عطنا- تفاوت او در این است که به جریانهای مرسوم آموزشی ایران که بر پایهی درسنامههای اروپایی است نگاهی انتقادی دارد و بسیاری از انگارههای دیکتهشده به دانشآموزان و دانشجویان و پژوهندگان ما را بر پایهی پژوهشهای نکتهسنجانه و درازمدت میدانیِ خود در زمینهی فرهنگ بومی کشور و با استناد به انبوهی از کتابها و مقالههای معتبر (اما کمتر ترویجشده) به چالش کشیده است.
به نظر من، خواندن کتابها و مقالههای مرتضی فرهادی (دستکم، برگرفتن خوشههایی از خرمن آثار پرشمارش) برای هر کسی که به فرهنگ و سرزمین ایران مهر میورزد، لازم است. خواندن این آثار، بهویژه در این زمانه که بدمدیریتیهای مزمن، وضع اقتصادی و ثبات اجتماعی ایرانزمین را دستخوش تلاطمهای جانکاه ساخته، میتواند امیدبخشِ ایرانیان بهویژه جوانان پراستعدادی باشد که گُرّوگرّ برخلاف میل ذاتی خویش در حال فرار از سرزمین پدری هستند. و البته اگر مدیران کشور هم حوصله کنند و در کنار «کلنگزنی»های مداوم برای پروژههایی که قرار بوده خوشبختمان کند اما گویا دارد به ریشههای سرزمین میخورد، کمی به رهنمودهای فرهادی بیاندیشند، حتماً برای خودشان و مملکت راهگشا خواهد بود.
در این یادداشت، به اندازهی کف دستی از آب زلال رودخانهی دانش مرتضی فرهادی برمیگیرم و تقدیم دوستداران محیط زیست ایران میکنم. تردیدی نیست که جایگاه بلند مرتضی فرهادی در جامعهشناسیِ توسعه و مردمشناسی ایران از نظر خبرگان این پهنه مغفول نخواهد ماند و حتماً نسلهای بیشمار آینده از این دریا بهرهها خواهند برد. اما شاید ریزبینیهای فرهادی در زمینهی حفاظت از طبیعت، به نظر خیلیها نیاید و بهویژه کنشگران محیط زیست از آن غفلت کنند. خوشحالم که فرصتی دست داد تا با این بزرگمردِ ایراندوست آشنا شوم و در لذت خواندن چند کتابی و نوشتاری از او غرقه گردم. در اینجا ضمن همرسانیِ نکتههایی از آموزههای فرهادی، لازم می دانم از دوست عزیزم محمد درویش و نیز از دکتر کاوه فرهادی فرزند گرامی استاد سپاسگزاری کنم که سببساز جلب توجه من به آثار استاد مرتضی فرهادی شدند.
کتاب صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن نخستین بار در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده و چاپ دوم آن هم در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است (انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تلفن: ۴۴۷۳۷۵۶۰ – ۰۲۱). مسألهی بزرگی که فرهادی در این کتاب به آن میپردازد، نقد «مکتب نوسازی» است؛ مکتبی که فرهنگ و شیوههای زیست ایرانی (شرقی) را یکسره مردود دانسته و علنی یا ضمنی تنها نسخهی نجاتبخش برای ادامهی زیست را راه توسعه بهشکل اروپایی – آمریکایی میداند. و این در شرایطی است که آمریکا و اروپا اقرار نمیکنند که توسعه و پیشرفتشان تا حد زیادی بر پایهی غارت منابع سرزمینهای دیگر (که نه درست بوده و نه برای بیشتر کشورهای دیگر ممکن است) و تخریب جبرانناشدنی محیط زیست جهان صورت گرفته و بهعلاوه، آن «اقتصاد آزاد»ی که برای ما تبلیغ میکنند، هرگز در ابتدای توسعهی صنعتی کشورهای خودشان وجود نداشته و امروزه هم فقط به نفع خودشان اِعمال میشود . فرهادی از زیمل نقل میکند که «قواعد بازی را امروز بازار آزاد، آزاد از منطق، آزاد از عدالت و انصاف، و عاری از اخلاق و زیباشناسی تعیین میکند»(۱).
