«شب شعر» در دهمین نشست خود، شامگاه 19آذرماه، با اجرای محمود اکرامیفر، میزبان دکتر غلامرضا مستعلی پارسا، استاد دانشگاه علامه طباطبائی، پژوهشگر و مؤلف ، و دکتر عبدالحمید ضیایی ،شاعر، پژوهشگر، استاد دانشگاه و مؤلف بود تا «جایگاه عشق در شعر» را بررسی کنند.
به گزارش عطنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سیما؛ دکتر ضیایی دلیل جدی بودن ضرورت سخن گفتن از عشق در جامعه ما را اینطور بیان کرد: بعضیها عشق را تا مقام الوهیت بالا کشیدند، بعضی روانکاوان نیز آن را تا سطح صاعقههای جنسی پایین آوردند و عجیب اینکه هر دو عشق را از دسترس آدمی دور کردند. ما مثل ماهیان از آب، ناگزیر از عشق هستیم.
چرا عشق برای عارفان انقدر مهم است؟
دکتر مستعلی پارسا گفت: عشق پنجرهای است برای دیدن آنسو.عشق به مفهوم فلسفی و منطقی تعریفناپذیر است. حافظ، مولانا و سعدی بهترین شاعرانی هستند که در اوصاف عشق سخن گفتهاند.
عشق مجازی تمرینی است برای عاشق حقیقت شدن
وی در مورد تقسیمبندی عشق در نظر شاعران عارف گفت: یکی عشق حقیقی است و دیگری عشق مجازی، که این دو، دو روی یک سکهاند و عشق مجازی تمرینی است برای عاشق حقیقت شدن.
ضیایی در مورد تعریف عشق در شعر حافظ توضیح داد: حافظ رند است بدین معنا که همه تقابلها، مثل عشق زمینی و عشق آسمانی را در هم میشکند. حافظ معتقد است عشق، هوایی و زمینی و آسمانی ندارد. آن چیزی که مجازی است هوس است.حافظ هم صنم را میخواهد و هم صمد را.
منشأ عشق ،احساس فقر برای رسیدن به غنی مطلق
مستعلی پارسا در مورد ارتباط عشق و فقر گفت: در نگاه فلاسفه و عرفا، آنچه غیر خداست وجودش وابسته به اوست، این معنی فقر است و این فقیر هنگامیکه فقر خود را ادراک کند به دنبال غنی خواهد گشت و برای رسیدن به غنی عشق ایجاد میشود. منشأ عشق همین احساس فقر برای رسیدن به غنی مطلق است.
تا وقتی غم نان باشد جایی برای غم عشق نخواهد بود
ضیایی در مورد فقر مادی و عشق گفت: وقتی انسانها از نیازهای اولیه عبور نکرده باشند، پرداختن به نیازهای متعالی مثل عشق و پرستش، خیلی نمیتواند مورد نظر باشد گویا تا وقتی غم نان باشد جایی برای غم عشق نخواهد بود.
وی در مورد اهمیت عشق برای عرفا گفت: عارفان ما مثل مولانا و حافظ، به نظرشان میرسید که عشق علیرغم نقاط منفی احتمالی، به ما سیر چشمی و سیر دلی و خوشخویی میدهد. عارفان ما فکر میکردند که عشق مرزهای وجودی ما را گسترش میدهد و باعث رهایی ما از خودپسندی و خودخواهی میشود.
دکتر ضیایی در مورد چگونگی اتحاد ما با خداوند از دیدگاه عارفان بیان کرد: اتحاد ما با خداوند دو راه بیشتر ندارد، یا از درون باید حس کنید یا در فاصله بین دو انسان، که دومی همان چیزی است که عشق مینامیم. عشق درختی است که ریشهاش در زمین است اما شاخ و برگش در ملکوت است.
ادبیات بدون عشق، یک پیکره بی روح
اگر عشق را از ادبیات بگیریم چه خواهد شد؟
مستعلی پاسخ داد: اگر عشق را از ادبیات بگیریم چیزی به جز اشعاری که از انسان فرعون میسازد باقی نمیماند. در آمیختن شعر و عشق با هم به منظور آگاه سازی انسان از حقیقت وجودی خود است.
ضیایی دو مفهوم پر بسامد در ادبیات فارسی را عشق و مرگ دانست و گفت: اگر عشق را از ادبیات بگیریم تنها یک پیکره بی روح باقی خواهد ماند.
انسان اتحاد عشق و عاشق و معشوق
عشق در احادیث قدسی چطور مطرح میشود؟
ضیایی پاسخ داد: در قرآن کریم کلمه عشق به طور مشخص به کار نرفته است اما کلماتی مثل حب به صورت قوی حضور دارند. عشق در احادیث قدسی بسیار زیاد است.
مستعلی پارسا در پاسخ همین سؤال گفت: کلمه عشق ساخته عرفا است. عشق در لغت از پیچک یا عَشَقک گرفته شده است، گیاهی است که دور درخت میپیچد و درخت را خشک میکند. عشق همین کار را با انسان میکند و انسان را از خودخواهیاش تهی میکند. انسان اتحاد عشق و عاشق و معشوق است.
ضیایی در مورد عشق در شعر معاصر گفت: اقتضائات فکری انسان مدرن با انسان کلاسیک متفاوت شده است. شعر معاصر ایران شعر نجیبی است و ما با معشوق مشخص روبهرو هستیم. شعر معاصر هم در باب معشوق و هم درباره خود عشق حرف برای گفتن دارد. یعنی از آن کلیشههای سنتی فاصله گرفته و متناسب با زمان شده است.
مستعلی پارسا فردیت را از ویژگیهای انسان بعد از انقلاب صنعتی برشمرد و آنرا تاثیرگذار بر ادبیات معاصر دانست.
در قسمت پایانی برنامه در مورد شعر دوران مشروطه بحث شد و دکتر ضیایی عدالت را معشوق شاعران دوران مشروطه دانستند.
وی در باب بحث عشقهای امروزی و حس مالکیت در عشق، تفاوت عشق انحصارگرا و عشق عمومی را اینطور توضیح داد: عشق عمومی همان شفقت یا اخلاق است. مشکل در عشقهای انحصارگراست که ظاهرشان ایثار و باطنشان انحصار است.
مجله ادبی «شب شعر» به تهیه کنندگی کوروش انصاری، هر دوشنبه شب در حوزه ادبیات، ساعت 23 روی آنتن شبکه چهار میرود.