استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی با مقایسه میان دانشگاه و حوزه، دانشگاههای ما را فضایی خالی از نقد خواند و گفت: نقادی یک هنر است که باید آن را آموخت و دانشگاهی مثل علامه طباطبائی که دانشگاه تخصصی حوزه علوم انسانی است باید آموزش این هنر را برعهده بگیرد.
به گزارش عطنا، مصطفی محققداماد، رئیس بخش مطالعات اسلامی فرهنگستان جمهوری اسلامی و استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی در یک نشست تخصصی در نخستین همایش ملی «استقلال دانشگاهها، چالشها و راهکارها» که روز سهشنبه ۲۶ بهمنماه در محل دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد، در ارائه مقالهای با عنوان «پویائی پژوهش در سایه آزادی نقد علمی» به استقلال دانشگاهها پرداخت.
محققداماد دو واژه «عقیده» و «تفکر» را از نظر لغوی ریشهیابی کرده و خاطرنشان کرد: کلمه عقیده از ریشه «عقد» است و از نظر لغوی معنای بستن و گره زدن دارد و نیز رسیدن به یک نقطهنظر نهایی به شکلی که معنای دست یافته، تنها یکی است و جز آن نیست.
وی با بیان اینکه با داشتن عقیده، انسان باور خود را به مثابه خط قرمزی برای خود میداند، اظهار کرد: در مقابل واژه عقیده، کلمه «تفکر» وجود دارد که به معنای اندیشهورزی یا اندیشیدن است.
این استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: این دو را نه تنها به عنوان دو واژه، بلکه به مثابه دو «نهاد» میتوان معرفی کرد که اعمال محض انسانی هستند که از نظر فلسفی کاملا با هم در تضاد بوده و این تفاوت در آثار و محتوای آنها محسوس و مشخص است.
وی آثار مترتب بر عقیده را فاقد توان پذیرش نقد و بررسی خواند و گفت: فرد معتقد، هرگونه بازنگری در باور خود را از سوی خود و دیگران رد کرده و گرفتار چنان خودسانسوری میشود که حتی به خود نیز اجازه نقد نمیدهد و به این ترتیب دیگران را نیز برای بازنگری در عقیدهاش مجاز نمیداند.
رئیس بخش مطالعات اسلامی فرهنگستان اضافه کرد: عقیده جزوی از هویت وجودی صاحب عقیده است و چون کسی هویت خود را مورد بازنگری قرار نمیدهد، فرد اجازه نمیدهد که شخصی این هویت را زیر سوال برده و یا چون و چرا در آن بیاورد.
وی افزود: نقد برای عقیده قابل پذیرش نیست چراکه آن امری است ایستا که با هرگونه پویایی در تضاد، تناقض و ناسازگاری است و از سوی دیگر عقیده موجب جداییهاست و چه بسا منتهی به برخوردهای فیزیکی میان انسانها شود.
محققداماد با بیان اینکه «عقیدهمند چنان بر عقیده خویش پا میفشارد که آرزو دارد در راه آن جان بدهد»، خاطرنشان کرد: برای شخص معتقد، باور و اعتقادی که دارد، چنان روشن و مبین است که مایل است آن را بر همگان تحمیل کند و چه بسا برای این تحمیل به جنگ و ستیز بپردازد و اگر در تاریخ جنگها و درگیریها تامل کنیم خواهیم دید که ریشه اختلافهای جدی در جنگها بر سر عقیده افراد است.
وی تاکید کرد: در مقابل، تفکر و اندیشه اینطور نیست و این واژه حامل محتوایی کاملا متفاوت از عقیده است؛ محتوایی که حاوی پویایی و تکامل بوده و در نتیجه فرد متفکر میداند که در حال حاضر به این نتیجهای رسیده است و فکر دارد و آماده است تا باز هم در آن مورد بیندیشد و همواره میاندیشد.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به جمله «من میاندیشم، پس هستم!» از دکارت، فیلسوف و متفکر آلمانی، خاطرنشان کرد: دکارت هستی خود را مساوی با اندیشه خود میداند و از این جمله چنان برداشت میشود که من اگر نیندیشم، پس نیستم!
وی افزود: متفکر نخستین نقاد و منتقد مداوم و مستمر خود است و زمانی که به نتیجهای در موردی میرسد، آن را تمام شده و پایان راه تلقی نمیکند و تصور را بر آن دارد که همچنان میتوان به تامل و اندیشیدن در آن حوزه ادامه داد چرا که تفکر و رای از نظر فلسفی بر برهان مبتنی هستند و عقیده چه بسا بر خطاب و جدل استوار است.
محققداماد ادامه داد: تفکر آزاد، نقدپذیری و تحمل مطلوب هر گونه نقد و انتقاد قرنهای تمدن چهارم و پنجم اسلامی را زرین کرد تا جایی که از آن سالها با نام «قرون طلایی» یاد میشود.
وی با اشاره به اینکه حکمای اسلامی از مکاتب مختلف یکدیگر را به چالش میکشیدند و از طرف دیگر حکمای با شیوه تفکر مخالف بر نقد آنها، نظر مینوشتند، خاطرنشان کرد: امام محمدغزالی با تالیف کتاب «تهافت الفلاسفه»، حکمای اسلامی مکاتب کلامی را به تهافت منتسب میکند.
رئیس بخش مطالعات اسلامی فرهنگستان اضافه کرد: جالب است بدانید که به رغم دوری راه و بعد فاصله از بغداد تا آنجلس، این اثر با سرعت زیاد در قلب اسلامی نفوذ میکند و توسط «ابنرشد» به اثر تهافت الفلاسفه، مو به مو پاسخ داده میشود که مجموعه این گفت و شنودها است که در حال حاضر به عنوان سرمایهای ماندگار برای تمدن اسلامی به یادگار باقی مانده است.
وی گستره وسیع نقد در تمدن اسلامی را عامالشمول برشمرد و تاکید کرد: در قلمرو ساینس، هیئت بطلمیوس هزار سال در اسکندریه رواج داشت و برای اولین بار توسط الخوارزمی، دانشمند مسلمان ایرانی، پیش از اروپاییان مورد نقد قرار گرفت و فرو پاشی آن آغاز شد.
محققداماد آزادی فضای علمی در قرون طلایی اسلامی بسیار بالا دانست و ادامه داد: در حوزه الهیات این آزادی به آن حد رسید که محمد بن زکریای رازی دست به تالیف کتاب «فی حیلالمتنبین» زد که معنای لغوی این کتاب یعنی حیلههای کسانی که ادعای نبوت داشتند و تمام استدلالهای کسانی را که ادعای نبوت دارند، مخدوش میکند.
وی افزود: در ادامه نقد و نظرهای زکریای رازی، حکمای اسلامی با تمام قوا به میدان او رفته و نکته به نکته به مسائل پاسخ گفتهاند و البته تبادل نقد و نظرات آزاد حتی به شکل کتبی نیز وجود داشته است که این یکی از افتخارات ادبیات فارسی است و نشان از آزاداندیشی این مکتب دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ضمن قرائت بخشی از کتاب نجاشی که در آن ابوالحسن سوسنگردی سخن گفته است، ادامه داد: «من کتاب «الانصاف فی الامامه» ابو جعفربن قبهرازی در مورد امامت را به بلخ، نزد ابوالقاسم کعبی، رئیس متکلمین بردم و او پس از مطالعه کتاب، نقدی بر آن نوشت و عنوان آن را «المسترشد فی الامامه» گذاشت. من نقد او را همراه خود به شهرستان ری آوردم و به ابن قبه دادم. او نقدی بر نقد نوشت و آن را «المستثبت فی الإمامة» نامید و من آن را همراه خود به بلخ آوردم و تسلیم ابوالقاسم بلخی کردم. او نقدی بر «المستثبت» نوشت و من آن را به ری آوردم که تسلیم ابن قبه نمایم، اما وقتی وارد شهر شدم آگاه شدم که او در گذشته است.»
وی با بیان اینکه این ادبیات بسیار زنده و پویا است، یادآورشد: من حوزه و دانشگاه را درک کردهام و در دانشگاههای داخل و خارج از کشور تحصیل کردهام اما آنچه که در حوزه وجود دارد و در دانشگاه یافت نمیشود، نقد کردن است.
محقق داماد با اشاره به روند تدریس در دانشگاه گفت: ما در کلاسهای دانشگاه درس را ارائه میدهیم، دانشجویان میشنوند و برخی اشکال یا سوالی مطرح می کنند و عدهای دیگر تنها به دریافت نمره خوب فکر می کنند همچنین از سوی دیگر در دانشگاه، استادان با همترازان خود مباحثه نمیکنند.
وی با اشاره به وجود سنت نیک و پسندیده «مباحثه» در حوزههای علمیه، یادآور شد: در حوزه علمیه، مباحثه در سطح استادان همتراز انجام میشود و از این طریق عرضه افکار اتفاق میافتد و نقد افراد صورت میگیرد.
عضو هیئت امنای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه در مدت سی سال تدریس در دانشگاه، چندین مقاله در مجلات مختلف دانشگاهی به چاپ رسانده است، خاطرنشان کرد: در تمام این دوران هرگز یک نفر هم به نقد حتی یکی از مقالههای من نیز نپرداخته است!
وی ادامه داد: هیچ کس د تمام این مدت حتی به من نگفت: «مقالهای که چاپ کردهای مزخرف است!» و یا حتی در کتب تالیفی نیز هرگز انتقادی ندیدم.
محققداماد با اشاره به اینکه شاید این مسئله از عدم احساس آزادی بیان نشات میگیرد، اظهار کرد: سوال این است که چرا فضایی وجود دارد که افراد در آن آزادی را احساس نمیکنند؟ جامعه علمی متحرک و پویا، بیش از هر چیز به منتقد تیزبین محتاج است.
وی افزود: سقراط حکیم به دلیل نقد الهیات رایج آتن به اتهام توهین به خدایان و فاسد کردن جوانان، محاکمه و به مجازات مرگ محکوم شد و با آنکه نجات از مجازات برای او ممکن بود اما مرگ را به دلیل احترام نهادن به قانون، ترجیح داد بر زندگی و سخنرانی او در جایی که حکم مرگ او صادر میشود، رو به مردمی که او را محکوم به مرگ کردهاند، بسیار خواندنی است.
این استاد حوزه و دانشگاه با قرائت بخشی از متن سخنرانی سقراط که «شما مردم این شهر مانند اسب تنبلی هستید که احتیاج دارید برای اینکه به راه بیفتد، خرمگسی(gad fly) گاهی بر شما نیش بزند و من همچون آن خرمگس هستم»، ادامه داد: در اینجا سقراط تعبیر به ظاهر زشتی را بر خود نثار کرده است اما برای یک جامعه کرخت شده، چارهای جز مهمیز نقد نیست.
وی یادآور شد: البته نباید فراموش کنیم که ادب نقدپذیری و تحمل نقد نیز مطلب مهمی است و آزادی در سایه نقد کردن و نیز تحمل نقد صورت میگیرد و همچنین نقادی، هنری است آموختنی که متاسفانه ما به کرات شاهد آن هستیم که برای نقد مطلب یا هر اثری، بدیها و معایب آن را بیان میکنیم و این در حالی است که نقد کردن بیان خوبیها و بدیهای به صورت همزمان است.
محقق داماد هنر انتقاد کردن را یکی از علوم بسیار مهم برشمرد و گفت: این هنری است که باید در اینجا که دانشگاه تخصصی علوم انسانی است، آموزش داده شود.
وی خاطرنشان کرد: چند سال پیش ما در فرهنگستان علوم برنامهای را آغاز کردیم که در آن به شکل دوره ای کتابی را انتخاب کرده و نقد میکردیم اما بعد از مدتی این اتفاق برچیده شد، چرا که کمتر کسی وجود داشت که حاضر به نقد کتاب باشد و بتواند این کار را به خوبی انجام دهد.
استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اینکه نقدپذیری شرط لازم و واجب برای نقد کردن است، اظهار کرد: متاسفانه در جامعه ما این شرط لازم وجود ندارد و هنر نقادی و تحمل نقد، هر دو، کنار گذاشته شده اند و به این ترتیب نقد کردن در کشور ما وجود ندارد.
وی افزود: اریک فروم، روانکاو آلمانی میگوید: «از چند طریق میتوان فرد خودشیفته را شناخت، بهویژه بر اساس حساسیت او نسبت به انتقادهایی که از او میشود. این حساسیت ممکن است با نفی اعتبار هر انتقاد یا واکنش خشم یا افسردگی بیان شود.»
محققداماد دانشگاهی را آزاد میداند که سرشار از علم باشد و با بیان اینکه دانشگاهی مستقل است که واقعا دانشگاه باشد و نه «دانشکاه»، تاکید کرد: باید در دانشگاه آموزش و پژوهش علم وجود داشته باشد و این در صورتی محقق خواهد شد که سایه آزادی در دانشگاه وجود داشته باشد که این آزادی انواع مختلفی از جمله آزادی گفتوگو، آزادی نقد و غیره دارد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: یکی از آفتهای دانش این است که آدمی به حرف و سخن خود اعتقاد پیدا کند که این امر حتی در مورد الهیات نیز صدق میکند و از همین جا، پیشنهاد میکنم به جای استفاده از «من معتقدم ...» بگوییم «من فکر میکنم».