فرهادی معتقد است که با فراگیر شدن آموزههای مکتب نوسازی «فرهنگ تولیدی و فرهنگ کار و استقلال اقتصادی و مسألهی توسعهی پایدار و زیستبوم در هیاهوی جامعهی مصرفی و نمایشگاهی، بهویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد از خاطرهی تاریخی ما گریخت [...] حتی پس از جمهوری اسلامی، مشاوران اقتصادی رؤسای جمهور ما غالباً کینزی و نوکینزی بودهاند!»(۲). اما او با فرهنگ غربی دشمنی ندارد و در چند جا توضیح میدهد که بیشتر مردم عادی و بسیاری از اندیشمندان اروپا و آمریکا که «نیمهی پنهان، اما انسانی و شریف و البته نامسلط فرهنگ غرب» را شکل میدهند، با دیدن عواقب نظریههای مکتب نوسازی در کشورهای توسعهنیافته، نسبت به تأثیرات مخرب و درسنامهها و دستورعملهای نظام سوداگری غرب آگاه و دلیر و واقعبین شدهاند(۳). در این زمینه، فرهادی برای مثال از جان راسکین (۱۸۱۹ – ۱۹۰۰) منتقد و نویسندهی انگلیسی نام میبرد که یکی از پایهگذاران فلسفهی محیط زیستگرا به شمار میرود و میگوید که راسکین، توماس کارلایل و لئو تولستوی از چهرههایی هستند که به صوفیمنشان تاریخ اندیشههای اقتصادی معروفاند(۴).
فرهادی از عرفان شرقی میگوید که برای همهی جانداران و حتی ذرات عالم روح قائل است، و آن را در تضاد با نظریههای مسلط جهان غرب میداند که اصل «تنازع بقا»ی داروین را به عرصهی جامعههای انسانی هم تسری داده و تلاش برای سلطه بر جامعههای دیگر و طبیعت را طبیعی قلمداد میکنند. در این زمینه، پژوهشگرانی در جهان غرب هم نظرات مشابه ارایه کردهاند، برای نمونه میتوان به گفتهی نائومی کلاین، آنجا که از جان میور بنانگذار «باشگاه سییرا»، یا هنری دیوید تورو، و آلدو لئوپولد سخن میگوید، اشاره کرد: «برخی از نخستین اندیشهورزان زیستمحیطی غرب [...] که حقشان در بیشتر مواقع ادا نشده است، اغلب و بهشدت، هم از باورهای شرقیِ پیوند میان تمامیِ اشکال هستی تأثیر پذیرفته بودند و هم از باورهای کیهانشناختیِ بومیان آمریکا که همهی موجودات زنده را "خویشاوند" انسان میدانستند»(۵). او همچنین در چند جا از پیتر کروپوتکین(۶) اندیشمند روس و مروج نظریهی «یاری متقابل» میگوید. کروپوتکین میگفت موجودات زنده دو نیاز پایه دارند: تغذیه و تکثیر. اصل تنازع بقا در امر تغذیهی گونهها اهمیت دارد، اما تکامل - بهویژه در قلمرو بشریت – بیش از هر چیز با حمایت متقابل پیش رفته است تا با مبارزهی متقابل. فرهادی میپرسد چگونه است که در جهان سلطهگر غرب (و در کشور خودمان) این همه دربارهی تنازع بقا گفته و نوشتهاند، اما از یاریگری متقابل بسیار کم گفته و میگویند؟! فرهادی کتاب دیگر خود، انسانشناسی یاریگری را به انتقاد از «داروینیسم اجتماعی» اختصاص داده است.
