عطنا - رود هیرمند یکی از منابع آبی کلیدی در شرق ایران و افغانستان است که تأثیر زیادی بر کشاورزی و زندگی مردم این دو کشور دارد. حق آبه این رود به دلیل روابط سیاسی و اقتصادی پیچیده میان ایران و افغانستان همواره موضوعی حساس بوده است. تاریخچه حق آبه رود هیرمند تا قبل از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نشاندهنده چالشها و عدم توافقات جامع در این زمینه است. از دوران قاجار تا معاهده ۱۳۰۱ هجری شمسی (۱۹۲۲ میلادی) و تحولات دهه ۱۳۴۰، نیازهای فزاینده آب و عدم توافق بر سر جزئیات، تنشهایی را بین دو کشور ایجاد کرده است. بررسی این تاریخچه میتواند به درک بهتر مسائل کنونی و ارائه راهکارهایی برای حل منازعات مربوط به حق آبه رود هیرمند کمک کند.
تحولات حقآبه هیرمند در دوران قاجار
رود هیرمند از کوه بابا در ۴۰ کیلومتری کابل و از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد و پس از طی مسافتی حدود ۱۰۰۰ کیلومتر به دریاچه هامون میرسد. این رودخانه از چندین شاخه تشکیل شده که مهمترین آنها رود ازغندآب است. هیرمند در منطقه تاریخی سیستان واقع شده که زادگاه قهرمانانی، چون زال و رستم به شمار میرود. در سال ۱۲۳۵ خورشیدی، بخشی از این سرزمین باستانی بر اساس قرارداد پاریس از ایران جدا شد و نیروهای ایرانی شهر هرات را ترک کردند. در بند ۶ این معاهده، ایران متعهد میشود که رأی بریتانیا را در اختلافات خود با حاکم هرات بپذیرد. به دلیل عدم تعیین مرزهای دقیق بین حاکم هرات و دولت ایران و همچنین تعهد ایران به پذیرش حکم بریتانیا، دولت ایران در دوران ناصرالدین شاه با ارسال نامهای به بریتانیا درخواست تعیین مرزهای مشخص و رسیدگی به تجاوزات دولت هرات به خاک ایران را مطرح کرد.
در سال ۱۲۵۱ خورشیدی، ژنرال گلداسمیت برای حل اختلافات بین ایران و حاکم هرات به ایران فرستاده شد. رأی گلداسمیت اعلام کرد که رود هیرمند از ناحیه کوهک مرز ایران محسوب میشود. بریتانیا که به دنبال محدود کردن دسترسی روسیه تزاری به آبهای گرم خلیج فارس بود، زمینهساز اختلافاتی شد که همچنان دامنگیر ایران است. موضوع قابل توجه این است که گلداسمیت در حکم خود، تقسیم منصفانه آب را به نسبت ۵۰ درصد برای هر دو طرف تعیین کرد و همچنین تأکید کرد که طرف افغان نباید سازههای آبی بر روی رود هیرمند بسازد تا سهم ایران از این آب کاهش نیابد. اما پس از مدتی، به دلیل اختلافات بر سر منطقه نیزار و ساخت سد در مناطقی که امروزه افغانستان نامیده میشود، تنشها میان دو کشور آغاز شد. در این راستا، مکماهون انگلیسی به عنوان حکم وارد ایران شد و به دلیل ناتوانی سردار مقتدر کاشانی، نماینده ایران، منطقه نیزار از ایران جدا گردید و سهم آب دریاچه هامون نیز قطع شد. این امر به آغاز خشک شدن این دریاچه باستانی و مقدس ایران انجامید. مکماهون حتی سهم آب ایران را به یک سوم کاهش داد. با وجود این، دولت ایران این حکم را نپذیرفت و مردم سیستان نیز به دفتر مکماهون حمله کردند و آنجا را به آتش کشیدند.
تحولات حقآبه هیرمند در دوران پهلوی
با آغاز سلطنت رضاشاه در سال ۱۳۰۴ خورشیدی، مذاکرات میان ایران و افغانستان از سال ۱۳۰۹ شروع شد. نماینده ایران در این مذاکرات، ابراهیم خان شوکتالدوله علم، حاکم قائنات و پدر اسدالله علم انتخاب شد و نماینده افغانستان نیز عبدالاحدخان، رئیس مجلس افغانستان بود. شوکتالدوله علم به حکمیت مکماهون و گلداسمیت اعتقاد نداشت و سهم ایران را ۵۰ درصد میدانست. به دلیل پافشاری هر دو طرف بر مواضع خود، مذاکرات به نتیجهای نرسید. در سال ۱۳۱۴ خورشیدی، با پذیرش حکمیت آلتای ترک، ایران ۹۶۰ کیلومتر مربع از خاک خود را به افغانستان واگذار کرد.
این اقدام پس از حاتمبخشی رضاشاه به ترکیه در منطقه کوههای آرارات انجام شد که منجر به جدا شدن بخشهایی از خاک شرقی ایران گردید. این حاتمبخشی با تجزیه بحرین از ایران در زمان محمدرضا شاه تکمیل شد. باقرخان کاظمی، وزیر خارجه ایران، به افغانستان رفت تا زمینهسازی برای پیمان سعدآباد را که در سال ۱۳۱۶ میان ایران، افغانستان، ترکیه و عراق به امضاء رسید، انجام دهد. در سال ۱۳۱۷، توافقنامهای میان دو کشور امضا شد که بر اساس آن، تقسیم آب هیرمند به نسبت ۵۰ درصد مورد توافق قرار گرفت و افغانستان نیز متعهد شد که سدی بر روی رودخانه هیرمند احداث نکند. این توافقنامه در مجلس ایران تصویب شد، اما مجلس افغانستان از تصویب آن خودداری کرد. در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، ایران به دست متفقین اشغال شد و مذاکرات مربوطه نیمهکاره ماند. در سال ۱۳۲۶، خشکسالی در هامون، که نتیجه تصمیم نادرست مکماهون بود، باعث شد تا مردم سیستان به استانهای شمالی ایران مهاجرت کنند.
عدم تحقق سهم آب ایران از سوی افغانستان، موجب شد که ایران به سازمان ملل شکایت کند، اما به درخواست ایالات متحده از این شکایت منصرف شد. اکنون افغانستان به عنوان یک کشور سکولار و شریک تجاری ایالات متحده شناخته میشود و سرمایهگذاریهای کلانی از سوی غرب در این کشور صورت گرفته است. به پیشنهاد ایالات متحده، گروه سهنفرهای که به «گروه دلتا» معروف شدند، مسئولیت تعیین حکمرانی ایران و افغانستان را بر عهده گرفتند و سهم ایران را تنها ۱۰ درصد شناسایی کردند. ایران این حکمرانی را قبول نکرد. در سال ۱۳۳۴، خشکسالی دیگری در این منطقه رخ داد که منجر به مهاجرت ۳۵ هزار نفر از سیستان شد.
در سال ۱۳۳۸، تحت فشار ایالات متحده، افغانستان مجبور به مذاکره با ایران شد و متعهد گردید که سهم آب ایران را افزایش دهد. در سال ۱۳۵۰، خشکسالی دوباره در سیستان بروز کرد و شاه دستور داد تا محمود فروغی، سفیر ایران در افغانستان، مأمور مذاکره بین دو کشور شود. در سال ۱۳۵۱، در دوران نخستوزیری هویدا، قراردادی بین ایران و افغانستان امضا شد که اسدالله علم در خاطراتش آن را ننگین توصیف کرده است. این قرارداد در سال ۱۳۵۶ توسط دولت افغانستان به امضا رسید. با وقوع انقلاب اسلامی سال ۵۷ در ایران و همچنین اشغال افغانستان در همان سالها، مذاکرات ناتمام باقی ماند و خشکسالیهای سیستان و دریاچه هامون، که یادگار دوران قاجار و پهلوی هستند، همچنان برای نسلهای حاضر به یادگار ماندهاند.