به گزارش
عطنا، نشست «فقر؛ گسست اقتصادی، اجتماعی و چشماندازهای صلح و برابری» با حضور دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و دانشیار بازنشسته گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دکتر فرشاد مؤمنی، استاد دانشگاه علامهطباطبایی و رئیس مؤسسه دین و اقتصاد و دکتر فهیمه حسینزاده، عضو هیئت مدیرۀ مؤسسه کمک، به همت گروه علمی-تخصصی صلح انجمن جامعهشناسی ایران و با مشارکت مؤسسۀ مطالعات دین و اقتصاد به مناسبت «روز جهانی مبارزه با فقر» سهشنبه، 22مهر به مدیریت دکتر حسن امیدوار به صورت آنلاین برگزار شد. بخش دوم گزارش این نشست به صحبتهای دکتر سعید معیدفر و دکتر فهیمه حسینزاده میپردازد.
شرایط ناسالم اجتماعی و فقدان صلح دامنه فقر را بیش از پیش گسترش میدهد
در ادامۀ این نشست سعید معیدفر، استاد جامعهشناسی به بررسی رابطه فقر و صلح پرداخت و گفت: «بین فقر و صلح یک رابطۀ دیالکتیکی برقرار است؛ به این معنا که اگر امکان تعامل و مسالمت در روابط داخلی و خارجی وجود داشته باشد دامنه فقر کاهش پیدا میکند». او که فقر را امری مختص به جامعه ایران نمیداند، مسئلهی گستردگی فقر را مورد بحث قرار میدهد: «وقتی در یک جامعه فقر و نابرابری که محصول یک جامعه نسبتاً فروپاشیده است ایجاد میشود این فقر و نابرابری شرایط دشوار اجتماعی را شدت میبخشد و جامعه را به سمت خشونت، تعارضها و ناهنجاریها پیش میبرد و از طرفی هم در داخل و هم در بیرون شکافهای عمیق اجتماعی و در بین جوامع را دامن میزند».
اقتصاد بازرگانی و تجاری، مبنا و ریشه اصلی وحدت سرزمینی
وی در ادامه با اشاره به وضعیت تاریخی ایران در مواجهه با کشورهای غرب و شرق تصریح کرد: «دو موقعیت مهمی که اقتصاد ایران را شکل داده است یک، بازرگانی و دو، اقتصاد شبانی است. این دو مؤلفه مزیتهایی داشت که منجر شد مهاجرتهای گستردهای در طی تاریخ از بین اقوام و ملل مختلف به این سرزمین انجام بگیرد و نهایتاً این منطقه، منطقهای چند فرهنگی، چند قومی، چند طایفهای که از یک نوع انسجام فرهنگی برخوردار نباشد شود». معیدفر ادامه داد: «هر نظام سیاسیای که قادر بوده است در این منطقه بهخوبی این جغرافیای سیاسی را بشناسد و در اینجا صلح و امنیت برقرار کند و مناقشات بین اقوام و طوایف را کاهش دهد و از آن طرف یک امنیت و یا یک سلسلهای را بین شرق و غرب عالم ایجاد کند میتوانسته از این موقعیت تمدنی برخوردار شود و تمام ساکنان این منطقه را که از جهات مختلفی با همدیگر متفاوت بودند دور یک سفره جمع کند و آنها را از این ثروت بهرهمند بکند».این جامعهشناس در این نگاه تاریخی خود به انتقاد از عملکرد صفویان میپردازد و میگوید: «اتخاذ یک بنیان وحدت ملی به نام مذهب یا دین به جای درک ژئوپلیتیک منطقه، ما را در یک بنبستی قرارداد و ما دیگر نتوانستیم از این بنبست بیرون بیاییم و همچنان در آن باقی ماندیم». او افزود: «این وضعیت ادامه پیدا کرد و در دوره رضاخان با پیدایش نفت مجدداً به جای این که برگردند و آن جغرافیای استراتژیک بازرگانی را به عنوان رکن وحدت سرزمینی اتخاذ بکنند، نفت را به عنوان یک ابزاری که قدرت را از بالا بر جامعه تحمیل میکرد اتخاذ کردند و نهایتاً دیدیم که بحران کاهش پیدا نکرد و شرایط ما دشوارتر شد».
جوانان کشور امیدی به آیندۀ خود ندارند
سعید معیدفر به وضعیت فعلی جامعه ایران اشاره و بیان میکند: «متأسفانه در جمهوری اسلامی این وضع بدتر شد و جمهوری اسلامی با جنگ منطقهای و جنگ با دنیا موضعگیری خاصی کرد و مهر باطلی در این استراتژی تاریخی زد». او در پایان صحبتهای خود میگوید: «متأسفانه جوانان کشور که باید به فکر آینده باشند و آینده روشنی را در کشور خود ببینند و تنها مزیتی هستند که برای ما باقی ماندهاند، آینده خودشان را در مناطق دیگری میبینند و فوج فوج نیروی انسانی ماهر است که از کشور میرود».
جامعۀ ایران در حال فروپاشی است
در پایان این نشست دکتر فهیمه حسینزاده، عضو هیئت مدیرۀ مؤسسه کمک به بیان دیدگاههای خود پرداخت و گفت: «گسست اجتماعی چنان تعمیق پیدا کرده که نهتنها توسعه اجتماعی متوقف شده است بلکه میتوانیم ادعا کنیم که در موقعیت فروپاشی اجتماعی قرار داریم. اما اینکه چرا ما در این موقعیت قرار داریم، از کجا و چگونه و چه مسیری طی شد که به اینجا رسیدیم داستان دردناکی است. شاید نقطه آغازش در دوران پهلوی بوده ولی به طور جدی و به طور خیلی چشمگیر بعد از انقلاب اسلامی بوده است. بعد از انقلاب اسلامی اولین چیزی که به نظر من میرسد آشکار شد این مسئله بود که ما نمیتوانستیم با همدیگر زندگی کنیم».
گروههای خودی، رفتارهای غیر قانونی پیش میگیرند
حسینزاده از شکلگیری سه عامل مخرب در جامعه حرف میزند و نام آنها را «گردابهای مخرب محدودیت، مدیریت و محوریت» میگذارد و توضیح میدهد: «محدودیت بود که باعث شد که جامعه را تقسیم کند به اینکه این قسمت و افراد با من هستند و یا این قسمت و افراد با من نیستند. این تقسیم جامعه در نهایت به تشکیل حلقههای گروههای خودی و غیرخودی منجر شد و بعد از جنگ که نظام جمهوری اسلامی تصویب شد این گروههای خودی و غیرخودی به میزان زیادی کفهی سنگینشان افتاد بر کفهی حاکمیت و گروههای غیرخودی در کفهی اپوزیسیون. و پروسه و روند حذف غیرخودیها آغاز شد. این باعث میشود که در گروههای خودی که الان منابع را میتوانند بهراحتی در اختیار داشته باشند، در زیر چتر قانون و مجریان قانون رفتار غیر قانونی را پیش بگیرند. این رفتار غیر قانونی که آرامآرام گسترش پیدا کرد، حاصل آن تولد فضای غیررسمی و غیر قانونی در جامعه بود؛ یک نوزاد ناقصالخلقهای که الان بزرگ شده و مانند هیولا بر جامعه ما چمبره زده است».
وقتی منابع در خدمت جامعه نباشد، همدلی و همکاری بهوجود نمیآید
او در ادامه گفت: «دو گروه اجتماعی در طی دههها شکل گرفت: گروه فرودستان اجتماعی که در فضای غیررسمی میتوانستند کسب معاش بکنند و در مناطق حاشیهای ساکن شدند و سکونتگاههای غیررسمی گسترده ما را با جمعیت انبوه تشکیل دادند. همه آمدند و در مناطق حاشیه مستقر شدند و یک زندگی بیآینده در برابر خود دیدند. در نقطه مقابل آنها یک فضای لوکس شهری شکل گرفت که در واقع ما به آنها میگوییم فضای آقازادهها. در گروه غیررسمی آقازادهها میتوانند اختلاس، دزدی و منابع را به شیوههای غیرقانونی کسب کنند و شاکلهی اجتماعی و اقتصادی جامعه را به هم بریزند».وی در ادامه افزود: «در جامعهای که نشود منابع را تجمیع کرد و در خدمت جامعه قرار داد، نمیشود هدف را بین آنها مشترک کرد، بنابراین نمیشود همدلی و همکاری به وجود آورد؛ در جامعهای که در بحران فرو رفته، در جرم، جنایت، تعارض و تنش فرو رفته نمیشود راهحلهای خلاقانه پیدا کرد».