استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی گفت: حدود چهل سال است که مبحث «ارتباطات گروهی» در دانشگاههای دنیا به عنوان رشته تحصیلی تدریس میشود اما این مبحث در هیچ یک از دانشگاههای کشور ما تحت دو واحد نیز تعریف نشده است.
به گزارش عطنا، جلسه نقد و بررسی کتاب «قدرت ارتباطات» اثر مانوئل کاستلز ، ترجمه حسین بصیریانجهرمی با حضور دکتر هادی خانیکی، حسینعلی افخمی، اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و مسعود کوثری، استاد ارتباطات دانشگاه تهران، سهشنبه ۲۱ شهریورماه در «پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات» برگزار شد.
در این نشست، حسینعلی افخمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در سخنانی گفت: نمیتوانیم اندیشه کاستلز را با خواندن ترجمه یک یا دو کتاب نقد کنیم، برای شناخت اندیشه این دست از متفکران باید به سراغ نظر منتقدهای انگلیسی زبانی که هم رده فرد هستند برویم، مثل کریستین فاکس (Christian Fox) که از افراد برجسته ارتباطات است و آثار کاستلز را نقد کرده است.
وی به تشریح دلایل عدم توانایی ما برای نقد تخصصی این کتاب پرداخت و گفت : ما به دو دلیل نمیتوانیم درک کامل و درستی از اندیشه کاستلز داشته باشیم اول اینکه که کشور ما برخی زمینههای علوم ارتباطات مانند «ارتباطات گروهی» صفر است، حدود چهل سال است که مبحث «ارتباطات گروهی» در دانشگاههای دنیا به عنوان رشته تحصیلی تدریس می شود اما این مبحث در هیچ یک از دانشگاههای ما تدریس نمیشود؛ دوم عدم اشاعه ادبیات گسترده موجود در حوزههای جامعهشناسی، سیاست، روانشناسی و فناوری به حوزه ارتباطات است.
ورود مفاهیم جدید به دنیای ارتباطات طالب تعریف سرفصلهای جدید است.
افخمی ادامه داد: «ارتباطات گروهی» رابطه نزدیکی با مشارکت سیاسی، تحزب، اجتماعات علمی و ارتباطات سازمانی دارد، فقدان مفهوم ارتباطات گروهی در فضای آکادمیک کشور درک مفهوم ارتباطات را برای ما مشکل میکند، گرچه کاستلز در این کتاب بیشتر از mass self-communication صحبت میکند که با تکنولوژیهای جدید علاوه بر ارتباطات فردی، میان فردی، جمعی و.. ارتباطات دیگری داریم که در فضای مجازی اتفاق میافتد و فرد با جمع ارتباط میگیرد مثل بلاگرها و مفهوم ارتباطی جدیدی را به علوم ارتباطات اضافه میکند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با طرح چند سوال علل تمایل پژوهشگران ارتباطات ایران برای مطالعه اندیشههای کاستلز اشاره کرد و گفت: چرا ما کاستلز را بیشتر از بقیه میشناسیم؟ چرا جیمز کاری(James W. Carey) را در ایران نمیشناسیم؟ چرا ما نیکلاس گارنهام((Nicholas Garnham را در ادبیاتمان پیدا نمیکنیم؟ فقط در کلاسهای درسمان پیدا میشود! چرا در دکههای ما پیدا نمیشود؟ چرا کتابهای جان پیلجر (John Pilger) ترجمه میشود ولی هیچوقت کسی سرکلاسها راجع به آن صحبت نمیکند؟
به این علت که جریان حاکم بر ذهن ما در حوزه تفسیر مفاهیم ارتباطی «جبرگرایی مکلوهان» است، بنابراین آمادگی ذهنی بیشتری برای پذیرش مفاهیم ارتباطی نزدیک به اندیشه مارشال مک لوهان داریم، اندیشه کاستلز به استناد کتاب «کهکشان اینترنت» (The Internet Galaxy by Manuel Castells) او به اندیشه مکلوهان نزدیک است بنابراین تمایل به مطالعه آثار کاستلز پیدا کردهایم.
افخمی نسبت به وضعیت آکادمیک رشته ارتباطات در ایران ابراز امیدواری کرد و یادآور شد: مفتخریم جزء کشورهایی هستیم که بیست سال است به همت «علی پایا» با ادبیات کاستلز آشنا شدهایم، کارهای گیدنز و هابرماس را خواندهایم و با آنها آشنایی داریم، این نشاندهنده این است که فضای آکادمیک ایران به کُر ادبیات جهانی وصل است اما ما به عنوان خواننده این کتاب نباید فکر کنیم بحث اینجا تمام میشود یا آنچه که در این کتاب آمده غیر قابل تغییر است.
وی افزود: «قدرت، شبکه و ارتباطات» جزء کلیدواژه های اصلی این کتاب هستند، این سه کلمه کلیدی، کل کتاب را تشکیل میدهد، وقتی میخواهیم بحث قدرت را مطرح کنیم باید ببینیم رویکرد علومسیاسی، علوماجتماعی، روانشناسی چیست و حالا ما ارتباطیها قدرت را از چه دیدی نگاه میکنیم.
افخمی تصریح کرد: آن چیزی که با جامعه اطلاعاتی مطرح میشود «قدرت در چنگال تکنولوژی» است، روزنامهنگاری تا قبل از وجود اینترنت دعوایش با قدرت فیزیکی بود اما پس از پیدایش تکنولوژیهای جدید و شتاب روز افزون آنها روزنامهنگاری بدون اینکه متوجه شود در تله سانسور افتاد، در واقع این موضوع از زمانی در «جنگ فالکلند» اجازه انتشار اخبار به خبرنگارها داده نشد شروع شد، آن زمان ماهواره ارتباطی در اختیار ارتش بود، این مسئله این پرسش را ایجاد میکند که آیا تکنولوژی برای آزادی است یا برای کنترل؟
وی در خصوص آزادیبخش بودن تکنولوژیهای جدید گفت: یکی از صاحبنظرهای تکنولوژی ارتباطات سولا پول Ithiel de Sola Pool)) امریکایی است که در دهه 70 میلادی مسئله تکنولوژی آزادیبخش را قبل از پیدایش اینترنت در کتاب «Technologies of Freedom» مطرح میکند؛ سوال «تکنولوژی در خدمت آزادی یا کنترل؟» مبنای بحث «قدرت» است؛ در این بین قدرت کجا قرار می گیرد؟
افخمی برای درک بهتر مفهوم قدرت در کتاب کاستلز به تبیین این مفهوم از زوایای مختلف پرداخت و گفت: قدرتی که کاستلز از آن صحبت کرده متاثر از تعریف وبر، فوکو، هابرماس و گیدنز است؛ به نقل از اندیشمندان من قدرت را به پنج دسته تقسیم میکنم: 1- قدرت مشروع: در درجه اول همه به دنبال قدرت مشروع هستند بنابراین قدرت با مشروعیت گره میخورد، قدرت آنجایی نامشروع میشود که در برابرش مقاومت شود.
2- قدرت نفوذ یا قدرت اقناع: ما از گذشته تا به حال سرمایه سنگینی در این نوع قدرت داریم و در حال حاضر نیز از آن استفاده میکنیم که از فن بلاغت ارسطو شروع و و در حوزه وسایل ارتباط جمعی جدید از آن استفاده میشود و حالا میرسیم به self communication، ما زمانی که در شبکه هستیم تا چه حد از فنون نفوذ و اقناع استفاده میکنیم و تا چه اندازه بر آن تسلط داریم، که این هم نوعی از قدرت است که کمتر کسی از آن صحبت میکند.
3-قدرت کارشناسی: قدرت دیگری که در جوامع معاصر وجود دارد و در کتاب «فیلترهای خبری؛ ادوارداسن هرمن - نوام چامسکی»(Manufacturing Consent: The Political Economy of the Mass Media (1988), by Edward S. Herman and Noam Chomsky) آمده که یکی از فیلترهایی که می تواند کمک بکند «قدرت کارشناسی» است که در برنامههای رادیویی، تلوزیونی و فضای مجازی میبینید.
4- قدرت پاداش :ما از طریق پاداش دادن جایگاه قدرتی را در جامعه تثبیت میکنیم که میتواند حق و حساب یا تشویق و تمجید باشد و با این پاداش دادنها قدرتی به وجود میآید مثل برگزاری بزرگداشتها. 5- قدرت زور و اجبار: قدرت بعدی قدرتی است که ملموس و واضح است، من به عنوان بچه کنار پدرم از طریق کشیده اعمال قدرت را حس میکنم یعنی «قدرت زور و اجبار» که شکلهای مختلفی دارد؛ با در نظر گرفتن این مفهومها از قدرت به بررسی این که کاستلز در این کتاب کدام شکل از قدرت را مدنظر داشته است میپردازیم.
افخمی در ادامه اظهار کرد: کاستلز قدرت را در این کتاب با شبکه ترکیب میکند، مفهوم شبکه را برای اولین بار پاتریک برون، مردم شناس (patrick brown-Anthropology)مطرح میکند، در حوزه سیاست مفهوم شبکه معنی دیگری دارد و در حوزه ریاضیات و علوم کامپیوتری هم تعریف آن متفاوت است اما در همه تعاریف اصطلاحات گره، اتصال و اطلاعات مشترکاند؛ کاستلز با این ابعادی که برای شبکه درنظر میگیرد وارد حوزه ارتباطات میشود و از ارتباطات شبکهای صحبت میکند.
وی با بیان نقدی مفهومی از کتاب کاستلز سخنان خود را ادامه داد و گفت: از جمله نقدهای وارد به کاستلز در این کتاب، تبیین صرفا رسانهای «انقلاب عربی» است، حسینعلی افخمی در این رابطه می گوید: کسانی که انقلاب ایران را دنبال کرده باشند میدانند که دو دیدگاه رسانهای راجع به انقلاب ایران وجود داشت، یک عده میگفتند این انقلاب بیبیسی بود و عدهای دیگر معتقد بودند این رسانههای کوچک بودند که انقلاب ایران را رقم زدند اما کسانی که در زمان انقلاب ایران بودند به یاد دارند که خیلی مسئله پیچیدهتر از نقش صرف رسانهها بود.
مدیر گروه روابط عمومی دانشگاه علامه طباطبائی افزود: در مورد بهار عربی نقش اینترنت را خیلی جدی میگیرند اما آمار نشان میدهد شصت درصد از مردم عربستان سعودی و امارات متحده عربی به فضای مجازی دسترسی داشتهاند و مرئم کشورهایی مثل مصر و تونس حدود چهل درصد به اینترنت دسترسی داشتهاند، بنابراین باید در کشورهای عربستان و امارات زودتر از مصر و تونس جنبش صورت میگرفت اما این اتفاق نیفتاد چرا که عوامل دیگری به جز شبکههای اجتماعی در این جنبشها دخیل بودهاند.
وی «انقلاب تلوزیون» عنوانی که برای از هم پاشیدگی شوروی به کار برده شد را نادرست دانست و گفت: بعدها متوجه شدند در آن زمان تلوزیون نه تنها موجب انقلاب نشد بلکه فاجعه آفرید، سه ماه بعد از تجزیه شوروی، نسلکشی رواندا(Rwandan genocide) اتفاق افتاد که حدود یک میلیون نفر طی صد روز کشته شدند که عامل تشدید اختلافات قومی و قبیلهای و این اتفاق تلوزیون بود، بنابراین در نقش رسانه اغراق میشود.
افخمی در مورد ترجمه مفهوم جدید کاستلز در کتابش گفت: ترجمه «خود انگیزننده یا خود گزین» برای مفهوم «Mass self-Communication» که در این کتاب به آن اشاره شد برای من قابل قبول نبود،Mass Communication به معنای ارتباط جمعی است و مفهوم ارتباط جمعی در هیچ یک از دو ترجمه وجود ندارد.
این استاد دانشگاه علامه برداشت خود را از مفهوم جدید کاستلز «خود ارتباطی جمعی» بیان کرد و افزود: خود گزین یکی از مولفههای این مفهوم است چرا که یکی از سه ویژگی این مفهوم جدید، تولید است، بحث کاستلز در اینجا «تولید تعاملی» (content generated) است.
افخمی در آخر با اشاره به چند نکته ویراستاری و صفحهبندی صحبتهای خود را به پایان رساند و گفت: بهتر بود در قسمت مقدمه نوشتههای نویسنده کتاب با حروف لاتین مشخص میشد و مقدمه ترجمه کتاب به صورت جداگانه مشخص میشد چرا که خواننده در مواجه اول خود با کتاب گمان میکند کتاب شصت صفحه مقدمه دارد، کلمه Affective Intelligence در یک صفحه هوش عاطفی معنی شده و در صفحهای دیگر هوش موثر که در صورت امکان اصلاح شود، در مورد ظاهر کتاب باید بگویم که اندازه مناسب و طراحی زیبایی دارد.