اسماعیل عالیزاد، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه در نشست «روایتهایی از چرنوبیل؛ کاربرد تاریخ شفاهی در انعکاس رویکرد یک فاجعه انسانی» گفت: این تاریخ به دنبال این است که بیانی از داستانهای زیسته و نقل شده داشته باشد که این داستانها باید در یک قالب خاص بوده و همچنین در آن خط داستانی رعایت شود.
به گزارش عطنا، «نشست روایتهایی از چرنوبیل؛ کاربرد تاریخ شفاهی در انعکاس رویکرد یک فاجعه انسانی» با حضور اسماعیل عالیزاد، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و نیما شجاعی، پژوهشگر در دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه برگزار شد.
اسماعیل عالیزاد با بیان اینکه تاریخ شفاهی در ذیل روشهای کیفی قرار دارد، گفت: تمام هدفی که پژوهشگر در مطالعات کیفی دنبال میکند «معنابخشی» یا تفسیر معناهایی است که دیگران از دنیا دارند و آن را تولید و بازتعریف میکنند.
عالیزاد به رویکرد پژوهش کیفی در حوزه تاریخ شفاهی اشاره کرد و عنوان کرد: این رویکرد دستاوردی است که بر واقعیت تمرکز میکند که باعث بازاندیشی، انجام و خواندن آن میشود.
او به سه مورد از ابعاد مختلفی که در فرایند پژوهش کیفی دخالت دارد پرداخت و گفت: این سه بعد، خود پژوهشگر، مشارکتکنندگان پژوهش و مخاطبان گزارش تاریخ شفاهی هستند که این تعاملات سهگانه در ارتباط با پدیده موردنظر، معنا و تفسیر پیدا میکنند.
به بیان او یکی از دلایلی که تاریخ شفاهی میتواند گونههای متفاوتی پیدا کند نحوه دستور کاری است که در پژوهش دنبال میشود.
این استاد دانشگاه در ارتباط با دوگانگی که در دستور کار تاریخ شفاهی وجود دارد، اظهار کرد: این دوگانگی به دو دسته تقسیم میشود، دسته اول پژوهشگران مردممدارند که دغدغه عدالت اجتماعی دارند و در جهت بهبود وضعیت گروههای ضعیف جامعه ایفای نقش میکنند و دسته دیگر به بعد شناختی اهمیت میدهند و بر این باورند که لزومی ندارد تمامی پژوهشهای کیفی برنامه دسته اول را در دستور کاری خود قرار دهند.
او درباره اینکه چه چیزی در پژوهش کیفی اهمیت دارد عنوان کرد: محقق جدا از اینکه متعلق به چه گروهی است در هنگام پژوهش و ارائه گزارش ملزم است که موضع خود را مشخص کند و باید گزارشی از تعلق کار خود داشته باشد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه در اتباط با فرایند طراحی و انجام پژوهش در تاریخ شفاهی، گفت: هر پژوهشی چه کمی و چه کیفی یک سری پیشفرضهای فلسفی دارد مانند اینکه موضوع مورد نظر چه ارتباطی با ماهیت پدیده دارد و ویژگیهای آن را چگونه توصیف میکند و نیز محقق تاریخ شفاهی نخست پذیرفته که واقعیتها گوناگون است.
این استاد دانشگاه با بیان این پرسش که معرفت قابل اتکا در تاریخ شفاهی چه نوع معرفتی است، یادآور شد: این معرفت در تاریخ شفاهی معرفتی است که در میدان زندگی واقعی آدمها حاصل میشود و پژوهشگر باید فاصله بین خود، افراد مورد مطالعه و میدان مورد نظر را به کمترین درجه برساند.
او افزود: در خصوص اینکه تاریخ شفاهی چه کار میخواهد بکند میتوان گفت که این تاریخ به دنبال این است که بیانی از داستانهای زیسته و نقل شده داشته باشد که این داستانها باید در یک قالب خاص باشد و همچنین در آن خط داستانی رعایت شود و پژوهشگر تاریخ شفاهی در پی این است که نقشه زندگی اجتماعی را ترسیم کند.
عالیزاد با اشاره به اتکا پژوهشگر به پاردایمهای مختلف خاطرنشان کرد: این پارادایمها بر دو رویکرد استوار است که رویکرد نخست «برساختگرایی اجتماعی» و رویکرد دیگر «مردمگرایانه» است؛ یعنی رویکردی که مشارکت و دخالت در امر اجتماعی در آن حکم میکند.
