نویسنده کتاب «زوال پدرسالاری، فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی» با بیان اینکه فرهنگ انسانی باید در خانواده مدنی شکل گیرد که در آن گفتوگو مبنا و مبتنی بر همدلی است، گفت: بعد از انقلاب اسلامی، پدران اقتدار خود را از دست دادند، فرآیند دموکراتیزه شدن خانوادهها شروع شد و این تحولات به تدریج روی خانوادهها تاثیر گذاشت.
به گزارش عطنا، نشست نقد و بررسی کتاب «زوال پدرسالاری، فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی» با حضور محمد امین قانعیراد، نویسنده اثر و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و منتقدان، دکتر باقر ساروخانی و دکتر عالیه شکربیگی به همت گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی خانواده دانشگاه تهران، دوشنبه، 17مهرماه در دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه برگزار شد.
در ابتدای این نشست، محمد امین قانعیراد با بیان اینکه حوزه تخصصی او جامعهشناسی علم و معرفت است که به سایر حوزهها نزدیک میشود، به محتوای کتاب خود اشاره کرد و گفت: در اینجا پدرسالاری یک نظام معرفتی و شناختی موجود است که دچار زوال شده است.
قانعیراد ادامه داد: پدرسالاری در وهله اول یک چارچوب شناختی متناظر با چارچوب اجتماعی است و چارچوب اجتماعی همان خانواده پدرسالار است که در طول تاریخ چارچوب تصمیمگیری، حمایت از خانواده و اقتدارگرایی را تشکیل میداده است.
او با بیان اینکه پدرسالاری را یک نظام اقتدار و سلسله مراتب در نظر نمیگیرم، گفت: در طی تاریخ هژمونی پدرسالاری، ظرفیت حمایت و مراقبت داشته و به اصطلاح جامعهشناسی توانسته است تاثیرگذار باشد در حالی که اکنون به گونهای با این نظام برخورد میشود که گویا ستم تاریخی بوده است.
قانعیراد ادامه داد: نگاه کردن به گذشته این نظام از موضع جامعه کنونی باعث تلقی کردن آن به عنوان یک نظام ستمگرانه و در نهایت زوال و از بین رفتن آن میشود؛ نظام اقتدار در طول تاریخ از نوعی مشروعیت برخوردار بود ضمن اینکه کاری برای جامعه انجام میداد.
او افزود: با وجود اینکه در نظام پدرسالار، تصمیمگیری متمرکز بر پدر بود اما صرفاً پدران حاکمیت نداشتند و در بخشهایی زنان حامیان پدرسالاری بودند و از اقتدار آن دفاع میکردند، بنابراین در بسیاری از موارد، مادران در چارچوب نظام پدرسالار، اقتدار را اعمال میکنند و باید این نظام را جنسیتی نگاه نکرد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه انتظار ما این بود که با زوال پدرسالاری محبت زنانه ظهور پیدا کند، اظهار کرد: زنان امروز کتابهایی مثل «شیوه وصول مهریه» را در دست گرفتهاند و در دادگاهها به دنبال مهریه خود هستند، امروز خانواده ما دچار خشونت زنسالاری، مردسالاری و بدویت کودکسالاری شده است و این فرایند ما را دچار مشکل میکند؛ ابژه تولید میکند بدین معنی که فرزندان موجوداتی میشوند که تنها پذیرا هستند و فقط اوامر را اجرا میکنند.
او با تاکید بر اینکه به کلیت انسانی در خانواده اعتقاد دارد، یادآور شد: فرهنگ انسانی باید در خانواده مدنی شکل گیرد که در آن گفتوگو مبنا و مبتنی بر همدلی است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اهمیت و ضرورت وجود خانواده و حفظ آن در نظام اجتماعی، گفت: کتاب حاضر تحولات نظام خانواده و زوال پدرسالاری را رصد میکند و به این موضوع میپردازد که ما میتوانیم چه دیدگاهی نسبت به خانواده و تحولات آن داشته باشیم.
او نخستین دیدگاه را رویکرد «جبرگرایانه» دانست و خاطرنشان کرد: امروزه این رویکرد پاسخگو نیست و آنگونه که متفکرانی چون «کنت» میگفتند، برای نیازهای امروزی کارکرد ندارد ضمن اینکه دومین رویکرد «امکاننگری» و سومین آن «نظم تمایزی» است، بدین معنی که حرکت تاریخی را رصد کرده و در عین حال آزادی انسان را فراموش نمیکند؛ به نظر میرسد که رویکرد سوم با خانواده امروزی سازگارتر باشد.
قانعیراد در ادامه توضیحاتی درباره کتاب حاضر ارائه کرد و گفت: زوال پدرسالاری همراه با قدرت گرفتن زنان در خانواده آغاز شده است البته این تحولات تنها حاصل مبارزات زنان یا جوانان نیست بلکه مردان نیز در این فرایند دخیل بودهاند و ما باید این را در یک فرآیند کنشگری تاریخی در نظر بگیریم، به هر حال افول قدرت مردان در خانواده چیزی نیست که ما برای آن برنامهریزی کرده باشیم.
وی ادامه داد: زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد رهبران، فکر نمیکردند اگر زنان را به خیابان بکشند تا مرگ بر شاه بگویند چه میشود، شاه نمادی از پدر تاجدار بود که بعدها تبدیل به پدر مهربان شد، وقتی زنها به راحتی به این پدر مرگ بر شاه میگفتند، قدرت پدر هم در خانوادهها شکست.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه بعد از انقلاب اسلامی پدران اقتدار خود را از دست دادند، گفت: این در حالی بود که فرایند دموکراتیزه شدن خانوادهها شروع شده بود و این تحولات روی خانوادهها تاثیر گذاشت به همین علت میدیدیم که به طور مثال پیرمردی که در جوانی خود نمیگذاشت فرزندان دخترش، درس بخوانند در سالخوردگی دخترانش را به ادامه تحصیل تشویق میکرد.
در ادامه، باقر ساروخانی، استاد جامعهشناسی ارتباطات به عنوان منتقد سخنان خود را ذیل دو محور پدرسالاری و خانواده مدنی آغاز کرد و گفت: مولف در این اثر میتوانست به جای کلمه «زوال» از کلمه «پایان» استفاده کند، چرا که واژه زوال معنایی منفی به ذهن متبادر میکند.
او ادامه داد: پدر در خانواده انواع قدرت را با خود داشته است، دارای قدرت بیولوژیک بر فرزندان، رئیس خانواده، کارفرما و فرمانده است و انحصار قدرت در دست اوست که این قدرت تبعاتی دارد. البته پدرسرایی، پدرتباری و پدرنامی، تبعات خوبی با خود ندارند.
ساروخانی، همانندسازی را یکی از بدترین آسیبهای جامعه جدید دانست و با اشاره به دو بینش در جامعهشناسی گفت: جامعهشناسی دو دیدگاه در برابر واقعیت دارد، نخست اینکه باید در برابر آن تسلیم و تمکین کرد و دوم، تعیین راهبرد و حرکت به سوی آن است.
وی با بیان اینکه هدف اصلی همواره تقویت خانواده مدنی بوده است، افزود: ذات انسان در خانواده مدنی شکوفا میشود و میتواند آن را به جامعه انتقال دهد، این خانواده باید در جامعه تقویت شود و ما باید در ایران به دنبال خانوادهای باشیم که ذخیره ارتباطی داشته و هرم قدرت در آن افقی باشد.
ساروخانی ادامه داد: در کارگاه پدرسالاری، کوتولهها تولید میشود و فکر انسانها توسعه پیدا نمیکند، البته این بدین معنا نیست که خانواده پدرسالار تماماً ویژگیهای بدی داشته است ضمن اینکه باید ببینیم آیا بعد از خانواده پدرسالار، «خانواده مدنی» میخواهد قدرت داشته باشد یا خیر.
این منتقد در پایان تاکید کرد: ما معتقدیم که قدرت نباید در انحصار کسی باشد اما اقتدار از نوع تفاضلی آن میتواند در خانواده وجود داشته باشد و در این صورت است که میتواند برای خانواده راهگشا باشد.
عالیه شکربیگی نیز در بخشی از این نشست تالیف این کتاب را یکی از نیازهای اصلی جامعهشناسی خانواده دانست و گفت: سیاستگذاران میتوانند از راهکارهایی که جامعهشناسی و بینش جامعهشناختی در این کتاب پیشنهاد میکند استفاده کنند، به هر حال حرکت به سوی خانواده مدنی که در آن نظام مشارکتی وجود دارد تنها راهی است که میتواند ما را به سوی توازن هدایت کند.