احسان موحدیان، دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی گفت: گروههای کم درآمد و طبقات پایین جامعه آمریکا تاثیر چندانی بر سیاست گذاریها در این کشور ندارند و تقریبا هیچ نماینده موثری در نظام سیاسی این کشور ندارند.
به گزارش عطنا، احسان موحدیان، دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی یادداشتی درباره ترامپ و تهدید نظم موجود، در سایت دیپلماسی ایرانی نوشته است که متن آن را در ادامه با هم میخوانیم:
دونالد ترامپ سال قبل در چنین روزهایی یکی از نامزدهای حاشیهای حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 بود و اکثریت تحلیل گران حتی انتخاب وی به عنوان نامزد این حزب را بسیار دور از ذهن میدانستند، اما حالا وی علیرغم رای کمتری که نسبت به رقیب خود کسب کرده، به عنوان رییس جمهور ایالات متحده امریکا سوگند یاد کرده و سرگیجه و نگرانی سیاسی را بر جهان حاکم کرده است.
نخبگان جامعه آمریکا و به خصوص رسانههای این کشور تمام تلاش خود را کردند تا ترامپ را از چشم مردم بیندازند، اما وی که خود سابقه فعالیتهای رسانهای بسیاری داشت با استفاده هوشمندانه از برخی شبکههای اجتماعی به خصوص توییتر و سپس فیس بوک پیامهای خود را به گوش جامعه هدف مدنظر خود که بیشتر ایالات مرکزی این کشور را شامل میشوند، رساند و آرای آنان را از آن خود کرد. وی که این روزها هیچ فرصتی را برای زیر سوال بردن رسانههای "ریاکار" این کشور از دست نمی دهد، حمایت رای دهندگان عمدتا سفیدپوست، اکثر روستانشین و اهل شهرهای کوچک و دارای تحصیلات نه چندان عالی را به همراه دارد؛ بخشی از جامعه آمریکا که از بیتوجهی نظام سیاسی ایالات متحده به خود خشمگین هستند و امیدوارند ترامپ فکری به حال بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی آنها بکند.
سوال کلیدی این است که ترامپ چگونه میخواهد رای دهندگان به خود را راضی نگهدارد و وعدههای انتخاباتی جاه طلبانه خود را عملی کند؟ ویژگیهای شخصیتی و سوابق ترامپ این مشکل را تشدید میکند، به خصوص که او اولین رییس جمهور ایالات متحده است که هیچ سابقه سیاسی یا نظامی قابل اعتنایی ندارد، به راحتی از پذیرش حقائق طفره میرود و به عنوان مثال هیچ اعتقادی به گرم شدن کره زمین و خطرات ناشی از آن ندارد، به پذیرش تئوریهای توطئه علاقه مفرطی دارد و اصولا شخصیتی پرتناقض و غیرقابل پیش بینی دارد.
وی در مورد بهبود کسب و کار و تجارت مردم، ارتقای رفاه آنها و مسائلی از این دست وعدههای کلی و مبهمی به مردم داده و از ارائه هرگونه راه حل جزئی و عملیاتی خودداری کرده است. با توجه به سوابق و عملکرد وی و همین طور دوپارگی شدید جامعه آمریکا پس از انتخاب وی نگرانیهای جدی در مورد بدتر شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده وجود دارد.
واقعیت این است که گروههای کم درآمد و طبقات پایین جامعه آمریکا تاثیر چندانی بر سیاست گذاریها در این کشور ندارند و تقریبا هیچ نماینده موثری در نظام سیاسی این کشور ندارند. ترامپ نیز با توجه به خاستگاه طبقاتی و شیوه کسب و کار خود و سابقه فرارهای مالیاتی و تقلبهای متعدد واقعا نمی تواند درکی از شرایط و مشکلات این افراد داشته باشد و مدعی ایفای نقش به عنوان نماینده آنها باشد. وی در جریان رقابتهای انتخاباتی با تحریک احساسات این افراد توانست آرای بخش زیادی از آنان را به خود اختصاص دهد، اما این مساله که در آینده بتواند یا بخواهد در جهت تحقق منافع این افراد عمل کند، کاملا در هالهای از ابهام قرار دارد.
نکته دیگر رفتار تنش آفرین ترامپ است که جلوی ایجاد وحدت در جامعه آمریکا را میگیرد و اختلافات و درگیریهای موافقان و مخالفان وی را تشدید میکند. وی با گفتار و رفتارش به جای آنکه خود را رییس جمهور همه مردم نشان دهد و آنان را با یکدیگر برابر بداند، در عمل به رییس جمهور بخشی از مردم مبدل شده و با رفتارهای عوام فریبانه خود مخالفانش را که اکثرا افرادی نخبه، تحصیل کرده و صاحب نفوذ هستند از خود میراند و آنان را به انجام واکنشها و رفتارهای تندتر و رادیکالتر بر علیه خود ترغیب میکند.
این وضعیت به وجهه آمریکا در جهان خارج نیز لطمه وارد کرده و انتظار میرود سیاست خارجی ترامپ کشورهای زیادی را در آسیا، اروپا و آمریکای لاتین تهدید کند. میتوان پیش بینی کرد که سیاستهای داخلی وی در مدت زمان کوتاهی بسیاری از حامیان او در داخل آمریکا را نیز که به تغییرات سریع اقتصادی و اجتماعی پس از انتخاب وی امید بسته اند، ناامید کند و وی در صورت احساس خطر در این زمینه برای جلوگیری از کاهش محبوبیت احتمالا به تاکید بر مسائل هویتی و دفاع از سفیدپوستان و حمله به مهاجران و مسلمانان ، کوبیدن بر طبل اختلافات داخلی و بحران آفرینیها و ماجراجوییهای بینالمللی روی خواهد آورد و هیچ بعید نیست که در چنین شرایطی شاهد وقوع ناآرامیها و شورشهای بیسابقه مدنی در ایالات متحده هم باشیم.
در چنین شرایطی نه تنها دموکراسی آمریکایی به خطر خواهد افتاد، بلکه ژئوپلتیک نظام غرب که بعد از جنگ دوم جهانی پایه گذاری شده نیز شرایطی بحرانی پیدا خواهد کرد. اظهارات ترامپ در مخالفت با ساختار و کارکردهای ناتو زنگهای خطر را برای کشورهای اروپایی به صدا درآورده است. بنابراین ترامپ نظم جهانی که کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی مدافع آن هستند را به خطر خواهد انداخت و در ادامه این تحول ثبات و کارکردهای نهادهای مختلف بینالمللی مانند سازمان ملل و دیگر نهادهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی وابسته به آن و ... نیز زیر سوال خواهد رفت. در این شرایط زمینه برای تشدید فعالیت و نقش آفرینی موثرتر بازیگرانی که نظم بینالمللی مستقر را به هر دلیل قبول ندارند و همین طور بازیگران آشوب طلب مانند گروههای تروریستی خطرناک بیش از گذشته فراهم خواهد شد.
بنابراین انتخاب ترامپ کل نظام بینالملل فعلی و اتحادها و نهادهای سربرآورده از آن را تهدید میکند و ضمانتهای امنیتی آمریکا برای متحدانش دیگر قابل اعتماد و آرامش آفرین نخواهد بود. میتوان تصور کرد که نگرانی دولتهای دوست آمریکا از این وضعیت و فرصت طلبی دول دشمن با این کشور در چنین شرایطی چه آشوبی را در سطح نظام بینالملل حاکم خواهد کرد. ترامپ بارها تاکید کرده که دیگر حاضر نیست مفت و مجانی امنیت دولتهای دوست را تامین کرده و نقش پلیس را برای آنها بازی کند. وی قصد دارد از این طریق برای آمریکا کسب درآمد کند و از همین رو موجب نگرانی شدید کشورهای ضعیف اروپای شرقی، عربستان سعودی و ... شده است. وی که مرتبا از طریق ارسال پیامهای عامیانه و گستاخانه در توییتر به چین حمله میکند، حتی ژاپن و کره جنوبی را به دستیابی به سلاحهای هستهای تشویق کرده و بنابراین نشان داده که هیچ درکی از واقعیات نظام بینالملل ندارد. چشم اندازی که از شرایط داخلی آمریکا و همین طور دغدغههای کشورهای دیگر از عملکرد ترامپ در این مقاله ترسیم شد تردیدی باقی نمی گذارد که شعار انتخاباتی ترامپ دال بر "بازگرداندن مجدد عظمت آمریکا" در عمل به چه مضحکهای مبدل خواهد شد!