عضو هیئتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی بابیان اینکه ایرانیان مهاجر در حوزه فرهنگ، به دلیل تأثیرپذیری از فضاهای رسانهای و عوامانه با پارادوکسهای بسیاری مواجه میشوند، گفت: تصویری از جامعه اروپا یا آمریکا در ذهن برخی دختران و پسران ایرانی وجود دارد که ازنظر آنها ما ایرانیها دارای وجوه زیباشناختی فراوانی هستیم، مثلاً افرادی با چشم و ابروی مشکی، مثل ایرانیها، مطلوب جامعه غربی است؛ اما بهمحض اینکه وارد آن فضا میشوند، متوجه اشتباهات در نگرشهای خود میشوند.
به گزارش عطنا به نقل از ایسنا، حسین میرزائی، عضو هیئتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی درباره نقش فرهنگ در مهاجرت ایرانیان بیان کرد: اصولاً مهاجرت با دو عامل اصلی ارتباط مستقیم دارد که نظریههای کلاسیک مهاجرت نیز بر اساس آن بنا شده است. عوامل دافعه محیط مبدأ و عوامل جاذبه محیط مقصد که هرکدام بهتنهایی کافی است تا امر مهاجرت را به مرحله عمل برساند.
وی افزود: در مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور هر دو عامل ایفای نقش میکنند؛ دافعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی از جامعه ایران و ساختن آرمانشهر از جغرافیای غیر ایرانی (و در یک نگاه تقلیلگرایانه، جامعهای مطلوبتر از جامعه ایران). حال اینکه چقدر از این دافعه و جاذبه واقعگرایانه و چقدر از آن موهوم و متأثر از فضاهای رسانهای است، جای بحث دارد.
او ادامه داد: اصولاً در هر مهاجرتی نقاط مثبت و منفی، همچنین فرصتها و تهدیداتی وجود دارد؛ بنابراین یک مهاجرت هوشمندانه باید با بررسی دقیق این چهار عامل شکل بگیرد. اینکه ما جامعه ایران را سرشار از ضعف و جامعه مقصد مهاجرت (بهویژه جوامع غربی) را کعبه آمال در نظر بگیریم، قطعاً نگاهی غیرواقعی برای مهاجرت خواهد بود. تفاوتهای فرهنگی با جامعه مقصد میتواند هم بهعنوان فرصت و هم بهعنوان تهدید قلمداد شود. این موقعیتها (فرصت و تهدید) به عوامل متعددی بستگی پیدا میکنند. مثلاً در فرهنگ غرب که فردگرایی به معنای جامعهشناختی آن بهعنوان یک مؤلفه قدرتمند حضور دارد، با انسان ایرانی که با این فرهنگ تا حدی بیگانه است، چه خواهد کرد؟ دامنه این ویژگی بسیار وسیع و قابلبررسی است.
عضو هیئتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: ازنظر فرهنگی، فردی که عادت به ارتباطات اجتماعی وسیعی داشته و ابراز شخصیت و وجود او در محیطهای آشنای فرهنگی صورت میگرفته، در فضای فردگرای غربی ممکن است با مخاطراتی مواجه شود. رابطه جامعه غربی بازمان، آنگونه که ما ایرانیان با آن مواجه میشویم، نیست. سرعت و سودمندی دو ویژگی اساسی از این رابطه است که اصولاً با زندگی عامه ایرانی در تناقض است. ایرانی کمتر آشنا با زبان و فرهنگ غرب اصولاً در این مورد مشکلاتی را در پیش روی خود خواهد دید.
میرزائی بیان کرد: یکی از دوستان من بعد از یک هفته حضور در فرانسه به من میگفت «دارم افسرده میشوم، زیرا هیچکس در اینجا به من نگاه نمیکند». ما در ایران به هم توجه میکنیم و بخشی از قضاوت خود درباره دیگران را از ظاهر آنها میسازیم، به همین دلیل برای منِ ایرانی، ظاهر اهمیت فراوانی پیدا میکند. این تفاوتهای فرهنگی مصادیق فراوانی پیدا میکند. مثلاً برخی از دانشجویان ایرانی در مقطع دکتری وقتی میخواستند در فرانسه به دانشگاه بروند، کتوشلوار میپوشیدند، چیزی که برای ما ایرانیها معمول و برای فرانسویها عجیب است. فضای فرهنگی متفاوت باعث میشود استادی که با تیشرت و شلوارک به دانشگاه غربی میآید برای ما نیز تعجبآور باشد.
او که تجربه زندگی و تحصیل در کشور فرانسه را دارد، اظهار کرد: در ایران دانشجوی دکترا بودن پرستیژ بالایی دارد اما تحصیل در این مقطع در غرب، آنطور که ما میپنداریم اصولاً ارزش چندان مثبتی محسوب نمیشود. اگر ارتباط تحصیل و شغل را در نظر بگیریم، باید گفت که در جامعه غربی برای کار کردن، تحصیلات تا سال اول و گاهی سال دوم فوقلیسانس کافی است. ازنظر غربیها وقتی وارد مرحله تحصیل در مقطع دکترا میشوید به معنای این است یا میخواهید پژوهشگر شوید یا علاقهای وافر به یک حوزه علمی دارید؛ بنابراین دانشجوی مقطع دکتری الزاماً با یک حیثیت اجتماعی مواجه نیست و حتی گاهی در برخی موارد ممکن است ارزشی منفی نیز تلقی گردد.
این مردمشناس بابیان اینکه قواعد فرهنگی متفاوتی در غرب وجود دارد، افزود: اینکه ما با ضابطههای جامعه خود، زندگی در جامعه مقصد را تجربه کنیم، نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت. یکی از دوستانم میگفت صاحبخانهاش پولش را خورده. وقتیکه پرسوجو کردم متوجه شدم کسی که میخواهد برای یک سال خانهای در فرانسه اجاره کند باید مبلغ اجاره یک سال را بپردازد. دوست من بعد از هفت ماه تصمیم میگیرد از آن خانه بلند شود. وقتی موضوع را با صاحبخانه در میان میگذارد، پاسخ میدهد «قرارداد ما یکساله است و اگر میخواهی بلند شوی باید خودت برای خانه مستأجر پیدا کنی تا پول تو را بدهم» اما تلقی یک ایرانی مهاجر از چنین حرفی این بود که آن فرد میخواهد پولش را بخورد و دزد است. درحالیکه آن کشور قوانین خاص خودش را دارد و طبق قرارداد یکساله باید به همین شکل عمل کند اما در ایران مستأجری که زودتر از موعد بخواهد بلند شود با صاحبخانه صحبت میکند و بهاحتمال بسیار زیاد با یکدیگر به توافق میرسند.
میرزائی با اشاره به اینکه مهاجران ایرانی میخواهند با ملاکهای جامعه خودشان در یک جامعه دیگر زندگی کنند و این تعارض ایجاد میکند، اعلام کرد: تصور بسیاری این است که آزادی بیان در ایران محدود است و با این نیت مهاجرت میکنند، درحالیکه کسی در خارج از ایران حاضر نیست به حرفهای آنها گوش دهد. آنها در رسانههای غربی، فضای ایران را بسیار سیاهتر ازآنچه درواقع وجود دارد میبینند و میشنوند.
او بابیان اینکه دو عامل دافعه و جاذبه برای مهاجرت در نظر گرفته میشود، ادامه داد: دافعه، عاملی است که فرد مهاجر را از محل زندگیاش دفع میکند. هرکدام از این عوامل نیز میتواند بهتنهایی عمل کند. میتواند صرف دافعه، فرد را از وطن اصلیاش دفع کند و بگوید هر جا که بروم بهتر از محل زندگی فعلیام است جدا از اینکه آیا چنین مسئلهای واقعبینانه است یا نه ممکن است مسائل منفی و دافعهای که در سرزمینش وجود داشته بهقدری به او فشار آورده است که فرد فکر میکند در کشور دیگری زندگی بهتری در انتظار اوست.
عضو هیئتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی افزود: این عامل دافعه میتواند روانی و غیرواقعی باشد؛ یعنی فرد تحت تأثیر رسانه، افرادی که مهاجرت کردهاند یا هر منبعی که ممکن است اطلاعات اشتباه یا غیرواقعی به او بدهند، صورت بگیرد. من حدود پنج سال در فرانسه زندگی کردم و آنچه بهصورت میدانی مشاهده کردم تفاوت در این نیست که زندگی بهتری در کشور دیگری در انتظار شما باشد، بلکه نوع مسائل تغییر میکند. برای مثال میگویید در ایران دسترسی به امکاناتی ندارم اما ممکن است با مهاجرت به کشور دیگری این امکانات به دست آورده شود اما آنجا مسائل جدید خودش را نیز برای فرد ایجاد میکند.
این مردمشناس بابیان اینکه افراد در بسیاری از مواقع نکات مثبت موجود در کشور خودشان را نمیبینند، گفت: فرد مهاجر امتیازاتی مثل خانواده، محیط دوستی و فامیلی را در نظر نمیگیرد. اگر کسی در ایران با مشکل مالی مواجه شد بالاخره تا حدودی از این مبلغ را میتواند از طریق اعضای خانوادهاش تأمین کند اما در غرب چنین چیزی منتظر افراد نیست و زمانی که با مشکل مالی مواجه میشوید باید برای گرفتن وام اقدام کنید و با درصدی آن پول را برگردانید. گرچه وام گرفتن هم پروسه اداری خودش را دارد.
او بابیان اینکه نیاز به ارتباطات اجتماعی نیز مسئله بسیار مهمی است، اضافه کرد: ما در ایران با ارتباطات اجتماعی زندگی میکنیم و وارد حوزهای از مناسک میشویم که ممکن است آن را در غرب از دست بدهیم. در مردمشناسی، امر مناسکی اهمیت بسیار بالایی دارد. انسان در مردمشناسی، موجودی مناسکی است. مناسک در ارتباطات اجتماعی ازجمله دیدوبازدید و دور همیها انسان را وارد فازی میکند که زندگی دشوار را برای ما حسابشدهتر، تحملپذیرتر و مطبوعتر میکند.
میرزائی به افرادی که قصد مهاجرت دارند، توصیه کرد: بهصورت دقیق نقاط مثبت و منفی هر حرکتی که بعد از مهاجرت در شما ایجاد میکند، در نظر بگیرید. ببیند ترک ایران چه حُسنها و چه تبعات منفی برای شما دارد. چه چیزهایی را از دست میدهید و چه چیزهایی را به دست میآورید. این مهمترین مسئله است.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: شاید من به کارگری که در ایران وضع مالی مناسبی ندارد و قصد مهاجرت دارد توصیه کنم مهاجرت کند اما هیچوقت چنین توصیهای را با صراحت به یک متخصص نمیکنم؛ زیرا ممکن است یک متخصص بعد از مهاجرت و گذشت پنج سال مجبور شود با دستخالی به کشورش برگردد. بهترین توصیهای که میکنم این است که بدون بررسی دقیق برای مهاجرت اقدام نکنند. میتوانند قبل از مهاجرت قطعی، با افرادی که ۱۵ تا ۲۰ سال قبل مهاجرت کرده و در آن کشور زندگی میکنند، ارتباط برقرار کنند و درباره زندگی آنها پرسوجو کنند که آیا دوست دارند بعد از گذشت اینهمه سال بهجای آنها باشند یا نه.
او اضافه کرد: یکی از مشکلات افرادی که بیش از ۳۰ سال از مهاجرت آنها به کشورهای غربی گذشته، رابطهی بین نوه و پدربزرگ است و فرد از اینکه فرزندان و نوههایش دور از او و در کشور دیگری زندگی میکنند، رنج میبرد. در ایران پدربزرگ و مادربزرگ برای نوه جایگاه ویژهای دارد. در ایران هر چه سنتان بالاتر میرود اعتبار بیشتری کسب میکنید درحالیکه در غرب هرچه سنتان بالاتر برود و پول نداشته باشید اعتبار شما پایین میآید.
میرزائی گفت: شاید این مسائل در ابتدای مهاجرت چندان مهم نباشد اما بهمرورزمان دامن آدم را میگیرد. اینکه بسته به جایگاه اجتماعی و شغلتان چه چیزی را از دست میدهید و چه چیزی را به دست میآورید، میتواند متفاوت باشد. مثلاً در غرب اگر درآمد شما از حدی بالاتر برود آنقدر فرد را موظف به پرداخت مالیات میکنند که دریافتیاش کمتر میشود درحالیکه در ایران به این شکل با چنین مشکلاتی دستوپنجه نرم نمیکنیم. بنابراین مهاجرت یک پدیده چندجانبه است که بررسی ابعاد آن برای فرد مهاجر باید بهدقت صورت بگیرد در غیر این صورت نتایج مطلوبی در انتظار او نخواهد بود.