حجتالاسلام مصطفی قنبرپور، پژوهشگر تاریخ اسلام، به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(ع) در این گفتوگو از خلال روایتها با نگاهی تاریخی، به بیان سیره علمی-سیاسی امام صادق(ع) میپردازد و همچنین به مناظرات امام ششم در احیای مکتب تشیع و موقعیت امام(ع) نزد علمای تسنن و تشیع اشاراتی دارد که ماحصل این گپوگفت پیش روی شماست.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، حضرت علی(ع) میفرماید: «العِلمُ سُلطان، مَن وَجَده صالَ به، ومَن لم یجِدْه صِیلَ علیه». یعنی «دانش» سلطنت و قدرت است. هرکس آن را به دست آورد با آن یورش بَرَد و هر کس آن را از دست دهد بر او یورش بَرَند.در پرتو چنین نگاهی است که درمییابیم چرا امام صادق(ع) بواسطه فعالیتهای گسترده و عمیق فکری خود از نفوذ پررنگی در جامعه برخوردار بود و بسان یک گوهر درخشان، نگاهها را متوجه خود کرد؛ «کأَنَّهَا کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَه مُّبَارَکه». علم امام صادق(ع) نیز نه بسان علوم و دانش ما اکتسابی و مَدرکی، بلکه از جنس «حکمتی عالِمپرور و عالَمتاب» بود؛ حکمتی که گمشده و راهگشای هر مؤمنی بود و به همین دلیل خیل تشنگان دانش و هدایت را تا بدانجا سیراب کرد که هزاران شاگرد و شاگردپرور در مکتب او تربیت شدند که موجب خیزش علمی جهان اسلام شد. و از آن رو که بسیاری از مستندات فقه شیعه از ایشان است، فقه شیعه را «فقه جعفری» و پیروان مکتب ایشان را «جعفریه» خواندهاند و خود امام صادق(ع) را به «رئیس مکتب شیعه» ملقب کردهاند.حجتالاسلام مصطفی قنبرپور، پژوهشگر تاریخ اسلام، به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(ع) در این گفتوگو از خلال روایتها با نگاهی تاریخی، به بیان سیره علمی-سیاسی امام صادق(ع) میپردازد و همچنین به مناظرات امام ششم در احیای مکتب تشیع و موقعیت امام(ع) نزد علمای تسنن و تشیع اشاراتی دارد که ماحصل این گپوگفت پیش روی شماست.
جناب قنبرپور، میدانیم که در مکتب علمی امام صادق(ع) «تضارب آرا» جایگاه ویژهای داشت. میخواهیم بدانیمشأن «گفتوگو» نزد ایشان چه بود؟ و با این منش علمی چگونه به گسترش اسلام همت کردند؟
امام صادق(ع) اهل منطق و گفتوگو بود. بهعنوان مثال روزی حاکم وقت از ابوحنیفه، فقیه و متکلم نامدار کوفه، خواست 40 سؤال از امام صادق (ع)بپرسد تا امام از عهده آنها برنیاید، اما امام(ع) به تمام سؤالهای او پاسخ گفت. یا در ماجرای عبدالله دیصانی که از منکران خداوند بود، وقتی نزد امام صادق(ع) آمد که با ایشان بحث کند، یک بار که آمد، حضرت پرسید نامت چیست؟ او جواب نداد و مرخص شد. رفقایش به او گفتند چرا نامت را نگفتی؟ جواب داد: اگر میگفتم نامم «عبدالله» (بنده خدا) است، میگفت آنکه تو بندهاش هستی، کیست؟
آنان گفتند بازگرد و بگو تو را به معبودت دلالت کند ولی اسمت را نپرسد. او بازگشت و گفت مرا به معبودم راهنمایی کن ولی نامم را نپرس. حضرت به او فرمود: بنشین! در آنجا کودکی تخممرغی در دست داشت و با آن بازی میکرد. حضرت خواست که تخممرغ را به او بدهد. امام(ع) فرمود: ای دیصانی! این تخممرغ سنگری است پوشیده که پوست کلفتی دارد و زیر پوست ضخیم، پوست نازکی است و زیر پوست نازک، طلایی است روان و نقرهای آب شده که نه طلای روان با نقره آب شده آمیزد و نه نقره آب شده با طلای روان در هم شود و به همین حال باقی است. نه مصلحی از آن خارج شده تا بگوید من آن را اصلاح کردم و نه مفسدی درونش رفته تا بگوید من آن را فاسد کردم و معلوم نیست برای تولید نر آفریده شده یا ماده؛ ناگاه میشکافد و مانند طاووسی رنگارنگ بیرون میآید. آیا تو برای این «مدبری» درمییابی؟ دیصانی مدتی سر به زیر افکند و سپس شهادتین گفت و اسلام آورد.
امام صادق(ع) از تقویت خط انقلابی و جهادی نیز غفلت نکرد و با تأیید قیامهایی چون قیام عمویش زیدبن علی و دیگر انقلابیون خاندان بزرگوار علوی به تقویت این روحیه در میان جامعه میپرداخت.
از این روایات و بسیاری روایات دیگر میتوان به این نکته دست یافت که امام صادق(ع) اهل گفتوگو با همه بود منتها با هر کس در حد عقل و فهم او بحث میکرد و تلاش کرد این خصلت علمی را در شارحان و پیروان مکتب خود نهادینه کند.
جریانهای فکری– فرهنگی در دوران امام صادق(ع) چه وضعیتی داشتند؟ نگاه حاکمیت زمان به آنها چگونه بود؟
در زمان امام صادق(ع) فرقههای بسیاری چون «معتزله»، «اشاعره»، «کیسانیه» و «زیدیه» در سرزمینهای اسلامی گسترده شده بود و کشمکش و درگیری شدیدی بین آنان رواج داشت. کفر و زندقه نیز جان تازهای گرفته و به فضای جامعه اسلامی نفوذ کرده بود. در چنین اوضاعی حضرت صادق(ع) ردّ بر ملحدان از سویی و مقابله با فرقههای منحرف را از سویی دیگر عهدهدار شدند.
ظهور حدود 20 فرقه از «خوارج» با عقایدی خاص در مسائل سیاسی و اجتماعی و عقیدتی، «مرجئه» با 5 فرقه که مردم را نابجا امیدوار ساخته بود و با اهمیت دادن به ایمان فقط در حد قلب و زبان، به «تأثیر عمل» عقیده چندانی نداشتند، «معتزله» با فرقههای دوازدهگانه آن، «جبریه»، «صوفیه» و «زهدگرایان»، «غُلات» و «دهریون» و «مادیون» و مکتبهای فقهی چهارگانه اهل سنت که بعضی از آنها در زمان حضرت و برخی نیز پس از آن بنیان گرفتند، در آن دوره وضعیت بحرانی فوقالعادهای را به وجود آورده بود. در آن بحران عقاید هر گروهی نسل جوان و افراد کم اطلاع را به یکسو میکشاند؛
مادیگرایان و دهریون جامعه را به «کفر و الحاد»، جبریون مردم را به «تسلیم»، صوفیگرایان مردم را به «کنارهگیری از دنیا»، خوارج مردم را به «هرجومرج سیاسی» و برخی از مکتبهای فقهی رایج و وابسته به حکومت، مردم را به «عقاید تخدیری و اطاعت کورکورانه از خلفا» میخواندند. نتیجه مشترک همه این تلاشها بازداشتن مردم از مسئولیت و رسالت اساسی اجتماعی، خاموش نگاه داشتن مستضعفان و سرگرم کردن تودهها به نفع حکومت جائر زمان بود.
این تنها مکتب امام صادق(ع) است که همه نیروها علیه او بسیج شدهاند و باوجود تمامی مشکلات باید در برابر همه مکتبها و انحرافها سنگر مدافع اسلام و عامل سعادت مسلمانان باشد. در برابر همه آشوبها، تشتتها و فتنهها، امام صادق(ع) آن حوزه عظیم را بنیانگذاری کرد تا مردم را از همه بدعتها و ایدئولوژیهای غلط نجات دهد. موفقیت آن حضرت در گسترش فرهنگ اسلامی و بیان حقوق اسلامی بسی شگفتانگیز است تا جایی که امروز قسمت اعظم فقه شیعه یادگار آن حضرت است و به همین دلیل مذهب ما به نام مذهب جعفری و منتسب به آن حضرت شهرت یافته است.
اوضاع و احوال سیاسی شیعیان در زمان امام صادق(ع) چگونه بود؟
ما در تاریخ میخوانیم افراد نامداری از بزرگان سایر مذاهب به وسیله دستگاه جابر عباسی تقویت میشوند و مذهبشان مورد تأیید قرار می گیرد. مثلاً «منصور دوانیقی» همان جنایتکاری است که سر بریده پسر را در زندان برای پدر میفرستد؛ چون به یکی از این بزرگان اهانت کرده است. فرماندار مدینه بشدت توبیخ و از کار برکنار میشود.
این در حالی است که در مورد شیعیان کار به جایی رسید که برای یکی از بزرگان شیعیان مسأله شرعی پیش میآید و به ناچار لباس مردی خیار فروش را بر تن کرد و مقداری خیار روی طبق نهاد و فریاد زد: خیار تازه دارم! حضرت صادق(ع) از لحن او متوجه شد که او خیار فروش نیست؛ از خانه بیرون آمد در حالی که خیارها را جدا میکرد، جواب مسأله او را داد.
پس به نظر میرسد امام صادق(ع) با وجود شرایط و فشارهای زمانه از اوضاع و احوال شیعیان غافل نبودند. آیا نمونههای دیگری از کنشها و فعالیتهای سیاسی امام صادق(ع) سراغ دارید؟
نکته مهمی را که باید از نظر دور نداشت این است که هنوز عدهای بر این باورند که امام صادق(ع) تنها به بیان و تدریس مسائل فقهی، کلامی و فلسفی بسنده میکرد و وارد امر سیاست نمیشد. در حالی که این باوری اشتباه است. برای نمونه هنگامی که «معلی بن خنیس» که امور مالی حضرت به دست او بود، بوسیله «داوود بن علی» فرماندار مدینه دستگیر میشود و از او خواسته میشود که انقلابیون و طرفداران امام صادق(ع) را معرفی کند که او زیر بار نمیرود، سرانجام او را به دستور سیرافی، رئیس شهربانی، به قتل میرسانند.
وقتی امام صادق(ع) از این موضوع باخبر شد به فرمانداری آمد و به او گفت چرا معلی را به قتل رساندی؟ و امام صادق(ع) آنقدر این مسأله را پیگیری کرد تا سیرافی، رئیس شهربانی، اعدام شد. هنگامی که میخواستند او را اعدام کنند، میگفت خودشان فرمان قتل صادر میکنند و اینک خودشان ما را به جرم اجرای فرمان میکشند.
در این حادثه میبینیم امام صادق(ع) مستقیماً دخالت کرد تا رئیس شهربانی به سزای عملش رسید بنابراین آنگونه نبود که آن حضرت از پرداختن به مسائل اجتماعی–سیاسی فارغ باشد.
امام صادق(ع) از تقویت خط انقلابی و جهادی نیز غفلت نکرد و با تأیید قیامهایی چون قیام عمویش زیدبن علی و دیگر انقلابیون خاندان بزرگوار علوی به تقویت این روحیه در میان جامعه میپرداخت.
اصولاً باید فکر کرد که چرا چندین بار به خانه امام صادق(ع) حمله کردند و چرا چندین بار منصور تصمیم به قتل حضرت گرفت. اگر امام صادق(ع) فقط به تدریس مشغول بود و به سیاست کاری نداشت، هرگز منصور دوانیقی اراده قتل آن حضرت را نمیکرد. شاید بهترین زندگی را نیز برای حضرت فراهم میکرد.
نمونه دیگر، ماجرای یکی از شاگردان امام(ع) به نام «زراره بن اعین» است که آنگونه که «کشّی» در کتاب رجالش مینویسد، امام صادق(ع) میگفت: اگر زراره نبود، تمام آثار پدرم از بین میرفت. او اهل بهشت است و از وی تعریف میکرد. ولی روزی امام(ع) از وی بدگویی کرد و گفت او اهل جهنم است و از یهود بدتر است. همه تعجب کردند! روزی فرزند زراره نزد امام آمد و دلیل آن را پرسید. حضرت فرمود سلام مرا به پدرت برسان و بگو عیبجویی و انتقاد من از تو فقط برای حفظ جان تو است چه اینکه دشمنان بیرحم، دوستان نزدیک ما را مورد شکنجه قرار داده یا به قتل میرسانند و من به خاطر حفظ جان تو این مطالب را گفتم.
امام صادق(ع) در بین علمای اهل سنت چه جایگاهی دارند؟
امام صادق(ع) نزد تمام مذاهب و مؤسسان آنها چهرهای موجه و مثبت است و در «صحاح سته»، از منابع دینی اهل سنت، امام صادق(ع) یکی از افراد موثق و محدث معرفی شده است و لذا از ایشان احادیث زیادی نقل نمودند؛ به غیر از بخاری. اگر امام صادق(ع) و تفکر او را بدرستی تبیین و تفسیر کنیم، مطمئناً جایگاه امام(ع) نزد پیروان تمام مذاهب اهل سنت احیا خواهد شد.