یک نکتهی کلیدی که فرهادی در جایجای کتاب به آن میپردازد، شیوههای بهرهبرداری از آب در ایران است که زیر تأثیر سرمایهسالاری، از بهرهبرداری صرفهجویانه و هماهنگ با ظرفیتهای زیستی سرزمین که در گذشته رایج بوده، به روش تهاجمیِ چاه عمیق و سدسازی تحول یافته است: «رها کردن پنجاه هزار رشتهی حیاتی و چند صد ساله و گاه هزار سالهی قناتها در ایران و دنبال کردن چاههای عمیق و نیمهعمیق و برنامههای سدسازی، بخشی از برنامهی نابودی نظام چند هزار سالهی دهقانی در ایران و جایگزین کردن سرمایهداری ارضی و بهویژه کشت و صنعتها بوده است»(۷). در همین زمینه، از «صادرات بیمعنی (کوچک فروشی، خام فروشی، و مواد اولیه فروشی از نفت و گاز گرفته تا آب و خاک و مواد معدنی)...»(۸) میگوید که در واقع، نابودکنندهی منابع آب کشور است.
فرهادی، برخلاف آنچه که به نادرست شایع کردهاند که ایرانیان اهل کار جمعی نیستند، با آوردن مثالهای پرشمار، بهویژه از فرهنگ کشاورزی ایران نشان میدهد که ایرانیان هیچگاه فردگرا نبوده و برعکس، استادان ابداع شیوههای کسب معیشتِ همراه با گروه بودهاند. او در همین زمینه به انتقاد از وزارتخانههای امروز میپردازد که بی اعتنا به شیوههای تعاونی هستند: «چگونه است که کشاورزان ایرانی پس از چند هزار سال زندگی با تعاونیهای درونزاد و باستانی خود همچون "واره" و "بُنه" و "بلوک" و "مال" [...] نتوانستهاند "وارهی محصولات" خود در قالب تعاونیهای قدیم و جدید، و یا به کمک وزارت جهاد کشاورزی و وزارت بازرگانی و وزارت تعاون و کار... تعاونیهایی برای گردآوری محصولات و حملونقل و عرضهی مستقیم به مشتریان و مصرفکنندگان تأسیس کنند؟»(۹). فرهادی معتقد است "رقابت" که اینهمه در نظام سوداگری – استعماری ترویج میشود، در واقع برای توجیه فردگرایی غربی و تسری اصلهای داروینی بقای انسب و تنازع بقا به روابط میان انسانها است، همینها است که به «ستیزه و جنگ و درازدستی نسبت به انسانها، جامعه و طبیعت منجرگردیده و خوی خودبینی، خودخواهی، خودشیفتگی را بر نوعدوستی و جامعهدوستی و طبیعتدوستی چیره» ساخته است(۱۰). او تأکید دارد که ایرانیان حتی مجاز به رقابت با بیگانگان نیستند، چه رسد به رقابت با خودشان، بلکه نیازمند سازمانهای یاریگرانه بین بنگاههای صنعتی داخلی و سبقتجویی از بنگاههای اقتصادی بیگانه در شرایط عادی ( نه رقابتی) هستند(۱۱).
از دیگر کلیدواژههایی که فرهادی دربارهی آن در کتاب بحث کرده، «اقتصاد بادآورده» است که بنا به تعریف او «امکان معاشِ بدون تلاش و مصرفِ فراتر از تولید را فراهم نموده»(۱۲) و خاص کشورهایی است که از محل فروش منابع طبیعی خود به ثروتهای زیاد (و ناپایدار) دست مییابند و مانع «وارستگی از اشیا» (به تعبیر هایدگر) میشود. در این کشورها، «ساخته و پختهخری»(۱۳) (واردات کالاهای ساختهشده) بهشکلی بیرویه و البته برپایهی القائات و عملیات ترویجی کشورهای صنعتی رواج دارد. نتیجهی اینگونه اقتصاد، یک مصرفگرایی مهارنشده است که سخت به محیط زیست آسیب میزند، چرا که با برداشت بیرحمانهی منابع از طبیعت برای فروش به بیگانگان، اسراف، تورم، ریختوپاش مالی در دستگاههای دولتی، فساد بانکی و افزایش قیمتِ کالاهای «غیرمبادلهای» مانند ساختمان (که خرید و فروش آن، راهی است برای مقابله با تورم یا حفظ ارزش داراییها) همراه است. در این زمینه، فرهادی منتقد سیاستهای نولیبرالیسم است که در ایران هم حاکم شده است. او در کتاب از ها جون چنگ استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج میگوید که «فسون جادویی نولیبرالیسم تاچری و ریگانی»(۱۴) را به باد انتقاد گرفته و با شاهد آوردن چندین بنگاه اقتصادی دولتی در کشورهای توسعهیافتهی موج دوم (مانند کُره) نشان داده که ادعای اقتصاد کاملاً آزاد (که در واقع برای تسهیل واردات کالا به کشورهای در حال توسعه و افزایش مصرف است) دروغی بیش نیست و ابرقدرتهای اقتصادی امروز همه با سیاست حمایتگریِ بیپرده و با دخالت دولت در عرصهی صنایع توانستهاند به شکوفایی اقتصادی دست یابند. فصلهای پنجم، ششم، و هفتم کتاب کلاً به نقد این نوع اقتصاد اختصاص دارد.
اگر بخواهیم چکیدهای از کتاب صنعت بر فراز سنت را در موضوع محیط زیست بیان کنیم، شاید بتوانیم گفت که در این زمینه هم مانند امر توسعه، فرهادی معتقد است که اتکای صد در صدی به گزارهها و الگوهای غربی، برای کشورهایی مانند ما کارساز نیست. شاید بهتر آن باشد که دانش غرب را با اصول اخلاقی شرق و نکتههای فنیِ برآمده از تجربههای محیط بومی خودمان ترکیب کنیم. فرهادی از کتاب مبارزهطلبی صحرا و پاسخ انسان، (نوشتهی پیتر هنری و دیگران، ترجمهی محمود غفاریمهر) نقل میکند: «فرهنگ هند، نهتنها به انسانها و دیگر ادیان احترام میگذارد و در پاسداری از تنوع فرهنگی جهان میکوشد، حتی همین کوشش و مهربانی را در حق جانوران ابراز میدارد و این مهربانی حتی شامل مارهای کشنده و کبرا میشود و گیاهان و درختان را نیز در بر میگیرد [...] نمونهی بارز و جالبی از شیوهی برخورد هندیان در برابر حفظ زیستبوم و درختان را میتوان در منطقهای به نام "کویر تار" در هندوستان ملاحظه کرد. سرسبزترین منطقهی کویر تار که در خشکترین منطقهی هندوستان واقع شده است، در دست قومی بهنام "پشتوهای راجستان" میباشد که درختان را مقدس میدانند و در دویست و پنجاه سال پیش، سیصدوپنجاه تن از آنان در در دفاع از درختان منطقه جان خود را فدا ساختهاند»(۱۵).
پینوشت
۱) فرهادی، مرتضی. صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۹۷، ص ۷۳۸
۲) همان، ص ۱۷۲
۳) همان، ص ۱۳
۴) همان، ص ۲۷
۵) کلاین، نائومی. آخرین فرصت تغییر، ترجمهی مجید امینی، نشر لاهیتا، ۱۳۹۶، ص ۲۶۶
۶) از کروپوتکین (۱۹۲۱ - ۱۸۴۲) جانورشناس و جغرافیدان و نظریهپرداز تکامل، کتاب یاری متقابل، عامل تکامل (با تیتر فرعی: نقد ایدهی تنازع بقا در داروینیسم طبیعی و اجتماعی) (انتشارات آگاه) و چند کتاب دیگر مانند مزارع، کارخانهها، کارگاهها، و کتاب تسخیر نان به فارسی برگردانده شده است.
۷) فرهادی، مرتضی. همان، ص ۷۶۰
۸) همان، ص ۸۳۷
۹) همان، ص ۷۴۳
۱۰) همان، ص ۱۰۱۱
۱۱) همان، ص ۷۲۱
۱۲) همان، ص ۸۸۳
۱۳) همان، ص ۸۳۷
۱۴) همان، ص ۷۲۰
۱۵) همان، ص ۱۱۰۱
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: