به گزارش عطنا به نقل از دیپلماسی ایرانی، احسان موحدیان، دکتری روابط بین الملل، دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی به این مسئله پرداخته است که با گذشت نزدیک به چهار ماه از آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ می توان تاحدی در مورد آینده سیاست خارجی آمریکا قضاوت کرد. او برخی انتصاب های خود را در این حوزه و از جمله در ارتباط با غرب آسیا انجام داده و به نظر می رسد بر همین مبنا و با توجه به عملکردهای او و دولتش بتوان کارگزاران سیاست خارجی دولت وی را به دو دسته کلی تقسیم کرد.
- تندروها: گروه تندروی فعال در دولت ترامپ، وی را فراتر از دو حزب جمهوری خواه و دموکرات دانسته و معتقدند او قرار نیست فقط برای مدتی ریاست جمهوری این کشور را در دست داشته باشد. بلکه ترامپیسم به عنوان یک تفکر و جنبش جدید در صحنه سیاست این کشور حضور خواهد داشت. آنها امیدوارند که این جنبش آینده آمریکا را تغییر دهد. این تفکر پوپولیستی مدعی دفاع از شهروندان عادی در برابر نخبگان متکبر سیاسی و فرهنگی ایالات متحده است که حدود سه دهه است کنترل انحصاری امریکا را در دست دارند. این جنبش عوام گرایانه در عمل از سرمایه داری نامحدود و بی قید و بند حمایت می کند، به شدت ملی گرایانه است و جهانی شدن را در صورت سلطه نداشتن آمریکا بر جهان رد می کند. این تندروها به شدت با مسلمانان دشمنی کرده و تا حدی کمتر با دیگر اقلیت های مذهبی و فرهنگی نیز رفتارغیردوستانه ای دارند. سخن گفتن از جنگی محتوم میان آمریکا به عنوان برترین کشور مسیحی و کفار نشانه اعتقاد این افراد به نبرد تمدن هاست. آنان معتقدند تنها شکست قطعی مسلمانان یا حداقل به حاشیه رفتن ایدئولوژی سیاسی و مذهبی آنان می تواند امنیت آمریکا را تضمین کند. این گروه حامی جنگ با چین نیز هستند، زیرا این کشور را تهدیدی برای برتری آمریکا و عامل تضعیف اقتصاد این کشور از طریق تولید انحصاری کالاهای مصرفی و دستکاری واحد پول خود می دانند. از جمله مشهورترین کارگزاران افراطی دولت ترامپ می توان به استفان بنون، دستیار و مشاور ترامپ و استراتژیست اصلی کاخ سفید، مایکل فلین اولین مشاور امنیت ملی ترامپ، جرد کوشنر داماد و مشاور ارشد ترامپ، دیوید فریدمن سفیر آمریکا در سرزمین های اشغالی و سبشن گورکا معاون دستیار رئیس جمهور آمریکا اشاره کرد. این افراد همگی با مسلمانان ضدیت دارند و برخی از آنها حتی احساسات ضداسراییلی و ضدیهودی نیز دارند.
- عملگراها: عملگراها دولت فدرال آمریکا را یک شرکت بازرگانی و تجاری بزرگ می دانند و بسیاری از آنها با این هدف جذب مشاغل خود در دولت ایالت متحده شده اند که درآمد و پول بیشتری به جیب خود و دولت واریز کنند. از جمله این افراد می توان به جیز متیس وزیر دفاع، ژنرال جان کلی، وزیر امنیت داخلی، رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه و مایک پامپیو، رییس سازمان جاسوسی سیا اشاره کرد. هر یک از این دو گروه در چهار ماهی که از فعالیت دولت ترامپ می گذرد، موفقیت ها و شکست هایی داشته اند. اما در مجموع به نظر می رسد کفه موفقیت به نفع عملگراها سنگینی می کند. در این زمینه می توان به تحولاتی همچون بازنویسی قانون ممنوعیت اتباع برخی کشورهای مسلمان به آمریکا توسط عملگراها پس از نگارش متن جنجالی اولیه آن توسط تندروها و توقف اجرای آن توسط دستگاه قضایی ایالات متحده به عنوان نماد این شکست اشاره کرد. اما تندروها با انتصاب فریدمن افراطی به عنوان سفیر امریکا در اسراییل و میزبانی قدرتمندانه از نتانیاهو در آمریکا تا حدی عرض اندام کرده اند. از جمله تحولاتی که نشان می دهد حداقل فعلا تندروها دست بالا را در تعیین سیاست خارجی آمریکا ندارند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- پس از اختصاص سالانه 500 میلیون دلار بودجه سالانه به حمایت مالی و فنی از تروریست های سوریه در شش سال اخیر، ایالات متحده تصمیم خود برای تغییر رژیم سوریه و کنار زدن بشار اسد را تغییر داده و به این نتیجه رسیده که همکاری با نظامیان روسیه برای حل و فصل سیاسی این منازعه ضروری است. در همین راستا ترامپ به طور جدی به دنبال شکست دادن داعش در غرب آسیاست. اما اینکه پس از شکست داعش در سوریه و عراق، دولت ترامپ چه رفتاری با خواسته های دولت های منطقه به خصوص ترک ها و سعودی ها و تمایلات کردها، شیعیان و سنی ها خواهد داشت، در هاله ای از ابهام قرار دارد.
- ترامپ هیچ یک از وزیران کلیدی کابینه خود مانند وزرای خارجه و دفاع، مشاور امنیت ملی و سفیر این کشور در سازمان ملل را از میان گروه تندروها انتخاب نکرده است.
- به نظر می رسد اعمال سیاست حمله به کشورها، تخریب زیرساخت هایشان و تقسیم آن به کشورهای کوچک تر در دولت ترامپ متوقف شده است. ظاهرا دولت ترامپ به این نتیجه رسیده که با تخریب و تکه تکه کردن سوریه، عراق، لیبی و سومالی قادر به افزایش امنیت خود نیست و از این طریق نمی تواند جلوی شکل گیری و فعالیت نیروهای مخالف آمریکا را بگیرد. در واقع ترامپ با نگاه تجارت محوری که دارد قصد ندارد منابع این کشور را با چنین کارهایی تلف کند. وی بارها صرف میلیاردها دلار پول در جنگ های غرب آسیا را احمقانه دانسته است.
- ترامپ اعتقادی به ضرورت تبدیل کشورهای دیکتاتورزده غرب آسیا به جوامع مبتنی بر دموکراسی لیبرال ندارد و به جای این کار به دنبال خیمه زدن بر منبع مالی این کشورها و تزریق منابع مالی آنها به آمریکاست. بنابراین سیاست تغییر رژیم توسط ترامپ به فراموشی سپرده شده و همزیستی مسالمت آمیز با مردان قدرتمند در روسیه، مصر و عربستان سعوی کمال مطلوب برای رییس جمهور جدید آمریکاست.
- دولت ترامپ به جای دشمنی با روسیه به دنبال برقراری روابط دوستانه با این کشور است و بر همین مبنا از تغییر تاکتیک های ناتو نیز دفاع می کند. اما در مقابل توجه خود را به مقابله با چین و تضعیف برتری اقتصادی این کشور معطوف ساخته است.
بنابراین در مجموع می توان نتیجه گرفت که ترامپ یک مذاکره گر و معامله گر است و نه یک نابودگر و سیاست خارجی او نیز به احتمال زیاد در آینده عملگرایانه باقی خواهد ماند.