شاید مهمترین اتفاقنظری که امروز میان حاکمیت، دولت، نخبگان و عموم مردم وجود داشته باشد این است که ایران در شرایط خطیری به سر میبرد. زیادهطلبیهای دولت ترامپ و تحریمهای ناشی از آن، دشواریهای معیشتی مردم و کاستیها و کوتاهیهای مدیریتی، وضعیتی را پیش آورده که پرسش از وضعیت آینده به رایجترین سؤال در افکار عمومی تبدیل شده است.
در چنین شرایطی باید به جد در اندیشه این بود که چگونه امکان گفتوگو و ارتباط در سطوح مختلف مردم بهوجود میآید. سادهترین پاسخ به این سؤال بهبود وضعیت رسانهای و ارتباطی است؛ بهگونهای که هم به لحاظ نرمافزاری و هم به لحاظ سختافزاری نهادهای رسمی جامعه مدنی و سطوح نخبگانی همدیگر را به درستی ببینند و بتوانند سخن یکدیگر را به خوبی بشنوند و زبان توانا در گفتوگو با هم داشته باشند. همه اینها یعنی اینکه «توانش ارتباطی جامعه» بهبود یابد و حال و روز رسانهها از آنچه امروز هست بهتر شود. تفسیر واقعیتهای ارتباطی و وضعیت حوزه عمومی و افکار عمومی نشان میدهند که متأسفانه نظام ارتباطی و رسانههای رسمی و غیررسمی و قدیم و جدید ما از این ضرورت فاصله دارند.
ذهنیت جمعی جدیدی که در جامعه ما چیرگی دارد ذهنیتی معترض، ناراضی و هراسان از آینده است و گاه از معیارها و ارزشهای جمعگرایانه دینی و ملی که منجر به تقویت همبستگیهای اجتماعی میشود فاصله دارد. مرجعیت رسانه ملی بهدلیل سوءرفتارهای سیاسی و اجتماعی و تنزل کیفیت فرهنگی و هنری تولیدات تضعیف شده و رسانههای خارجی رقیب دست بهکار تخریب بنیانهای اعتقادی و سرمایه اجتماعی ملک و ملت زدهاند. در همین شرایط مطبوعات و رسانههای نوشتاری هم در یکی از دشوارترین دوران حیات اقتصادی، سازمانی و حقوقی خود بهسرمیبرند و رسانههای جایگزین و شبکههای اجتماعی و مجازی هم به سبب سرشت متنوع و متکثر خود از عهده خلق افکار عمومی به سبک و سیاق گذشته بر نمیآیند. جامعه ناراضی از حال و نگران از آینده و کمبهره از ساختار نامطلوب ارتباطی و نهادهای ناتوان و یا آشفته ارتباطی دچار سرگشتگی و آشفتگی میشود که در هیچ سوی آن سودی برای ملت و کشور به چشم نمیآید.
در این شرایط بیش از هر زمان ضروری بهنظر میرسد که عزم ملی برای بهبود وضعیت ارتباطی کشور شکل گیرد.
هر کس، هر گروه و هر نهادی که در اندیشه ایران است، بیش و پیش از آنکه به فکر یافتن ضعفهای دیگران باشد خود قدم پیش نهد و نگذارد که چراغ رسانهای کشور کمسوتر شود. در این شرایط انتظار میرود دولت به فکر استمرار حیات مطبوعات و کتاب باشد و ضرورت این مهم را کمتر از توجه به کالاهای اساسی مردم نداند. رادیو، تلویزیون به جد در پی احیای سرمایه اجتماعی و کسب اعتماد و جلب مشارکت همه نخبگان، شخصیتهای ملی و گروههای مرجع باشند. همچنین نهادهای روابط عمومی رسمی به جای اکتفا به تبلیغات محل شنیدن سخن و نقد مردم شوند و فضای مجازی به جای میدان تماشاگری، عرصه حضور و کنش مؤثر همه نخبگان و دلسوزان این فرهنگ و ملت و سرزمین باشد. سخن کوتاه اینکه هم باید همه برای رسانه حساس شوند و هم رسانهها و دستاندرکاران آنها برای همه ایران و ایرانیان حساس باشند.