صدا و سیما تلاش دارد تا مانع ایجاد دو قطبی شود اما چه بخواهیم چه نخواهیم این دوقطبی شکل میگیرد. جمعه هفته گذشته نخستین مناظره انتخاباتی میان کاندیداهای ریاستجمهوری درحالی برگزار شد که برخی با توجه به تکرار حضور برخی نامزدها در مناظرات انتخاباتی سال ٩٢ و امسال به انتظار تکرار بحثهای داغ بین نامزدها نشسته بودند. مناظره نخست امسال اما هرچند موجب داغشدن تنور انتخابات پیشرو شد، اما برخلاف انتظار بسیاری دو طرف مناظره را بهگونهای دیگر رقم زد. در کنار حواشی سیاسی بسیاری که این مناظره بهدنبال داشت، اما بسیاری از کارشناسان ارتباطی نحوه برگزاری این مناظره را با توجه به سابقه دو دورهای صداوسیما در برگزاری برنامههای انتخاباتی، مناظره مطلوبی ارزیابی نکردند. برخی انتقادها متوجه دکور مناظره، برنامههای قبل و بعد از مناظره، عملکرد مجری مناظره و بحثهایی از این دست بود. در همین زمینه با علیرضا عبداللهینژاد، استادیار، مترجم و مدرس ارتباطات سیاسی در دانشگاه علامه طباطبایی درخصوص ارزیابی عملکرد صداوسیما در برگزاری مناظرات و تاثیر فضای مجازی بر انتخابات پیشرو به گفتوگو پرداختیم.
به گزارش عطنا در ادامه گفتوگوی «شهروند» با این مدرس ارتباطات را میخوانید:
* از نظر ارتباطاتی مناظره نخست انتخابات ریاستجمهوری و عملکرد صداوسیما در این زمینه را چگونه ارزیابی میکنید؟
این سوال شما در دوسطح قابلبررسی است. نخست از منظر ارتباطی و دیگر رسانهای. مناظرهها یکی از گونههای میزگردهاست. میزگردها شکلی از مصاحبه در ادبیات روزنامهنگاری و در فضای حرفهای روزنامهنگاری هستند که در آن یک مجری-کارشناس رسانهای که بر سوژه و موضوع مصاحبه مسلط است، حضور دارد؛ مجریای که تئوریها و اطلاعات تخصصی در زمینه مصاحبه را میداند، اطلاعات عمومی و فکتهای معتبری دارد و توان و مهارت ارتباطی بالایی دارد و مقداری نیز در روانشناسی شخصیت و حوزههای مختلف آن مسلط است. از سوی دیگر، یک مجری-کارشناس سوالات خوبی نیز در ذهن دارد که در مواقع لزوم میتواند به کمک آنها به بحثها جهت بدهد. چنین مجری-کارشناسی با تعدادی از مصاحبهشوندگان پیرامون یک یا چند موضوع به مباحثه، مصاحبه و گفتوگوی عمقی میپردازد.
مناظره انتخاباتی تعاریف و اصولی دارد که بسیاری از آنها در این برنامه رعایت نشد. این برنامه بیشتر گپوگفتی بین نامزدها بود. در این برنامه ما صرفا با مجریای مواجه بودیم که طرح سوال میکند آن هم نه طرح سوال به شکل خلاقانه بلکه با درآوردن سوال تصادفی از گوی و پرسیدن آن از نامزد تصادفی.
در بسیاری از مناظرههای بینالمللی معروف مانند مناظره معروف باراک اوباما و جان مککین در زمینه مناظرات سیاسی که باب شفر، مجری-کارشناس تلویزیونی CBS در سال ٢٠٠٨ انجام داد، دیدیم که مککین بهعنوان سیاستمداری کارکشته اصطلاحا از کوره دررفت و اوباما را مسخره کرد و همان موضوع باعث کاهش آرای او شد.