او درباره وجه برساختگرایی این امر عنوان کرد: در وجه برساختگرایی اجتماعی، پژوهشگر تاریخ شفاهی در پی فهم دنیایی است که در آن زندگی میکنند و معنای ذهنی که معطوف به موضوعات یا اشیا خاص است را از تجربههای خود ایجاب میکند.
این استاد دانشگاه در خصوص نقد رویکرد مشارکتجویانه بر رویکرد برساختگرایی هم گفت: طرفداران این رویکرد معتقدند که برساخت گرایان به اندازه کافی مدافع عمل برای کمک کردن به افرادی که زیر مدخل موضوع مورد مطالعهاند، نیستند.
در بخش دیگر از این نشست، نیما شجاعی، پژوهشگر اجتماعی ضمن سخنانی درباره ویژگیهای تاریخ شفاهی گفت: از ویژگیهای اصلی تاریخ شفاهی صدادار کردن گروههای حاشیهای است که از منظر مطالعات حافظه میتوان به خاطرات اشاره کرد.
نیما شجاعی با اشاره به مطالعات حافظه گفت: دو مفهوم «یادآوری» و «فراموشی» در مطالعات حافظه بسیار مهم است به این معنا که پژوهشگر چه چیزهایی را به یاد میآورد و چه چیزهایی را فراموش میکند.
شجاعی به دو تعریف تاریخ شفاهی اشاره و ابراز کرد: «پل تامسون» (مورخ انگلیسی)، تاریخ شفاهی را تاریخی در مورد زندگی مردم و شیوه روایت زندگی مردم توسط خودشان میداند و نیز تعریف دیگر تاریخ شفاهی گفتوگوی آگاهانه و منظم بین دو نفر است.
او درمورد تاریخ دادههای شفاهی هم گفت: مستندهای شفاهی همیشه مهم بودهاند بهویژه از قرن 19 و 20 ، برای مثال در آمریکا، روزولت به سربازان خود میگوید تجربیات خود از جنگ را بنویسند.
به گفته این مدرس دانشگاه، تاریخ شفاهی در آمریکا از سال 1948 در دانشگاه «کلمبیا» پایهگذاری شد و بعد از این، شکل جهانی به خود گرفت و از سال 1960 گروههای چپ مانند فمنیستها و حاشیهنشینها تلاش کردند تاریخ خودشان را بنویسند که تأسیس انجمن بینالمللی تاریخ شفاهی در سال 1966نقطه عطفی در این تاریخ بود.
به بیان شجاعی از جمله کارهایی که پژوهشگر تاریخ شفاهی انجام میدهد ارتباط صداهای موجود در جامعه با زمینه و بطن آن است که یکی از مهمترین فعالیتهای پژوهشی است که باید پژوهشگر تاریخ شفاهی به آن بپردازد.
او در ارتباط با چگونگی شکلگیری خاطره هم بیان داشت: با توجه به مقاله «ماتم و مالیخویای» فروید که در آن در مورد اینکه چگونه خاطرهها تبدیل به خاطرههای مالیخویایی میشوند بحثشده و از این روش میتوان برای کاربرد تاریخ شفاهی در ارتباط با سوژههای که حامل این خاطرهها هستند، استفاده کرد.
شجاعی در پایان درباره روایتپژوهی به دو الگو اشاره کرد و گفت: الگوی اول تحلیل روایتها است که در آن یک نگاه از جز به کل وجود دارد و الگوی دوم تحریر روایت است.
گفتنی است حادثه اتمی چرنوبیل حادثه هستهای فاجعهباری بود که در روز ۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ (۲۶ آوریل ۱۹۸۶) در نیروگاه چرنوبیل در اوکراین رخ داد. انفجار و آتشسوزی در رآکتور شماره ۴ نیروگاه چرنوبیل باعث پخش مواد رادیواکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا شد.
پس از انفجار ابتدا محیط اطراف تأسیسات به امواج رادیواکتیو آلوده گشت و بعد به تدریج ابرهای آلوده به نواحی دورتر سرکشیدند و بارش باران سبب شد که بخشهای وسیعی از اروپا به مواد رادیواکتیو آلوده شود. در اثر انفجار در رآکتور بلوک چهار تأسیسات اتمی چرنوبیل، مواد رادیواکتیو برای ساختن حدود ۱۰۰ بمب اتمی آزاد شدند. اگرچه در آن سال مقامات اتحاد شوروی سابق در آن زمان، پخش هر گونه خبری را در مورد این فاجعه به شدت ممنوع ساختند. از نظر زیانهای مالی و انسانی، حادثه چرنوبیل بدترین حادثه نیروگاههای هستهای در جهان به شمار میآید.
در اثر فاجعه چرنوبیل قریب به ۵ میلیون نفر آسیب دیدند، حدود ۵ هزار مرکز مسکونی در روسیه سفید، اوکراین و فدراسیون روسیه با ذرات رادیو اکتیو آلوده شدند. از میان آنها، ۲۲۱۸ شهر و روستا با جمعیت حدود ۲/۴ میلیون نفر در محدوده اوکراین قرار داشتند، فاجعه چرنوبیل جمعیت کشورهای مذکور را تحتالشعاع قرار داد.
غیر از اوکراین، جمهوری روسیه سفید و فدراسیون روسیه، کشورهای فنلاند، سوئد، نروژ، لهستان، بریتانیای کبیر و برخی کشورهای دیگر نیز اثرات فاجعه را احساس کردند. عوامل اصلی فاجعه انجام آزمایش بدون فراهم بودن شرایط، سطح ناکافی ایمنی در رآکتور، اشتباهات پرسنل اعلام شد.
عملیات امحاء نتایج فاجعه در نیروگاه چرنوبیل از تاریخ ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ تحت ریاست کمیسیون دولتی شوروی آغاز شد. این عملیات از نیمه دوم روز ۲۶ آوریل شروع شد و تا سال ۱۹۹۱ ادامه یافت. در اولین گام یک منطقه انزوا در محدوده ۳۰ کیلومتری اطراف نیروگاه چرنوبیل تعیین شد.
از ۲۷ آوریل سال ۱۹۸۶ حکومت اوکراین ساکنین شهرهای پریپیتت و چرنوبیل، و روستاهای داخل منطقه ۳۰ کیلومتری (حدود ۱۰۰ هزار نفر) را به خارج این محدوده انتقال داد. پنهان کردن اطلاعات مربوط به فاجعه چرنوبیل باعث شکل گیری و گسترش شایعات باور نکردنی پیرامون نتایج فاجعه شد.
ریاست شوروی از پذیرش همکاری بینالمللی برای انجام عملیات امحاء نتایج فاجعه هستهای امتناع کرد. تنها در سال ۱۹۸۹ بود که حکومت شوروی از آژانس انرژی اتمی به منظور ارزیابی کارشناسی عملیات امحاء، درخواست کمک کرد.
فاجعه چرنوبیل وضعیت تشعشع در محدودههای بسیاری از کشورهای اروپایی را به شدت تغییر داد. در ماه میسال ۱۹۸۶ در تمامی کشورهای نیمکره جنوبی، در اقیانوسهای آرام، اتلانتیک و منجمد شمالی ملاحظه میشدند.
با وجود گذشت سالها از این حادثه، هنوز آثاری از مواد رادیو اکتیو و جهشهای ژنتیکی در مردم منطقه مشاهده میشود. در این میان میتوان به ناقص شدن نوزادان در دو دهه اخیر، از قبیل بیدست و پا متولد شدن اشاره کرد. مقیاس این فاجعه بسیار بیشتر از آن بود که مقامات دولتی آن را اعلام میکردند.
از رآکتور شماره چهار فقط اتم سزیم و پلوتونیوم نبود که بیرون آمد بلکه دروغی خطرناک تر از آنها بود مقامات سابق شوروی آن را اعلام کردند.
بر اساس گزارشهای اعلام شده مقامات شوروی میزان استاندارد تشعشعات اتمی که یک انسان میتواند تحمل کند را در عدد پنج ضرب کرده بودند، که این جرمی بسیار بزرگ است.
از پانصد هزار نفری که با حادثه چرنوبیل مبارزه کردند، بیست هزار نفر مردهاند و دویست هزار نفر هم رسماً از کار افتاده اعلام شدهاند. کسانی هم زنده ماندند از بیماریها و سرطانهای مربوط به تشعشعات اتمی رنج میبرند.
بسیاری از مردم اکراین و حتی کشورهای همسایه به دلیل وجود ید رادیواکتیو به سرطان تیروئید دچار شدند.