استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: عموماً ایرانیها در فرانسه و آمریکا خود را مهاجر نمیبینند، برای اینکه وقتی در جامعه فرانسه میگوییم «مهاجر»، چیزی که از آن تلقی میشود مهاجران آفریقای شمالی و مرکزی است؛ بنابراین «ایرانی» تصویر یک مهاجر به خود نمیگیرد.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «تجربه زیسته و سبک زندگی دایاسپورای ایرانی»، دوشنبه ۲۳ مهرماه با مدیریت وحید شالچی، استاد جامعهشناسی علامه طباطبائی انجام گرفت، مهدی اصل زعیم با موضوع «مطالعه سبک زندگی ایرانی تباران حیدر آباد دکن هند»، حسین میرزایی، استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی، با موضوع «دایاسپورای ایران در فرانسه»، عبدالله کریمزاده با موضوع «واکاوی پالیمسست های فرهنگی در آثار نویسندگان دایاسپورای ایرانی»، وحید شالچی، استاد پژوهشگری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی با موضوع «چالشهای نسل دوم مهاجرین»، سمیه سادات شفیعی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع «روایت زنان جوان مهاجر از دیاسپورای ایرانی؛ مطالعه موردی صفحات اینستاگرامی پرطرفدار» ارائه مقاله داشتند.(گزارش تصویری)
در این نشست، حسین میرزایی، استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی با موضوع «دایاسپورای ایران در فرانسه» به سخنرانی پرداخت و گفت: اولین برخورد غرب (فرانسه) با ما ایرانیها قبل از اینکه خودمان حضور مؤثر داشته باشیم در ادبیات آنها با کتاب «نامههای ایرانی» اثر مونتسکیو حضور داشتیم؛ این کتاب داستان دو نجیبزاده ایرانی به اسم ازبک و ریکا است که اینها یک سفری را از اصفهان شروع میکنند و خودشان را از خلال ترکیه امروز و اروپا به فرانسه میرسانند و به مدت ۹ سال در فرانسه هستند و در این مدت یک نامهنگاریهایی را با ایران دارند که مونتسکیو این نامهها را تدوین و به صورت داستان منتشر کرده است.
وی ادامه داد: رمان «نامههای ایرانی» در سال ۱۷۲۱میلادی در آمستردام با اسم مستعار منتشر میشود و زمانی که هنوز لویی چهاردهم قدرت خود را مستقر نکرده و پادشاه قبلی هم از بین رفته است، این فرصت برای مونتسکیو ایجاد میشود که بتواند این کتاب را بنویسد؛ این کتاب در واقع یک سبک دلنشینی برای مخاطب فرانسوی دارد و در قالب یک گزارش طنزآمیز، فرانسه را از دیدگاه دو خارجی به نقد میکشد و آداب و رسوم رایج در اروپا و پاریس را منتقدانه نگاه میکند.
وی افزود: نامههایی که ریکا مینویسد از دیدگاه یک شرقی است که جامعه فرانسه را به چالش میکشد، مثلاً در قسمتی از این نامهها ریکا میگوید که لویی چهاردهم جادوگری است که پولهای خزانه شاهی را با یک حرکت دست، دو برابر میکند؛ پاپ چنین به مردم القا کرده که 3 مساوی 1 است؛ یا اینکه نان، نان نیست و شراب، شراب نیست!
میرزایی درخصوص کتاب «نامههای ایرانی» بیان کرد: مونتسکیو حتی آداب و رسوم فرانسویها را هم از زبان این دو ایرانی مورد نقد قرار میدهد، مثلاً میگوید فرانسویها موهای خود را به حدی به طرف بالا جمع میکنند که صورتشان درست در وسط بدنشان قرار میگیرد!
وی ادامه داد: در واقع پشت این نامههای طنزگونه که مونتسکیو از زبان این دو ایرانی مینویسد یک آموزگار جدی اخلاق، پنهان شده است که سیستم سیاسی و اجتماعی فرانسه را به نقد میکشد و قدرت نامحدود پادشاهی را زیر سؤال میبرد؛ این نامهها بعدها مقدمهای برای کتاب روحالقوانین مونتسکیو میشود که در آن به تفکیک قوای سهگانه در ساختار سیاسی اشاره میکند.
استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه مونتسکیو یک جایگاه ویژه برای ایرانیها بهوجود میآورد، گفت: درست است که این کتاب یک داستان است اما نقش ایرانیها در پدید آمدن جنبشهای روشنفکری در اروپا قابل اهمیت است؛ در قسمتی از این کتاب عنوان میکند که یکی از فرانسویها این ایرانی را پیش یکی از دوستانش میبرد و وقتی که میخواهد ایرانی را معرفی کند به دوستش میگوید که ایشان ایرانی هستند، دوستش با نهایت شگفتی میگوید که این آقا ایرانی است؟ اظهار تعجب میکند که چطور میشود ایرانی بود! مونتسکیو به این اشاره دارد که فرانسویها کسی جز فرانسویها را نمیشناسند.
وی با مطرح کردن این سؤال که چطور میشود در فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فرانسه ایرانی بود، گفت: در حال حاضر ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر ایرانی در فرانسه حضور دارند اما در این عدد هم تردید وجود دارد و خالی از اشکال نیست. یکی از دلایل آن هم شاید بحث دوتابعیتیها باشد، بحث نسل دومیها هم هست که اصولاً شناسنامه ایرانی برایشان گرفته نمیشود و سایر دلایل.
میرزایی درباره موج مهاجرتی ایران به فرانسه بیان کرد: قبل از انقلاب اسلامی، یک موج مهاجرتی به فرانسه وجود دارد که از جنگ جهانی دوم شروع میشود و تا انقلاب اسلامی هم ادامه دارد. در واقع چهار موج جدی مطرح است؛ در دهه ۶۰ بعد از جنگ یک موجی به سمت اروپا و فرانسه داریم و در آخرین موج هم انتهای دهه ۸۰ یک بخشی از ایرانیها به اروپا مهاجرت میکنند.
وی افزود: ما در دهه ۸۰ با یک نسل جوان مواجه هستیم که معمولاً بعد از دوره لیسانسشان میخواهند برای تحصیلات به خارج از کشور بروند؛ همه این مهاجرتها را نمیتوان تحلیل سیاسی کرد و فاکتور جمعیتشناختی هم باید به آنها اضافه کرد.
استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی درباره انطباق جامعه مهاجر ایرانی در فرانسه خاطرنشان کرد: مهمترین مسئله بین مهاجران ایرانی در فرانسه این است که وقتی بحث مهاجرت در فرانسه مطرح میشود عموماً ایرانیها خودشان را مشمول این صحبتها نمیدانند. همانطور که در آمریکا هم همین اتفاق میافتد. برای اینکه وقتی در جامعه فرانسه میگوییم «مهاجر»، چیزی که از آن تلقی میشود مهاجران آفریقای شمالی و مرکزی است؛ بنابراین «ایرانی» تصویر یک مهاجر به خودش نمیگیرد.
وی ادامه داد: اینکه یک ایرانی در فرانسه تصویر مهاجر به خودش نمیگیرد از نظر انطباق با جامعه برای جامعه ایرانی یک حسن تلقی میشود به خصوص از نظر جایگاه اقتصادی و اجتماعی؛ در واقع در آن جایگاه قرار نمیگیرند و همانطور که اشاره شد جامعه ایرانی که در آنجا هستند از افراد تحصیلکرده و متخصص تشکیل شدهاند، بنابراین این حس انطباق با جامعه مقصد، سریعتر و آسانتر انجام میشود.
میرزایی درباره مسئله انطباق فرهنگی بیان کرد: مسئله انطباق فرهنگی در فرانسه، یک طیف از طرد کامل تا انطباق کامل را در برمیگیرد و افراد روی این طیف در جایگاههای مختلف قرار میگیرند؛ در سر طیف، مهاجرانی قرار دارند که به دلایل متعدد تصمیم به ایستادگی در برابر ارزشهای جامعه فرانسه میکنند، یعنی به هیچ عنوان حاضر نیستند این فرهنگ را بپذیرند و از طرفی هم افرادی داریم که کاملاً هویت ایرانیشان را انکار میکنند و جذب جامعه فرانسه میشوند. این دو سر طیف است و در این بین ما میتوانیم الگوها و افراد مختلف را ببینیم که برای انطباق خودشان با جامعه مقصد تلاش میکنند. این جایابی (اینکه ما کجای این طیف قرار میگیریم) همان سؤالی است که مونتسکیو در کتاب خود مطرح میکند «چطور میشود ایرانی بود؟».
وی در ادامه به چهار استراتژی فرهنگپذیری بری اشاره کرد و گفت: اولین استراتژی همانندگردی است. به این معنا که فرد هویت فرهنگی خود را کاملاً از دست میدهد و به فرهنگ جامعه مقصد رو میآورد؛ استراتژی دوم، جدایی است که اینجا فرد برای حفظ فرهنگ مادریاش ارزش قائل میشود و از اینکه بخواهد با جامعه مقصد همانند شود امتناع میکند و هیچ توجهی به سیستم اجتماعی آنجا ندارد؛ استراتژی سوم، یکپارچگی است. در اینجا شخص به فرهنگ جامعه مبدأ پایبند میماند و در عین حال با فرهنگ حاکم بر جامعه فرانسه هم ارتباط مستقیم برقرار میکند؛ استراتژی آخر حاشیهای شدن است؛ زمانی که فرد مهاجر هم فرهنگ خود و هم فرهنگ فرانسه را طرد میکند و بری از این به عنوان یک بیگانگی دوگانه نام میبرد.
استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی در پایان درباره نسلهای مختلف مهاجری که در فرانسه وجود دارند، گفت: نسل اولی که در فرانسه وجود داشتند کسانی هستند که از دهه ۵۰ مهاجرت کردند. اینها در واقع یک دوبارهسازی یا بازسازی فرهنگی را به عنوان یک استراتژی در پی گرفتند و فرهنگ ایرانی را در آنجا بازسازی میکنند؛ نسل دوم، یک نسل پیچیدهتری میشوند، بیشتر درگیر مسائل هویتی هستند؛ از یک آشفتگی هویتی رنج برده میشود؛ نسل سوم اما نه مشکل ادغام دارند و نه مشکل هویتی یعنی فرانسوی شدهاند و مشکلی از لحاظ هویتی احساس نمیکنند.