اگر مناظره نخست انتخابات ریاستجمهوری را در چنین قالبی قرار بدهیم، در مناظره اوباما و مککین میبینیم که شخصیت مجری و فضای مناظره، فضای کاملا حرفهای است و مجری کاملا به بحثها مسلط است، نامزدها را میشناسد و به موضوع تسلط دارد و بهموقع سوال طرح میکند، اما در مناظره انتخاباتی روز جمعه آنچه ما از منظر ارتباطی و رسانهای از مناظره دیدیم، کاملا از این فضای حرفهای به دور بود. براساس دستورالعملی که صداوسیما میز مناظره را چیده بود، با ٦نامزد مواجه بودیم که باید تا ٦ساعت با یکدیگر مناظره میکردند و درباره موضوعات بسیار متنوع که هرکدام ٢دقیقه وقت داشت و بدون حضور موثر یک مجری کارشناس صحبت میکردند.
*این نوع مناظرهای که شما به آن اشاره کردید چه آسیبهایی میتواند داشته باشد؟
در این نوع مناظره چند آسیب وجود دارد. نخست مجریای که به نوعی نتوانست نقش حرفهای خود را بهعنوان یک مجری-کارشناس ایفا کند. مجری آنجایی که باید ورود کند، بحث و چالش ایجاد کند و آنجایی که باید به بحث عمق بدهد و از مصاحبهشوندگان فکت و برنامه بخواهد و محورهای دقیقی را ترسیم کند، حضور ندارد. مجری نباید صرفا بهعنوان یک وقت نگهدار در مسابقههای فوتبال و یک آفسایدگیر ظاهر شود و باید در بخشهایی از مناظره، جریان مصاحبه را در مسیر خود مبتنیبر موضوع مناظره بهعنوان مثال مسائل فرهنگی و اجتماعی هدایت کند. متاسفانه چنین چیزی در مناظرات روز جمعه دیده نشد. شکل انجام مناظره نیز در این موضوع دخیل بود. وقتی که تعداد مصاحبهشوندهها در زمینه مناظره سیاسی زیاد میشود، در مدت زمان کم نمیتوان خیلی به مسائل عمقی پرداخت. مناظرهها حاصل بحث، گفتوگو، تضارب آرا، بیان دیدگاهها و عقایدی است که باید جنبه تقابلی به خود بگیرد و بحثها و چالشهای مختلفی دربگیرد.
هنگامی که ٦نفر در این مدت زمان به مناظره میپردازند، مشخص است که نتیجه مطلوبی به دست نمیآید. هرچند در این مناظره عملا ٣ فرد حضور داشتند و باقی در حاشیه بودند. اما باز مشاهده کردیم که با این تعداد هم نتیجه مطلوبی از مناظره به دست نیامد، چراکه زمان پاسخگویی نامزدها که ٢دقیقه بود برای موضوعات عمیقی که مطرح شد، کافی نبود و نامزدها مجبور به ارایه شعار یا حمله به نامزد دیگر میشدند. نکته دیگر این است که فضای مناظره، فضای کاملا بستهای بود که حتی سوالات هم بهصورت قرعهکشیشده مطرح شد. بههرحال در چنین مناظرههایی ما حدود ٥سوال محوری میتوانیم طرح کنیم. این سوالات محوری باید مبتنیبر فکتها و اطلاعات باشد، نه اظهارات و شعارهای کلی.
سوالاتی که مجری از گوی درمیآورد و مثل برنامههای قرعهکشی فلان برند دستمال کاغذی و قرعهکشی فلان پودرلباسشویی آن را برگزار میکرد، گوی را هم میزد، یکی را انتخاب میکرد و باز هم بهصورت تصادفی از یک نامزد میپرسید هم سوالات مناسبی نبودند. مثلا عنوان اینکه ارزیابی شما برای مسکن جوانان چیست؟ یا ارزیابی شما برای رشد ورزش قهرمانی چیست؟ برای مناظره چالشی اصلا مناسب نیست. ما این همه موضوع و معضل چالشی در کشور داریم که با طرح درست سوال میتواند آرای نامزدها در قبال آن را مشخص کند. وقتی مجری در روند مصاحبه دخالت نداشته باشد، نامزدها میتوانند این سوالات را به هر سمتوسویی که دوست دارند ببرند، درحالیکه شکل استاندارد مناظره انتخاباتی به این شکل نیست.
موضوع دیگر فرصت مصاحبهشونده برای پاسخگویی به سوالات است. نامزد چطور میتواند در عرض یک دقیقه ارزیابی خود را از ورزش قهرمانی و مشکل جوانان مطرح کند؟ همه این موارد بهعنوان آسیبهای مناظره نخست مطرح بود. مشکل زمان، مجری، برنامهها، دکوراسیون و... ازجمله این آسیبها بودند.
* به نظر شما قالب مناظره این اجازه را به مجری میداد که بهعنوان یک کارشناس اظهارنظر کند؟ ممکن بود اگر مجری فرصت اظهارنظر داشته باشد بتواند مناظره را بهسمت مطلوبی ببرد، اما قالب مناظره به شکلی بود که مجری اجازه دخالت در صحبتهای نامزدها را نداشت.
همانطور که بهدرستی اشاره کردید این قالب از برنامه اجازه اظهارنظر مجری را نمیداد، البته نمیتوان روی این برنامه عنوان مناظره را گذاشت، چراکه مناظره انتخاباتی تعاریف و اصولی دارد که بسیاری از آنها در این برنامه رعایت نشد. این برنامه بیشتر گپوگفتی بین نامزدها بود. در این برنامه ما صرفا با مجریای مواجه بودیم که طرح سوال میکند آن هم نه طرح سوال به شکل خلاقانه بلکه با درآوردن سوال تصادفی از گوی و پرسیدن آن از نامزد تصادفی. مجری ما در این برنامه صرفا سوالاتی دستوری در گوی را از نامزدها میپرسید و وقت را نگه میداشت. همین. در صورتی که در مناظره باب شفر که در ابتدای صحبتهایم به آن اشاره کردم، مجری در ابتدا یک ورودی اعجابانگیز به مناظره دارد و در فضای کاملا کنشگرانه و فعالی نامزدها را معرفی و به گوشهای از سوابق آنها اشاره میکند و وارد بحث با نامزدها میشود. در مثالی که ذکر کردم در یک سوی مناظره اوبامایی حضور دارد که فلان ایده خاص کشورداری را دارد و در طرف دیگر هم مک کینی حضور دارد که ایده دیگری دارد. عنصری که در چنین مناظرههایی میتواند برای مخاطب ایجاد انگیزه کند، عنصر چالشیبودن مناظره است. عنصری که در ادبیات روزنامهنگاری به آن عنصر تضاد گفته میشود. چنین عنصری در مناظره ما از سوی خود نامزدها بهوجود آمد، نه مصاحبهکننده و این آفتی برای برگزاری چنین برنامههایی در رسانه ملی ما است. مجری باید به شکل خلاقانه و فعال در ایجاد چالش و تضاد در مناظره سهیم باشد.
نامزدها باید در چنین برنامههایی درخصوص یک موضوع با هم بحث کنند و همدیگر را به چالش بکشند. چالشیبودن مناظره یعنی به مبارزه طلبیدن نامزدها در ارایه برنامه مدیریتی و نقدکردن برنامههای طرف مقابل. البته این به چالش کشیدن باید با رعایت رواداری، احترام، پرهیز از تخریب شخصیت، پرهیز از اعمال خشونت، پرهیز از اتهام، دروغ و سایر نکات اخلاقی منفی باشد. این نوع مناظره چنین فضایی را برای ما به وجود نمیآورد. این دکور چنین فضایی را برای ما به وجود نمیآورد. فضای محدود از نظر زمانی این اجازه را نمیدهد که مجری بهعنوان یک کارشناس به ارایه نظرات خود بپردازد. از سوی دیگر، ویژگیهای خود مجری و کاراکتر او اجازه قرار گرفتن او در قبای یک کارشناس چالشی در مناظرهها را نمیدهد؛ مجریای که به میان حرف نامزدها برود و بحث و چالش به وجود بیاورد.
نامزد چطور میتواند در عرض یک دقیقه ارزیابی خود را از ورزش قهرمانی و مشکل جوانان مطرح کند؟ همه این موارد بهعنوان آسیبهای مناظره نخست مطرح بود. مشکل زمان، مجری، برنامهها، دکوراسیون و... ازجمله این آسیبها بودند.
در انواع دیگر برنامههای صداوسیما درباره انتخابات که در آن مجریها بهصورت رودررو و دوبهدو با نامزدها به گفتوگو میپرداختند نیز ما شاهد چنین نقش موثری از سوی مجریها نبودیم. درواقع فقط قالب مناظرهها سبب انفعال مجریها نبود و مجریهای صداوسیما نشان دادند که در مصاحبه با یک نامزد نیز واکنش لازم و جهتدهی به مصاحبه در آنها دیده نمیشود.
مناظرهها چرا جذاب هستند؟ در دیگر اشکال تبلیغات تلویزیونی یا برنامههای انتخاباتی که برنامهها گفتوگومحور هستند، نامزد انتخابات یا نماینده او با مجری-کارشناس برنامه به بحث و گفتوگو میپردازد. این برنامهها مفید هستند، اما از آنجایی که چالشی نیستند و نیز تقابل دو نگاه یا دو دیدگاه در آن وجود ندارد، برنامههای جذابی شناخته نمیشوند. در مناظرهها همانگونه که در مناظره جمعه نیز دیدیم، افراد اهمیت زیادی ندارد و در آن دو نوع نگاه یا تلقی برجسته میشود و این دو گفتمان در مقابل یکدیگر قرار گرفته و یکسری افراد این گفتمانها را نمایندگی میکنند و جمع کثیری نیز طرفدار یکی از آنها میشوند. مناظرهها به این دلیل جذاب هستند که در آن تضارب آرا و دیدگاهها صورت میگیرد. در برنامههای گفتوگومحور اگر مجری-کارشناس بتواند این نقش را برای خود تعریف کند که بهصورت کارشناسی وارد گود شده و بحث چالشیای را پیش بکشد، میتوان گفت میتوانیم شاهد برنامه گفتوگومحور موفقی باشیم.
فضای مجازی بهنظر من در مناظرهها نقش پررنگی را بازی میکند، چراکه ما شاهد حاشیههای پررنگتر از متن در مناظرهها بودهایم. بحثهایی در متن مناظرهها مطرح میشود که اتفاقا انتشار و بازنشر آنها در فضای مجازی رخ میدهد. بسیاری از هشتگسازیها و نشر جملات کلیدی نامزدها در شبکههای اجتماعی همچون تلگرام، توییتر و اینستاگرام به مردم به نوعی سمتوسو میدهد که نتیجه مناظرهها و جدالها را چگونه خوانش کنند. فضای مجازی این هشتگها را برای تعیین گفتمان غالب در جامعه به وجود میآورد.
بحث چالشی از چه طریقی به وجود میآید؟ مطمئنا از سوالات ازپیشتعیینشده سربرنمیآورد. در ارتباطات مصاحبهای که در آن مصاحبه در دست مصاحبهشونده قرار دارد را مصاحبه هدایتشده میشناسیم و آن را از عالم حرفهای روزنامهنگاری دور میدانیم. مصاحبهکنندهای که اطلاعات، آمار و تحلیل کافی در اختیار دارد، مبتنیبر این فکتها و پیشزمینهها میتواند مصاحبهشونده را به چالش بکشد و گفتوگوی انتخاباتی را جذاب کند که من تاکنون چنین برنامهای را در صداوسیما مشاهده نکردهام. اتفاق دیگری که در سطح بینالمللی وجود دارد و در مناظرههای داخلی شاهد آن نبودهایم این است که غالبا مناظرهها در استودیوهای اصطلاحا در بسته انجام نمیشود و اعضایی از احزاب و گروهها در این مناظرهها حضور دارند. البته همین موضوع نیز دست گذاشتن روی یکی دیگر از نقاط ضعف ما یعنی نبود حزب سیاسی در کشور است. چون حزب نداریم، نامزد حزبی نداریم، چون نامزد حزبی نداریم، برنامه حزبی نداریم، چون برنامه نداریم بیشتر به شعار روی میآوریم و به جای تقابل برنامهها و آرای بیشتر مچگیری داریم. هنگامی که مجری چالشی در برنامهها حضور داشته باشد، یک جریان یا صدای سومی در مناظرهها که میتوان صدای مردم و افکار عمومی نامید، حضور پیدا خواهد کرد که موجب جذابترشدن مناظرهها و برنامههای انتخاباتی خواهد شد.
در مناظرههای بینالمللی افرادی به نمایندگی از احزاب و اصناف به سوال از نمایندگان میپردازند. به نمایندگی از افکار عمومی به طرح سوال میپردازند. چنین سوالاتی در مناظرهها سمتوسوی مناظرهها را تعیین میکنند که ما متاسفانه چنین چیزی در کشورمان نداریم.
* در انتخابات این دوره ما با پدیده تازهای مواجه هستیم که در انتخابات گذشته وجود نداشت و آن بحث راستیآزمایی فضای مجازی است. این راستیآزمایی در دو سطح انجام میشود؛ نخست در گرفتن به اصطلاح سوتیهای صداوسیما در برنامههای مناظرات بهعنوان مثال استفاده از موسیقی فیلمهایهالیوودی در پیش یا پس از برنامهها و در مرحله دوم و مهمتر در ادعاها و اظهارات نامزدها. نمونههای بسیاری از این موارد در فضای مجازی مشاهده شد. نظر شما درخصوص حضور فضای مجازی در کارزار انتخابات چیست؟
اتفاقا پرسش خوبی را مطرح کردید. فضای مجازی بهنظر من در مناظرهها نقش پررنگی را بازی میکند، چراکه ما شاهد حاشیههای پررنگتر از متن در مناظرهها بودهایم. بحثهایی در متن مناظرهها مطرح میشود که اتفاقا انتشار و بازنشر آنها در فضای مجازی رخ میدهد. بسیاری از هشتگسازیها و نشر جملات کلیدی نامزدها در شبکههای اجتماعی همچون تلگرام، توییتر و اینستاگرام به مردم به نوعی سمتوسو میدهد که نتیجه مناظرهها و جدالها را چگونه خوانش کنند. فضای مجازی این هشتگها را برای تعیین گفتمان غالب در جامعه به وجود میآورد. بحث دیگر در این زمینه این است که به مدد سرعت و دسترسیپذیری اطلاعات در فضای مجازی و موتورهای جستوجوگر قدرتمند دیگر، بحثی که در مناظرههای گذشته با عنوان بگمبگمها و اتهامزنیهای بیپایهواساس به وجود میآمد را از بین برده است، چون بلافاصله نمایندهای پس از ذکر موضوعی باید فکت و سند آن را در دست داشته باشد وگرنه در فضای مجازی ادعای دروغ او اثبات و به سرعت منتشر میشود.
در چنین شرایطی بهنظر من نقش فضای مجازی حتی از نقش مکملبودن نیز فراتر رفته و نقشی آوانگارد و پیشروانه پیدا میکند. جایی که به نوعی حتی میتواند به فضای مناظرهها جهت داده و اظهارات رخداده در مناظرهها را در بازنشر خود به دست مخاطبان بیشتری برساند. ممکن است بسیاری از افراد به دلایلی وقت نکرده باشند مناظرهها را ببینند، اما بازپخش مناظرهها بهخصوص بازنشر نکات کلیدی و حایز اهمیت آن در شبکههای اجتماعی باعث رسیدن پیامها به گوش مخاطبان بیشتری میشود. علاوهبر این نقش مهم دیگر فضای مجازی در گزینشگریها یا به اصطلاح اهالی رسانه دروازهبانی خبرهایی است که صورت گرفته و در گستره بسیار وسیعی منتشر میشود. این پیامدهای ثانوی شبکههای اجتماعی در بازنشر مناظرهها نقش آنها را بسیار پررنگ میکند و میتواند در مناظرههای بعدی حتی تصمیمات و سخنان نامزدها را تحتتاثیر قرار دهد. بحثهایی که درخصوص رنگ، دکوراسیون، موسیقی آغازین و ورودی مناظرهها و بحثهای نامزدها و مشاوران آنها پس از انجام مناظرهها مطرح است، اگر بیشتر از بحثهای مطرحشده در متن مناظرهها جذاب و تاثیرگذار نباشند، کمتر از آنها نخواهند بود.
*بهعنوان سخن پایانی، پیشنهاد شما بهعنوان یک مدرس ارتباطات و روزنامهنگاری برای مناظرههای بعدی انتخاباتی چه خواهد بود؟
در مناظرهها صداوسیما تلاش بسیاری دارد تا مانع ایجاد دوقطبی شود، اما بهنظر من این دوقطبی چه بخواهیم چه نخواهیم شکل میگیرد. انتخابات فضای دوقطبیشدن است و دو دیدگاه باید در چالش و در مقابل هم قرار بگیرند. در چنین فضایی است که شورونشاط و هیجانات سیاسی و تبلیغاتی شکل میگیرد و بر مشارکت سیاسی شهروندان در انتخابات تاثیر خواهد گذاشت. به نظر من اگر قصد داریم فضای مناظرهها را به فضای موثرتری برای انتخاب مردم تبدیل کنیم، باید از فرمت کلیشهای و قدیمی آن که هماکنون شاهدش هستیم، خارج شویم. مناظرهها باید بین دو نامزد یا دو دیدگاه صورت بگیرد. در کنار آن باید مجری از حالت انفعالی خود خارج شود و کنشگری فعال را در پیش بگیرد.
یکی دیگر از نقاط ضعف ما یعنی نبود حزب سیاسی در کشور است. چون حزب نداریم، نامزد حزبی نداریم، چون نامزد حزبی نداریم، برنامه حزبی نداریم، چون برنامه نداریم بیشتر به شعار روی میآوریم و به جای تقابل برنامهها و آرای بیشتر مچگیری داریم. هنگامی که مجری چالشی در برنامهها حضور داشته باشد، یک جریان یا صدای سومی در مناظرهها که میتوان صدای مردم و افکار عمومی نامید، حضور پیدا خواهد کرد که موجب جذابترشدن مناظرهها و برنامههای انتخاباتی خواهد شد.
پیشنهاد بعدی این است که باید ارتباطی فعال بین بدنه جامعه، افراد خارج از استودیو، مخاطبان و افکار عمومی با فضای مناظرهها به وجود بیاید. پیشنهاد بعدی این است که نامزدهایی که در مناظرهها شرکت میکنند، باید با دست پر وارد این کارزار شوند. در چنین فضایی نمیتوان با حرفهای کلی و شعارگونه نظر مخاطب را به خود جذب کرد. در چنین فضایی باید ایده و طرح داشت. نمیتوان صرفا با استفاده از تخریب، نظر جامعه را جلب کرد.
جامعه دارای سطح مشخصی از سواد سیاسی یا اجتماعی است که به کمک آن میتواند فرق میان برنامه و حرف و فرق میان نقد و تخریب را تشخیص میدهد. در چنین فضایی میتوان انتظار داشت با دو دیدگاه یا برنامه روبهروی هم یا حتی با سه برنامه یا دیدگاه متفاوت بهعنوان یک جریان سوم، این دیدگاهها مبارزه مسالمتآمیزی را برای کسب قدرت با یکدیگر انجام دهند، با یکدیگر به ارایه برنامهها و رویکردها بپردازند تا مردم بتوانند براساس برنامه دست به انتخاب بزنند، نه اینکه در فضایی هیجانی دست به انتخاب بزنند، چون بازتولید این بگمبگمها، بازتولید این تخریبها و بازتولید نقدهای غیرمنصفانه، فضای تصنعی، هیجانی و غیرمناسبی را به وجود میآورد که دستاوردی در آن وجود ندارد و هرچند میتواند به مقدار کمی آرا را به نفع یک نامزد جابهجا کند، اما نمیتواند خیلی در بلندمدت موفق باشد.