۰۵ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۲
کد خبر: ۴۴۷۴۳
ahmadvand (4)

ahmadvand (3)


* دکتر شجاع احمدوند


نگارش رساله دکترا آخرین مرحله آموزش رسمی دانشگاهی است که طی آن دانشجو ناگزیر است بر اساس یک متد کاملاً علمی و با راهنمایی، مشاوره و داوری استادان مبرز این مرحله از کار علمی خود را به سرانجام رساند. رساله قواعد معینی دارد که رعایت آنها برای دانشجو الزامی است. صرف‌نظر از مسائل شکلی، رساله اغلب پنج فصل با عناوین: کلیات پژوهش، ادبیات تحقیق و چارچوب نظری، روش تحقیق، یافته‌های تحقیق و نتیجه گیری دارد. هرچند ممکن است برخی استادان راهنما به فراخور نوع موضوع و کمی یا کیفی بودن پژوهش تغییراتی را در این فصل‌بندی ایجاد کنند. تردیدی نیست که نگارش رساله دکترا یکی از مهم ترین عوامل تحقق اهداف پژوهشی دانشگاه‌ها است. نگاهی آماری به خروجی مقالات و کتاب های اعضای هیأت علمی بویژه آثاری که از طریق «پژوهانه» استادان تهیه می‌شود حکایت از نقش بسیار پررنگ دانشجویان تحصیلات تکمیلی در تولیدات علمی دارد. با این حال با کمال تأسف نظام آموزش عالی ایران برنامه مدون، منسجم و کارآمدی برای مدیریت درست این مهم ترین ابزار پژوهشی دانشگاهی ندارد. اینک به اختصار به برخی از آسیب‌های این حوزه اشاره خواهیم کرد.


نخستین مسأله به نحوه «انتخاب موضوع مطالعه» برمی‌گردد. در بسیاری از جوامع پیشرفته چون فرآیند تصمیم‌گیری بر اساس پژوهش انجام می‌شود، هر حوزه تولیدی، صنعتی، اجرایی و در کل تصمیم‌گیری مجموعه‌ای از پرسش‌ها و ابهامات ضروری التحقیق دارد که تلاش می‌کند در یک تعامل منطقی با حوزه متولی علم و پژوهش که تخصصاً برای چنین هدفی در دنیای مدرن تأسیس شده است، نیازهای علمی خود را تأمین کند. شاید فلسفه پرداخت گرنت در دنیا همین است.


در دنیای مدرن «گرنت» پولی است که یک بخش صنعتی، اجتماعی، و... بر اساس یک قرارداد برای اجرای پژوهش‌های مورد نیاز آن بخش به دانشگاه پرداخت می‌کند. آن دانشگاه نیز مسئولیت این طرح را به یک یا چند تن از استادان خود می‌سپارد. استاد نیز سعی می‌کند دانشجویان مستعد را از نقاط مختلف دنیا (از جمله ایران و هند به عنوان مستعدترین دانشجویان) جذب کند تا هم مطالعات لازم برای انجام آن پژوهش را انجام دهند و هم در نهایت موفق به اخذ مدرک شوند. در حالی که در ایران، اغلب گرنت را دولت (دانشگاه) به استاد می‌پردازد تا او برای موارد مختلفی از جمله خرید تجهیزات پژوهشی (کامپیوتر، تبلت، نرم افزار و...)، پرداخت هزینه چاپ مقاله، پرداخت کمک هزینه به دانشجو و قسمتی نیز برای پژوهش صرف کند. در این میان سهم پژوهش بسیار کم رنگ است. بنابراین انتخاب موضوع پژوهش در اینجا به هیچ وجه مبتنی بر رفع نیازهای کشور نیست بلکه یا به علاقه دانشجو باز می‌گردد که آن هم اغلب، متأثر از یکی از استادان است یا به پیشنهاد یکی از استادان و صرفاً برای رفع تکلیف انجام می‌شود. نتیجه چنین روندی انباشت هزاران پایان‌نامه و رساله در سال در کتابخانه دانشگاه‌ها است که کمتر نیازی را نیز مرتفع می‌سازند.


به عبارت دقیق‌تر، یکی از مهم‌ترین مشکلات رساله‌های دکترا آن است که مسأله ای که پژوهش برای پاسخگویی و حل آن طرح‌ریزی شده، واقعی نیست. به این معنا که قاعدتاً پژوهشگر هنگام مطالعات حرفه ای و هدفمند خود باید با ابهام، چالش و مشکلی (مسأله) روبه‌رو شود تا برای حل آن دست به پژوهش بزند. متأسفانه بسیاری از دانشجویان چنین مطالعه حرفه‌ای و هدفمندی را انجام نمی‌دهند و لذا به چالشی برنمی‌خورند. به همین دلیل یافتن موضوع پژوهش برای آنها از دشوارترین مراحل کار است. وقتی چالش و مسأله ای وجود نداشته باشد بقیه کار رساله نیز قطعاً در سردرگمی و ابهام پیش می‌رود.


البته عدم ارتباط پژوهش مقطع ارشد با مقطع دکترای دانشجو نیز بر دامنه این مشکل خواهد افزود. به طور منطقی پژوهش دکترا باید ادامه و در راستای عمق بخشی یا گسترش پژوهش پیشین (پایان‌نامه ارشد) باشد. این در حالی است که به دلیل نکته بالا یعنی نداشتن چالش و مسأله، در اکثریت موارد پژوهش های دکترا متفاوت از پژوهش ارشد است. شاید بتوان یکی از تفاوت های پژوهشگران خارجی با ایرانی را در همین نکته دانست. در واقع پراکندگی پژوهش های پژوهشگران پس از فارغ‌التحصیلی و اعضای هیأت علمی نیز نتیجه همین نقص است.


مسأله دوم به کثرت دانشجویان و طبعاً «نظارت محدودتر استادان» برمی‌گردد. در دانشگاه های معتبر دنیا نسبت استاد به دانشجو یک به شانزده است یعنی به ازای هر شانزده دانشجو یک استاد وجود دارد. و نسبت دانشجویان تحصیلات تکمیلی نیز بسیار کمتر از دانشجویان کارشناسی است. در حالی که در ایران این نسبت در سال‌های اخیر گسترش زیادی داشته به طوری که در برخی دانشگاه‌ها بالغ بر 50 درصد دانشجویان در مقاطع تحصیلات تکمیلی فعالیت می‌کنند. در حالی که نسبت استاد به دانشجو نیز گاهی تا یک به چهل می‌رسد. با فرض اینکه همه یا اغلب دانشجویان تحصیلات تکمیلی نیازمند گذراندن رساله یا پایان‌نامه هستند و طبعاً استادان نمی‌توانند وقت لازم را برای هدایت و راهنمایی بگذارند چراکه گاهی استاد تا 10 پایان‌نامه ارشد و چندین رساله دکترا را هدایت می‌کند! این تازه با این فرض است که استاد تنها در سیستم دپارتمان و دانشکده خود تصدی پایان‌نامه را داشته باشد. ولی واقعیت امر این است که استاد در دانشگاه‌های مختلف در سیستم‌های مختلف فعالیت دارد و به علت کثرت دانشجویان، کنترل درستی از زمان تصویب عنوان پروپوزال تا دفاع نهایی صورت نمی‌گیرد. متأسفانه بخش عمده نظارت بر پایان‌نامه به ویرایش ادبی اختصاص دارد و کمتر نقد و نظری نسبت به ایده اصلی آن مطرح می‌شود. مقالات مستخرج از رساله‌ها شاخص مهمی در فهم این موضوع است.


مسأله سوم به مشکلات شخصی دانشجو برمی‌گردد. شرایط سنی دانشجو، مشکلات اشتغال و معیشت از جمله مسائل مهمی است که به یکی از آسیب‌های جدی پایان‌نامه‌ها بدل شده است. طی سال‌های اخیر گرایش به تحصیل در میان قشرهای با سن بالا و بویژه کارمندانی ایجاد شده که اغلب درس خواندن را منبعی برای ارتقا در سیستم اداری خود می‌دانند نه ارتقای سطح علمی و آموزشی خود. این‌گونه دانشجویان که اغلب از سن بالاتری نیز برخوردارند و اغلب نیز متأهل و دارای چندین فرزند هستند کمتر علاقه و اشتیاق به تحصیل و صرف فرصت‌های مطول برای مطالعه و یادگیری دارند. از طرف دیگر به سبب مشکلات زندگی بخش مهمی از ذهن آنها درگیر تأمین مسائل مالی است.


در مورد افراد فاقد اشتغال نیز ناامیدی از وضعیت شغلی آینده، شوق تحصیل عمیق را از آنها سلب کرده و لذا پایان‌نامه به جای آنکه به عنوان مهم‌ترین مرحله رسمی پژوهش دانشجو، فعالیتی نوآورانه و خلاقانه باشد، به کاری زائد، کسل‌کننده و سطحی تبدیل می‌شود.


مسأله دیگر «مشکلات بوروکراتیک و اداری» است به گونه‌ای که در ضوابط و مقررات مربوط به رساله‌ها، اهمیت چندانی به فرایند نظارت داده نشده است و در مواردی نیز که توجهی به آن شده از ضمانت‌های اجرای لازم برخوردار نیست.


شاید مهم ترین بخش یک رساله بخش نظارتی آن است چراکه در واقع دانشجو باید در فرایند مطالعه آزادی کامل داشته باشد اما تحت نظارت علمی استادان مبرز و متخصص. معیارهای نظارت خیلی دقیق نیست؛ به عنوان نمونه در فرم‌های پروپوزال برخی نکات کلی ذکر شده است که هیچ اجماع نظری در مورد آنها در میان استادان گروه‌ها که پروپوزال را بررسی می‌کنند وجود ندارد. مثلاً «بیان مسأله» اصلی‌ترین مقوله‌ای است که در پروپوزال به آن اشاره شده است، اما در واقع بیان مسأله باید متضمن چه نکاتی باشد؟ در اینجا هرکسی از ظن خود چند صفحه به عنوان بیان مسأله می‌نویسد و اغلب نیز مسأله بدرستی طرح نمی‌شود. کمیته‌های نظارتی نیز هیچ شاخص درست و دقیقی برای سنجش درستی یا نادرستی بیان مسأله ندارند.


«ادبیات موضوع» مسأله مهم دیگری است که در پروپوزال به آن اشاره شده است. «ادبیات موضوع» یک بررسی نظری آثار و نوشته‌های قبلی است تا از طریق نقد و بررسی آنها دانشجو به چارچوب نظری مورد نظر خود برسد که بحثی بسیار دقیق است و باید حاصل چندین ماه مطالعه باشد، این در حالی است که اغلب دانشجویان مجموعه‌ای از کتاب‌ها را بدون آنکه یکی از آنها را هم دقیق خوانده باشند کنار هم ردیف می‌کنند و اسم آن را «ادبیات موضوع» یا «پیشینه موضوع» می‌گذارد.


«روش پژوهش» مشکل مهم دیگری است که در بسیاری از پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها یا اصلاً وجود ندارد یا اغلب دانشجو و استاد توجهی به آن ندارند و تفاوتی میان آن و «چارچوب نظری» قائل نیستند.


در حالی که در روش پژوهش باید دانشجو با تمرکز بر موضوع پژوهشی خود تبیین کند که اولاً داده‌ها را چطور گردآوری می‌کند و مهم تر اینکه آنها را چگونه تجزیه و تحلیل می‌کند. در همه این مسائل کمیته‌های نظارتی یا کاملاً خنثی هستند یا لااقل اجماعی میان اعضای آنها وجود ندارد که ذهن را نسبت بدرستی یا نادرستی کار دانشجو در آن مقوله اقناع کند.


مسأله دیگر به تفاوت نسلی استادان برمی‌گردد. بدیهی است که رساله زیر نظر چند استاد با عناوین «راهنما» و «مشاور» و در نهایت «داوران» اجرا می‌شود. هماهنگی و نزدیکی سطح دانش این استادان از رموز موفقیت کار است. امروزه در پرتو گسترش دانش‌های جدید این هماهنگی تا حد زیادی به هم خورده به طوری که بین استادان جوان و باسابقه نوعی ناهماهنگی وجود دارد. استادان جوان به دانش‌های جدیدی دسترسی دارند که اغلب مورد قبول استادان باسابقه نیست.


از سوی دیگر بعضی از استادان جوان دانش و فهم دقیق و عمیقی از مسائل ندارند و متقابلا برخی استادان قدیمی نیز با سرعت تحولات علمی جدید آشنایی کمتری با تکنیک‌ها و دانش‌های روز بویژه در حوزه‌های دیجیتالی و مجازی دارند. لذا وجود چنین ترکیب بعضاً ناهماهنگی موجب می‌شود که فهم مشترک و درستی از موضوع رساله نداشته باشند و اجرای دقیق رساله را با مشکل مواجه کنند. عدم آشنایی دانشجویان دکترا با مهارت‌های پژوهشی، روش‌شناسی و پایین بودن سواد اطلاعاتی آنها نیز بر این مشکل خواهد افزود؛ مشکلی که هم بر کیفیت پژوهش و هم ساختار و جنبه‌های کمی آن تأثیر منفی می‌گذارد و هم کار را در نهایت در قالبی کلیشه ای پیش خواهد برد.


* معاون پژوهشی دانشگاه علامه‌طباطبایی


منبع: روزنامه ایران

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار