آموزش در ایران طی هر دورهای به نحو چشمگیری تحت تأثیر سیاستهای دولتی بوده است. البته لازم است به یاد داشته باشیم که این سیاستها در خلأ، شکل نمیگیرد و بهنوبه خود متأثر از شرایط اجتماعی، وضعیت نظام بینالملل و موقعیت کشور در ارتباط با همسایگانش قرار دارد. با نگاه به سیاستهای آموزشی هر دوره میتوان بازتابی از هر سه این شرایط را در کنار منویات رهبران سیاسی مشاهده کرد.
به گزارش عطنا به نقل از دنیای اقتصاد، آموزش در ایران طی هر دورهای به نحو چشمگیری تحت تأثیر سیاستهای دولتی بوده است. البته لازم است به یاد داشته باشیم که این سیاستها در خلأ، شکل نمیگیرد و بهنوبه خود متأثر از شرایط اجتماعی، وضعیت نظام بینالملل و موقعیت کشور در ارتباط با همسایگانش قرار دارد.
با نگاه به سیاستهای آموزشی هر دوره میتوان بازتابی از هر سه این شرایط را در کنار منویات رهبران سیاسی مشاهده کرد. چنین شرایطی به آفرینش مفاهیم خاص هر دوره منجر شده است و موجب شده تا با نگاه به سیستم آموزشی کشور شاهد چند دوره گسست و تحول مفهومی باشیم.
آغاز آموزش نوین
در دوره قاجار تلاشهای اصلاحطلبان دولتی سیمای آموزش در ایران را دگرگون کرد و به شکلگیری مدارس نوین با مواد درسی جدید انجامید. این مدارس بهتدریج توانستند خود را از سایه شیوههای کهن آموزش بیرون کشیده و بر آنها استیلا یابند. این همه در شرایطی رخ میداد که کشور از دو جنگ ویرانگر با روسیه خارج شده، استعمار درون مرزها لانه کرده بود و تصمیماتی که در لندن و سنپترزبورگ گرفته میشد بر سرنوشت مردم در ایران تأثیر بسیاری داشت.
گروههای اجتماعی تازهای پدید آمدند و مناسبات جدید ناشی از ورود مدرنیته و حضور نیروهای خارجی شکل گرفت. تمام این شرایط در کنار فراهم شدن امکان سفر به اروپا برای کار و تحصیل در تکامل درک نخبگان اجتماعی از عقبماندگی و چگونگی گذار از آن بسیار مؤثر بود و بازتاب چنین درکی را میتوان در نظام آموزشی بهخوبی دید.
شاید توجه ویژه به بعد نظامی آموزش ثمره همین دریافت باشد. نخبگان ایرانی که درنتیجه یک شکست نظامی به لزوم آموزش پی برده بودند، در درجه اول برای جبران عقبماندگی آموزش نظامی را در دستور کار قرار دادند. کار اصلاح و آموزش قشون، فرستادن محصل برای یادگیری علوم مهندسی مربوط به نظام نظیر قلعه سازی و توپسازی و اختصاص بخش اصلی دارالفنون به علوم نظامی حاصل همین برداشت بود.
در نیمه دوم قاجاریه با وقوع انقلاب مشروطه که پیش درآمد آن پدید آمدن مفاهیمی تازه در ساختار سیاسی و میان روشنفکران بود، بار دیگر دامنه این تحولات را در سیستم آموزشی میتوانیم پیگیری کنیم. تعداد مدارس خارجی در ایران رو به افزایش بود و تحصیلکردگان در فرنگ در حال بازگشت به کشور بودند. در این دوره رفتهرفته بر تعداد مدارس و دانشآموزان افزوده شد و مواد درسی از تنوع بیشتری برخوردار شدند.
آموزش از سیطره نفوذ و دسترسی طبقات بالا در حال خارج شدن بود و همزمان با تضعیف نهاد سلطنت بهوسیله نیروهای مشروطهخواه در این دوره، کنترل این نهاد بر آموزش تا حد زیادی کمرنگ شد. در چنین شرایطی بیشتر این نیروهای اجتماعی بودند که مفاهیم و ادبیات خود را به سیستم آموزشی منتقل میکردند. قانون، آزادیخواهی، عدالت، پارلمان، مشروطه و... از مفاهیم اصلی این دوره بودند که پیش از انتقال به بدنه اجتماعی از طریق پیشتازان و متفکران این عصر از یکسو و نیروهای خارجی که کار مدرسهداری انجام میدادند از سوی دیگر به جامعه ایران منتقل میشد.
نوسازی دستوری
با ورود هرچه بیشتر مظاهر مدرنیته به ایران و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی متعاقب آنکه درنهایت به سقوط قاجاریه و روی کار آمدن حکومت پهلوی انجامید، سیمای آموزش نیز در ایران متحول شد. حکومت تازه تأسیس پهلوی همزمان که میکوشید برای خود بسترهای مشروعیت ساز فراهم کند، برنامه اصلاحی عظیمی را برای نوسازی در دستور کار خود قرار داد.
این اصلاحات که بار فکری آن را بیش از رضاشاه حلقه مشاوران او مانند علیاکبر داور و محمدعلی فروغی بر دوش میکشیدند، میکوشید دولتی مقتدر پدید آورد تا در سایه آن تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امکانپذیر شود.
آنچه از این تفکر وارد نظام آموزش شد، مذهب زدایی یا به عبارت دقیقتر سکولاریسم، ناسیونالیسم، دنیاگرایی و غربگرایی بود. این امر در دوره پهلوی دوم نیز تداوم پیدا کرد و در جهت تکمیل پروژه ملتسازی بحث باستانگرایی در مواد آموزشی پررنگتر شد. بهاینترتیب عمده دروس علوم انسانی بهویژه دروس تاریخ و ادبیات در خدمت تحکیم گفتمان حاکمیت قرار گرفتند.
البته همانگونه که پیشتر اشاره شد دولت بهرغم تمامی تلاشی که برای کنترل امر آموزش داشت، به جهت فشار نیروهای اجتماعی نمیتوانست همواره دست بالا را داشته باشد. نفوذ آموزههای چپ در اندیشه بخشی از معلمان این دوره از یکسو و دیرپا بودن مذهب در سنت فکری ایرانیان از سوی دیگر دو نیروی عمده بودند که به مقابله با تکصدایی دولت برخاستند و درنهایت این اندیشه مذهبی بود که به جهت کثرت باورمندان و انسجام رهبری توانست، به اندیشههای بلندپروازانه حکومت پهلوی خاتمه دهد.
تحول انقلابی
وقوع انقلاب اسلامی تحول دیگری در تاریخ ایران بود که مانند بسیاری از بخشهای دیگر در آموزش نیز تأثیری شگرف داشت و به تحولی عمیق انجامید. گذشته از تحولات ظاهری پدید آمده درنتیجه انقلاب که به دگرگونی سیمای عمومی مدارس انجامید، وقوع انقلاب مفاهیم نظام آموزشی را دستخوش تغییرات اساسی کرد. گفتمان انقلابی که با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی کار خود را آغاز کرد، وعده پیروزی مستضعفین در برابر مستکبرین را میداد و در مقابله با استعمار شعار نه شرقی، نه غربی را در دستور کار قرار داد.
این منظومه جدید گفتمانی بهزودی به نظام آموزشی راه یافت. این امر موجب شد مفاهیمی نظیر عدالت، رفع تبعیض، رفاه، حاکمیت اسلام و سنتهای دینی، جمهوریت، نفی نگاه اومانیستی به انسان، غربستیزی و عدم اعتماد به غرب، کرامت انسانی و... به محتوای کتب درسی راه پیدا کند و جایگزین مفاد درسی دوره پهلوی شود.
بهزودی وقوع جنگ رشته تازهای از مفاهیم را بهعنوان ارزش مطرح کرد. ارزشمندی ایثار در راه اسلام و وطن، اتحاد، تعاون و همکاری اجتماعی و فرهنگ شهادتطلبی و... ازجمله این رویکردها بودند که در اثر گستره تأثیرات جنگ چه به لحاظ جغرافیایی و چه ازنظر زمانی، تعدد شهدای دانشآموز، دیرپایی آن در خاطره جمعی و امکان بهکارگیری این رویداد عظیم تاریخی بهمنظور تحکیم هویت ملی برای دهههای بعد نیز سیطره این مفاهیم تا حدودی حفظ شد.
بنابراین همانگونه که مشاهده میشود آموزش در هر جامعهای در ربط مستقیم باسیاستهای حکومتی قرار دارد و این سیاستها هستند که در کنش با دیگر گفتمانها میکوشند به مدارس راه یافته و شهروندانی را برای جامعه تربیت کنند که قادر باشند در راستای آرمانهای از پیش تعریفشده گام بردارند و جامعه را به مسیری که مطلوب دولتمردان هر عصر است، رهنمون شوند.
در این میان دولتهای امروزی کاری بسیار دشوارتر پیشرو دارند چراکه با گسترش رسانههای غیردولتی و افزایش ارتباطات بینالمللی درنتیجه توسعه وسایل ارتباطی و حملونقل، دولتها سختتر این امکان را دارند تا شهروندان خود را بهصورت مستقل و براساس ارزشهای خود آموزش دهند.