یک نویسنده و شاعر هرگز نمیمیرد به وسیله آثاری که خلق کرده همیشه زنده است اما افسوس واقعی از این است که دیگر اثر جدیدی خلق نمیکند
محمدعلی سپانلو شاعر، روزنامهنگار، منتقد ادبی و مترجم سرشناس ایرانی زندگی را بدرود گفت.
به گزارش عطنا، وی از روز سهشنبه
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در پی ناراحتی ریوی و تنفسی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سجاد تهران بستری شده بود؛ و سرانجام در روز ۲۱ اردیبهشت سن ۷۵ سالگی درگذشت.
محمدعلی سپانلو متولد 29 آبانماه سال 1319 در تهران است. «رگبارها»، «پیادهروها»، «سندباد غایب»، «هجوم»، «نبض وطنم را میگیرم»، «خانمزمان»، «تبعید در وطن»، «ساعت امید»، «خیابانها، بیابانها»، «فیروزه در غبار»، «پاییز در بزرگراه»، «ژالیزیانا»، «کاشف از یادرفتهها» و «قایقسواری در تهران» از مجموعه شعرهای این شاعرند.
یکی از لقب های محمدعلی سپانلو که در متن هایی که به یاد او در فضای مجازی منتشر شده نیز بیش از همه به چشم می خورد، شاعر تهران است. تهران یکی از اصلی ترین عنصرهای شعر او است که در بسیاری از اثرهایش می توان ردپایی از آن را یافت. این اسطوره سازی از شهری را که سپانلو به آن عشق می ورزید می توان بیش از همه در سه اثر او «خانم زمان»، «هیکل تاریک» و «قایق سواری در تهران» شاهد بود. او در یکی از آخرین مصاحبه های خود به بهانه ی چاپ جدیدترین اثرش در خصوص این احساس تعلق به تهران می گوید: «تهران برای من مهم است چون تلاقی فرهنگ ها و اقشار مختلف اجتماعی ایران است و به نوعی همه ی اقوام مختلف ایران از تهران خاطره دارند».
همچنین ترجمه «آنها به اسبها شلیک میکنند» نوشته هوراس مککوی، «مقلدها» نوشته گراهام گرین، «شهربندان» و «عادلها» نوشته آلبر کامو، «کودکی یک رییس» نوشته ژان پل سارتر، «دهلیز و پلکان»، شعرهای یانیس ریتسوس و «گیوم آپولینر در آیینه آثارش» - شعرها و زندگینامه گیوم آپولینر - از دیگر آثار منتشرشده او هستند.
به تازگی دو کتاب از او روانه بازار شده بود که یکی از آن ها در برگیرنده نقدها و مقالات ادبی و هنری او بود و دیگری مجموعهای از گفت و گو های این شاعر بود.