عطنا- توسعه سیاسی و حکمرانی خوب به عنوان دو عنصر بنیادی برای پیشرفت جوامع بشری ضروری است. این دو مفهوم اگرچه از مبانی فکری متفاوتی نشأت میگیرند، اما در عمل به قدری با یکدیگر در هم تنیدهاند که بررسی یکی بدون دیگری ناتمام خواهد بود.
توسعه سیاسی به عنوان یک فرآیند تاریخی و چندوجهی، به تغییرات در ساختارها و روابط قدرت در جامعه اشاره دارد. در عین حال، حکمرانی خوب بر شیوههای مناسب مدیریت امور عمومی تأکید میکند.
توسعه سیاسی باید به عنوان یک فرآیند پویا و مستمر در نظر گرفته شود که در بستر خاص هر جامعه شکل میگیرد و فراتر از ایجاد نهادهای ظاهری، به تغییرات عمیق در روابط اجتماعی و ساختار قدرت میپردازد. تجربیات کشورهای مختلف نشان میدهد که تحقق واقعی توسعه سیاسی زمانی ممکن است که سه عنصر کلیدی شامل نهادهای پاسخگو، مشارکت گسترده شهروندان و حاکمیت قانون با هم ترکیب شوند. در این مسیر، جوامع با چالشهای مختلفی مواجه هستند که مهمترین آنها مقاومت ساختارهای سنتی در برابر تغییر، تمرکز قدرت و ضعف فرهنگ سیاسی مشارکتی است.
حکمرانی خوب به عنوان یک الگوی نوین در مدیریت عمومی، بر کیفیت تعامل میان دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی تأکید دارد. شفافیت در فرآیند تصمیمگیری، مسئولیتپذیری نهادهای دولتی و کارایی در تخصیص منابع، همچنین مشارکت فعال شهروندان، ارکان اصلی این مفهوم را تشکیل میدهند.
آنچه حکمرانی خوب را از الگوهای سنتی متمایز میکند، توجه همزمان به کارایی و عدالت است. در این الگو، دولت به عنوان تسهیلگر فرآیندهای توسعه عمل میکند و نقشی به عنوان قدرت مسلط بر جامعه را ایفا نمیکند.
ارتباط بین توسعه سیاسی و حکمرانی خوب را میتوان در سطوح مختلف مورد بررسی قرار داد. در سطح کلان، توسعه سیاسی بستر نهادی لازم برای استقرار حکمرانی خوب را فراهم میآورد. نهادهای دموکراتیک، احزاب سیاسی فعال و رسانههای مستقل همه زمینهساز شفافیت و پاسخگویی هستند. در سطح خرد، حکمرانی خوب با تقویت اعتماد عمومی و مشارکت شهروندان به تحکیم فرآیند توسعه سیاسی کمک میکند.
رابطه متقابل میان توسعه سیاسی و حکمرانی خوب به قدری عمیق است که میتوان گفت بدون وجود حکمرانی خوب، توسعه سیاسی نمیتواند پایدار بماند و در غیاب نهادهای دموکراتیک، حکمرانی خوب نیز از کارایی لازم برخوردار نخواهد بود. تجربیات کشورهای مختلف نشان میدهد که دستیابی به این دو مفهوم همواره آسان نیست. موانع ساختاری نظیر تمرکز قدرت، فساد در نهادهای دولتی و ضعف جامعه مدنی از یک سو و چالشهای فرهنگی مانند مقاومت در برابر تغییر و فقدان سنتهای پاسخگویی از سوی دیگر، حرکت به سمت توسعه سیاسی و حکمرانی خوب را با دشواری مواجه کردهاند. با این حال، برخی کشورها با اتخاذ استراتژیهای هوشمندانه توانستهاند بر این موانع غلبه کنند. از جمله این استراتژیها میتوان به تمرکززدایی همراه با تقویت ظرفیتهای محلی، اصلاح تدریجی نهادها و سرمایهگذاری در حوزه آموزش و پرورش اشاره کرد.
در مواجهه با این چالشها، چند اصل کلیدی میتواند راهگشا باشد. نخست اینکه تغییرات نهادی باید با ظرفیتها و زمینههای فرهنگی و تاریخی هر جامعه هماهنگ باشد. تجربیات نشان داده که الگوهای وارداتی که بدون توجه به شرایط محلی به اجرا درمیآیند، اغلب به نتایج معکوس منجر میشوند. دوم، فرآیند تغییر باید به صورت تدریجی و جامع انجام شود. اصلاحات سریع و یکبعدی نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه ممکن است به بیثباتی نیز منجر شود؛ سوم، مشارکت فعال تمام ذینفعان در فرآیند تغییر ضروری است. توسعه سیاسی و حکمرانی خوب زمانی پایدار خواهد بود که از حمایت گسترده جامعه برخوردار باشد.