علی بیگدلی*
اعتراضات گسترده در ایالات متحده به دلیل قتل یک سیاه پوست در آمریکا به یکی از چالشهای روزهای اخیر دولت دونالد ترامپ تبدیل شده است. در مواجهه با هر حادثه ای که می تواند تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشد تئوری توطئه نیز خودنمایی می کند اگرچه برخی این تئوری را نپسندند اما به هرحال بحثی قابل توجه در علوم سیاسی را این تئوری به خود اختصاص داده است. در این زمینه موضوعی که به لحاظ آکادمیک مطرح است تاکید دارد تئوری توطئه زمانی می تواند کارساز باشد که بسترهای آن نیز فراهم باشد. در مورد اخیر در شورشهای ایالات متحده نیز برخی در دولت آمریکا موضوع دخالتهای خارجی در گسترش این ناآرامیها را مطرح کرده اند. به طور کلی نمی توان این تئوری را رد یا تایید کرد. به ویژه در مورد کشورهایی نظیر چین و روسیه این موضوع در آمریکا از حساسیت و توجه خاصی برخوردار است.
روسیه پیش از این در جریان انتخابات سال 2016 نیز متهم به دخالت در شرایط داخلی آمریکا شده بود از سوی دیگر مسکو بازیگری نیست که بتوان به سادگی چشم بر روی اقدامات آن گذاشت و می توان در رقابت با آمریکا برخی اقدامات را از سوی آنها متصور بود. در مورد چین نیز خصومتها میان پکن و واشنگتن در ماههای اخیر با توجه به شیوع ویروس کرونا افزایش یافته و از سوی دیگر ترامپ نیز بارها اعلام کرده به دنبال بازگشت سرمایههای بی حساب و کتابی است که شرکتهای آمریکایی برای سرمایه گذاری با خود به چین برده اند.
با وجود اینکه می توان با تئوری توطئه دخالتهای خارجی در زمینه شورشهای اخیر پرداخت اما موضوع مهمتر این است که شاید کمتر کسی گمان می کرد مرگ یک سیاهپوست در شرایط فعلی آمریکا چنین موجی را به راه بیندازد که نه تنها در این کشور بلکه در سایر نقاط جهان نیز اعتراضاتی را ایجاد کرده است حتی در کشورهایی مانند برزیل و انگلیس که انتظاری از آنها نمیرفت.
به طور کلی نظام سرمایهداری با افت و خیزهایی مواجه شده است و شدت گرفتن فاصله طبقاتی میان اقلیتی ثروتمند و اکثریتی فقیر بستری را برای نارضایتیها فراهم کرده است. از سوی دیگر در جامعه آمریکا براثر تبعات کرونا میلیونها نفر بیکار شدهاند و این خود بستری دیگر برای نارضایتی مردم شده است. بنابراین اگر حادثه اخیر را بخواهیم بررسی کنیم باید همه اضلاع را در نظر گرفت و نمی توان یک تئوری را رد و دیگری را پذیرفت!
*مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل