دانشیار دانشگاه علامه عنوان کرد: به میزانی که آگاهی نسبت به زنان بیشتر میشود و به میزانی که سطح مشارکت زنان در جامعه بیشتر میشود، به همان میزان ارزشها و هنجارهای مطرح درباره زنان هم تغییر میکند. باید ببینیم برای زن چه نقشی قائل هستیم، آیا برای زن فقط در خانواده نقش قائلیم یا فقط در اجتماع یا برای او نقشهایی قائل هستیم که بخشی از آن در جامعه است و بخشی از آن در خانواده.
به گزارش عطنا، روزنامه شرق در صفحه جامعه درباره راهکارهای بازنمایی نقش واقعی زنان به گفتوگو با هادی خانیکی پرداخت و نوشت: دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی، معتقد است فرهنگ بر روند بازنمایی تصویر زنان در رسانه مؤثر بوده است.
در این گفتوگو که در شماره یکشنبه دوم آبان 1395 هجری خورشیدی با دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی منتشر شد، میخوانیم: این بستگی به نگاه فرهنگیای دارد که زن را فعال و کنشگر بداند یا جنس دوم. به اعتقاد وی، درعین حال رسانه به عنوان عرصه میتواند عامل دیده شدن تحولات در نگاه به زنان در جامعه باشد. وی حضور زنان را برای توسعه متوازن امری مهم تلقی میکند و معتقد است این نهادهای اجرائی مانند جامعه مدنی و سیاست گذاریهای دولتیاند که باید این امکان را فراهم کنند.
** رسانههای ما در زمینه خانواده و بازنمایی هویت زنان به درستی عمل کرده اند؟ یا زنان ما همواره افرادی سنتی و به عنوان جنس دوم نمایش داده شده اند؟
تعمیم دادن یک ویژگی به کل رسانهها، با توجه به تنوعی که در رسانهها به وجود آمده، کار دشواری است. وقتی از رسانهها صحبت میکنیم، از رسانههای جمعی، مطبوعات، رادیو و تلویزیون تا رسانههای جدید میگوییم. رسانههای جدید که به تعبیر ارتباطی، رسانههای خودگزین هستند، هم در تولید، هم در توزیع و هم در دریافت نقش فرد مؤثرند.
باید گفت بین رسانهها تفاوتهای زیادی وجود دارد، اما اگر بخواهیم یک نگاه کلی داشته باشیم میتوان گفت رسانهها نیز خیلی نمیتوانند یا نتوانستهاند مستقل از فرهنگ یا گفتمان مسلط جامعه باشند. اگر ویژگیهای جنسیتی در فرهنگ وجود دارد که وجود دارد، به گونهای وارد رسانهها نیز میشود و میتوان گفت نوعی ارزش گذاری یا هنجارهای غالب در فرهنگ به رسانه هم منتقل میشود.
** اگر این فرهنگ غالب جامعه است، با این اوصاف راهکار چیست و چگونه میتوان این بازنمایی رسانهای را اصلاح کرد؟
هر کاری با شتاب امکان پذیر نیست. نمیتوانیم در ابتدا بگوییم فرهنگ جامعه باید تغییر کند. باید گفت نسبت جامعه و رسانه یک نسبت تعاملی و در پیوند با همدیگر است؛ یعنی اگر فرهنگ مسلط در رسانه بروز پیدا میکند به این معنا نیست که رسانه نمیتواند بر حوزههای فرهنگی اثر بگذارد. به میزانی که آگاهی نسبت به زنان بیشتر میشود و به میزانی که سطح مشارکت زنان در جامعه بیشتر میشود، به همان میزان ارزشها و هنجارهای مطرح درباره زنان هم تغییر میکند. باید ببینیم برای زن چه نقشی قائل هستیم، آیا برای زن فقط در خانواده نقش قائلیم یا فقط در اجتماع یا برای او نقشهایی قائل هستیم که بخشی از آن در جامعه است و بخشی از آن در خانواده.
با یک نگاه انتقادی میتوانیم بگوییم که نگاه انفعالی یا محافظه کارانه که تغییرات را به رسمیت نمیشناسد، این است که نوعی ساده گزینی کند و زن را فقط در خانواده ببیند، درحالی که اگر این پارادوکس بین اجتماع و خانواده را برای حضور مؤثر زن در جامعه در نظر بگیریم؛ یعنی زنی که مشارکت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد، به این معنا نیست که در خانواده نقش ندارد؛ او وقتی در خانواده به عنوان مادر، همسر و دختر مؤثر است، میتواند در تحول بخشی به خانواده نیز مؤثر باشد.
به این اعتبار نمیتوان یک تقسیم بندی رایج را پذیرفت که هر زن خانهدار کسی است که نقش اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اجرائی ندارد. طرف دیگر واقعیت این است که مانند گذشته نمیتوان زن را در خانواده محبوس کرد. این زن به دلیل بالارفتن سطح تحصیلات، بالارفتن میزان استفاده از رسانهها و بالارفتن سطح کنش وی در اجتماع نمیتواند در چهاردیواری خانه باقی بماند. به این معنا میتوان گفت بخشی از این ارزشها در خانه و بخشی در اجتماع به وجود آمده و قطعا تغییرات بزرگ اجتماعی نیز پشتوانه این تعهد نقشهای زنان است؛ به عنوان مثال انقلاب اسلامی در ایران باعث تحول حضور زن در جامعه ایرانی شده و با تأکید امام(ره) بر زن به عنوان عنصری که پیشاپیش مردان در تظاهرات، حرکات سیاسی و انتخابات حضور دارد، این حضور پررنگ تر شده است و میتوان گفت بسیاری از تنگ نظریها و محدودیتهایی که وجود داشته، کم یا مرتفع شده است.
** پس میتوان امیدوار بود تغییرات اجتماعی و روندهایی که در جامعه به وجود میآید باعث تغییر نگاه به زنان میشود؟
بله، این روند گاه به مرور و گاه پرشتاب است. کمااینکه گاهی ما تغییرات پرشتاب را در جامعه ایران میبینیم و درهم تنیدگی و تأثیرات تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را مشاهده میکنیم. بنابراین در حوزه زنان نیز درواقع تحول عینی نقش زن میتواند منجر به تحول ذهنی و مفهومی آن شود. بسیاری از اموری که در گذشته مطرح و پذیرفته شده نبود؛ مانند اشتغال زن، مدیریت زنان، مسافرت زن، کارآفرینی زنان، مشارکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنان، همه اینها امروز مورد پذیرش قرار گرفته است.
** پس رسانه باید منتظر باشد تا جامعه تغییر کند؟
رسانه یک عرصه است و به میزانی که زمینه برای دیده و مطرح شدن این تحولات را فراهم کند به همین میزان مؤثر است. رسانه میدان گفت وگو است، میدان نشان دادن رویدادهایی است که شکل گرفته است. به این معنا، رسانه عهده دار ایفای برخی نقشهای جامعه و جامعه مدنی است و به این دلیل میتواند مؤثر باشد.
** نقش رسانه در توسعه متوازن و رسیدن به عدالت جنسیتی چیست؟
از جمله شاخصهای جدید توسعه که مطرح است، جایگاه و نقش خود زنان و شاخصهایی است که به وضعیت زنان مربوط میشود، از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و سلامت و نظایر اینها که مربوط به زنان است. از جمله مؤلفههای مهم توسعه به ویژه در جوامع درحال توسعه، مسئله زنان است که اهمیت زیادی پیدا کرده. متفکرانی مانند هابرماس و کاستلز که از صاحب نظران برجسته معاصر هستند، در سفری که به ایران داشتند، بالارفتن مشارکت زنان را به عنوان متغیرهای جامعه ایران مطرح میکردند. همان طور که مقولههای جدیدی مانند محیط زیست در توسعه مطرح است، مقولههایی مانند مشارکت زنان نیز مطرح است؛ مگر توسعه میتواند در تمام ابعاد صورت گیرد، بدون اینکه زنان، یعنی نیمهای که روزبه روز سطح فعالیتش بیشتر شده، دیده نشود؟
ویژگی جدیدتری که در مسئله حضور زنان و آثار وجودی آنان در توسعه اضافه شده، مسئله عدالت جنسیتی است؛ یعنی نسبت عدالت به توسعه؛ اگر عدالت در سطوح مختلف توسعه مد نظر نباشد، اساسا فرایند توسعه به نامتوازنی گرفتار میشود. یکی از ابعاد مشخص عدالت، عدالت جنسیتی است؛ به این معنا که در سیاست گذاریها و برنامه ریزیهای توسعهای توجه زیادی به عدالت جنسیتی میشود که هدف مشخص آن رفع تبعیض و مرتفع کردن زمینههای مختلفی است که عامل عقب ماندگی یا رشدنیافتن حوزه زنان میشود.
عدالت جنسیتی میطلبد که با نوعی نگاه نهادگرایانه، فراتر از توجه به زن در حوزه آسیب پذیریهای اجتماعی و فراتر از توجه به زن در حوزه نقش اجتماعی، زنان را به عنوان عامل توسعه و برخوردار از مواهب توسعه در نظر بگیریم. براین اساس، هر مانعی که در راه توسعه نقش زنان وجود داشته باشد به عاملی در مسیر توسعه نیافتگی تبدیل میشود.
** رسانههای ما در این زمینه چگونه عمل کردهاند؟
اگر نقش رسانه و ارتباطات را در توسعه یافتگی و متقابلا در توسعه نیافتگی بپذیریم، میتوانیم این موضوع را درک کنیم. ببینیم که زن در رسانه چگونه بازنمایی میشود، به عنوان جنس دوم بازنمایی میشود یا به عنوان عنصر مکمل در جامعه؟ این وضعیت کاملا در بازنمایی، در دادن نوع اطلاعات و در ارائه زمینههایی که برای زنان در جامعه وجود دارد، مشخص میشود؛ برای مثال وقتی که فساد در جامعه را نقد میکنیم، اولین مسئلهای که میبینیم زنان هستند و تصور میکنیم اگر زنان در جامعه حذف شوند، فساد هم حذف میشود یا اینکه در آموزش تصور میکنیم زنانی که وارد حوزههای آموزشی میشوند، در آینده بی کار میشوند و سهمیه بندی جنسیتی را لحاظ میکنیم، چراکه نمیتوانیم فردای آنان را تأمین کنیم؛ یعنی به جای ارائه راه حل، صورت مسئله را پاک میکنیم.
درحالی که دیدگاه درست تر این است که اگر زن ذی حق است و براساس صلاحیتهای خود میتواند درس بخواند و کار کند، وظیفه سیاست گذاران، نهادهای مدنی و بخش خصوصی آن است که عرصه را برای فعالیت او بگشایند.
** برگزاری جشنواره «زن، خانواده و رسانه» تا چه حد میتواند در تغییر نگاه به زنان مؤثر باشد؟
جشنوارهها، مسابقات و نمایشگاهها نوعی آیین هستند که جامعه را متوجه میکنند که به مسائل جامعه چگونه واقعی نگاه کنند که این میتواند اثرگذار باشد. آنها میتوانند این پیام را برای جامعه داشته باشند که به چه چیزی بیشتر فکر کنند و اینکه به آن چیزها چگونه فکر کنند. هم زمینه را برای واقعی و درست تر مطرح شدن زنان در رسانهها فراهم میکند و هم زنان را برای حضور در رسانهها توانمند میکند.
*منبع: روزنامه شرق