند برای آینده ایران برنامه‌ریزی کنند.


براساس مدل ذهنی تافلر، جامعه ایران در کدام مرحله تمدنی قرار می‌گیرد؟


به اعتقاد من، نشانه‌هایی از هر سه مرحله در ایران وجود دارد، حتی می‌توان گفت که بخش‌هایی از ایران متعلق به عصر ما قبل از کشاورزی است، بخشی در مرحله کشاورزی، بخشی در مرحله تمدن صنعتی و برخی از مردم جامعه ایران وارد عصر موج سوم شده‌اند و برخی حتی از آن هم عبور کرده‌اند.


داستان سر این است که بگوییم کدام موج قویتر است. معتقدم در ایران، موج تحول مابعد صنعت خیلی قوی‌تر است و در نتیجه بخش‌های دیگر را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد اما باز از طرف دیگر می‌بینیم که خیلی از ارزش‌ها، سنت‌ها و معیارهای جامعه سنتی ایران، خود را در عرصه جهانی مطرح می‌کند. بنابراین این گونه نیست که شما چیزی را از بین ببرید و چیز جدیدی را جایگزین آن کنید؛ این ترکیب و تلفیق است که اهمیت می‌یابد. اتفاقاً تافلر این مبحث را طرح می‌کند که تکنولوژی‌ها و قابلیت‌هایی که در جوامع سوم به وجود می‌آید، این امکان را می‌دهد تا بدون گسست از آن ریشه‌ها و اصالت‌ها از مواهب تمدن جدید نیز برای حل مسائل و مشکلات بهره ببرند.


اینکه امروز در چه مرحله‌ای هستیم را زمانه تعیین می‌کند؛ هر زمانی مسائل و مشکلات خاص خود را دارد. باید بررسی کنیم که چه چیزی برای انسان در عصر حاضر و با توجه به تحولات آینده، کارساز است.


 پاسخ این سؤال را باید آنجا یافت؛ چون هدف اصلی این است که انسان در تعامل با طبیعت بدون برهم زدن این تعادل بتواند احساس خوبی نسبت به زندگی داشته باشد. آنجا باید این خِرد حاکم باشد تا با درک ماهیت سه عنصر مهم «انسان»، «طبیعت» و «تکنولوژی» بتوانیم سیاست‌های مناسب را تعبیه کنیم.


 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار