محمد جواد غلامرضاکاشی گفت: قطع نظر از اینکه چه موضعی درباره انتخابات داشته باشیم، مناظرهها، پدیده مهمی در شناخت و ارزیابی فضاي اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امروز ماست. در فضاي مبهم و پیچیده ایرانی، مناظرهها فرصت مغتنمی است براي آشنایی با آنچه پیرامون ما میگذرد.
به گزارش عطنا در مناظرات تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری سال 96 اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری به عنوان یکی از کاندیداها حضور داشت که دکتر غلامرضا کاشی در کانال تلگرامی خود یادداشتی منتشر کرده است که در آن صحبتهای
قطع نظر از اینکه چه موضعی در باره انتخابات داشته باشیم، مناظرهها، پدیده مهمی در شناخت و ارزیابی فضاي اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امروز ماست. در فضاي مبهم و پیچیده ایرانی، مناظرهها فرصت مغتنمی است براي آشنایی با آنچه پیرامون ما میگذرد. مناظره اخیر به گمانم از این منظر حائز اهمیت بود. همه چیز را میتوان در پاسخ به این سوال به بیان آورد که چرا آقاي جهانگیري درخشید؟ براي پاسخ به این سوال، ابتدا تصویري از روح حاکم بر تبلیغات انتخاباتی عرضه میکنم. به گمانم روح حاکم بر انتخابات، روحانی را در یک بن بست قرار داده است. نشان خواهم داد که جهانگیري چگونه از محدودههاي این روح فراتر رفت. همین اقدام او را به پدیده منظره تبدیل کرد و از بخش مغفول مانده وضعیت ما خبر آورد.
در یک عبارت ساده، شبح احمدینژاد همچنان بر سپهر انتخابات مستولی است. احمدینژاد مدت کوتاهی در فضاي انتخاباتی ایران ظاهر شد. در همان مدت معدود، شعارهایی درباره میزان یارانهها منتشر کرد. گفت که یارانهها را چندین برابر میکند. بخشی از بدنه اجتماعی نیز برانگیخته شد. هیچ ارزیابی دقیقی از توان واقعی او براي بسیج در دست نیست. اما با خود یک خیال و توهم را در ذهنیت همگان منتشر کرد. مبنی بر اینکه بخش گستردهاي از طبقات فرودست با او به صحنه خواهند آمد. او الگویی از امکان راي آوري را ابداع کرده است. پول میدهم، زیاد هم میدهم، از هر کجا که بشود تهیه خواهم کرد. در این الگوي راي آوري، اصلا مهم نیست مدعی چه شخصیتی دارد، نه وزانت و فرهیختگی او مهم است نه اصالت و وجاهت اخلاقی او. او پول میدهد و از هر کجا که بتواند تهیه میکند. مجلس و قواعد بودجه و سازمانهاي اداري هم جلودار او نیست.
نباید کتمان کرد که در روزهاي اول، به صحنه آمدن احمدینژاد رعبی در بدنه دولت و نیروهاي اصلاحطلب انداخت. آنها به دست و پا افتادند که باید فکري براي این عارضه کرد. دولت اقداماتی در جهت افزایش یارانههاي بخشی از اقشار انجام داد. تسهیلاتی ایجاد کرد و براي کاستن جاذبه کلام احمدینژاد تا حدودي در گفتار و عمل لباس احمدینژاد پوشید. اقدامی که البته ناپخته و خام بود. احمدینژاد رفت. اما تقریباً همه کاندیداهاي تایید صلاحیت شده، تلاش کردند در مقابل روحانی به منزله بدل احمدینژاد ظاهر شوند. در این زمینه ظاهراً قالیباف از همه موفقتر عمل میکند. الگوي کلامی او خیلی پیچیده نیست. او راي میخواهد و در ازاي آن به مخاطب خود میگوید یارانهها را سه برابر میکند و پنج میلیون شغل ایجاد میکند. یک بیان اخلاقی هم براي وجاهت بخشی این مدعاها ساخته است. با تکیه بر دوگانهسازي چهار درصد، نود و شش درصد، به عنوان نماینده نود و شش درصد و منجی آنها به میدان آمده است. البته پیداست که حفاظ اخلاقی او کارآمد نیست. هیچ کس او را به عنوان نماینده اکثریت محروم باور نمیکند. اما در قابی که احمدینژاد ساخته اصلا مهم نیست. احمدینژاد از میان فرودستان آمده بود و سرمایه ملی را کیسه کیسه توزیع میکرد، قالیباف از میان فرادستان آمده است و مدعی است همان کار را خواهد کرد. نقطه قوت او فقط این است که پول میدهد و اساساً مهم نیست چقدر شخصیت موجهی است، چقدر اخلاقی است، چقدر با شهوت قدرت ظاهر شده و چقدر سابقه آبرومندي دارد. در این الگوي ظهور تبلیغاتی اصلا این جوانب مهم نیست.
الگوي کلامی او خیلی پیچیده نیست. او راي میخواهد و در ازاي آن به مخاطب خود میگوید یارانهها را سه برابر میکند و پنج میلیون شغل ایجاد میکند. یک بیان اخلاقی هم براي وجاهت بخشی این مدعاها ساخته است. با تکیه بر دوگانهسازي چهار درصد، نود و شش درصد، به عنوان نماینده نود و شش درصد و منجی آنها به میدان آمده است. البته پیداست که حفاظ اخلاقی او کارآمد نیست.
مهم این است که پول میدهد. به نظرم بحثهاي کارشناسانه و تخصصی در این مورد که تولید پنج میلیون شغل امکانپذیر نیست، یا سه برابر کردن یارانهها ممکن نیست، چندان آسیبی به قالیباف نمیزند. طبقاتی که قالیباف با آنها سخن میگوید، نفس این وعدهها را جدي میگیرند. به هزار دلیل هم ثابت شود که نمیتواند در عمل پول بدهد، امیدوارند که حداقل یکی دو سه ماه باید پرداخت کند. همین هم براي آنها خوب است. بهتر از دیگرانی است که اصلا چنین وعدههایی نمیدهند. احمدینژاد روح حاکم بر فضاي انتخابات است. رقباي روحانی به ویژه قالیباف هم تلاش میکنند بدنه اجتماعی او را علیه روحانی بسیج کنند. روحانی هم چندان قادر نیست با ذکر آمار و ارقام خللی در میدان رقیب ایجاد کند. اساساً مخاطبی که قالیباف با آنها حرف میزند نه به روحانی گوش میدهند و نه از نمودارها و مباحث فنی او چیزي میفهمند.
روح حاکم بر فضاي تبلیغات، به طرز حیرت انگیري ایجاب کرده است که همه به پایین ترین لایههاي طبقات فرودست توجه کنند. هر کس میخواهد از دیگري در این زمینه پیشی بگیرد. باید مدعی شود که پول میدهد، شغل ایجاد میکند؛ فرصت کار فراهم میکند و... در این میدان، دولت مستقر که کار دست اوست، چندان مجالی براي مانور ندارد. اگر پول دادن و شغل ایجاد کردن به همان آسانی بود که رقیبان میگویند، متهم میشود که اگر به همین سادگی است چرا در این چهار سال ندادي.
جهانگیري بنبست را شکست. او یکباره در کشاکش این مباحث، جهت بحث را به سمت مباحث سیاسی برد. دوباره به احمدینژاد ارجاع داد. اما به وجه بسته و سرکوبگرایانه سیاسی در دوران او. به اعمال محدودیت براي اصلاحطلبان و فشار و حصرهاي صحنه سیاسی اشاره کرد. اینجا در مقابل یک برنامه زنده تلویزیونی، رقیبان او به ویژه قالیباف به کلی مات شدند. نه میتوانستند با جهانگیري هم نوا شوند و نه میتوانستند علیه او چیزي بگویند. اگر همراه میشدند کسی از آنها نمیپذیرفت به علاوه تنبیه هم میشدند، اگر از در تقابل در میآمدند یکباره به منزله ضد قهرمان رویاروي دوگانه سازي جهانگیري قرار میگرفتند. جهانگیري هم میدان بازي را عوض کرد و هم دایره مخاطبان را. فضاي بحث را سیاسی کرد و یکباره بدنه راي طبقه متوسط شهري را خطاب قرار داد. در آن لحظات، چشمان قالیباف خیره مانده بود و از استیصال درونی او خبر میداد. روح حاکم بر انتخابات، تبلیغات را به نحو عوامانهاي به سمت خواست روزآمد و نیاندیشیده طبقات فرودست برده است. قالیباف تا بتواند بر این روح خواهد دمید. بحثهاي کارشناسانه و علمی و تخصصی هم چاره درمان نبود. تنها با الگوي تغییر مسیر تبلیغات، امکان فرار از تله عوامپسندانه تبلیغات ممکن بود. این کاري بود که جهانگیري کرد.
جهانگیري به پدیده مناظره تبدیل شد، نفس این رویداد، حکایت از آن دارد که پتانسیل سیاسی طبقه متوسط شهري هنوز زنده و فعال است. جریان اصلاحات سرمایهاي جز همین پتانسیل ندارد. افتادن در دام کلام احمدینژادي که اینک نماینده آن قالیباف است، کمکی به نیروهاي اصلاح طلب ایرانی نمیکند. آنها اگر بخواهند فاعلیتی در صحنه سیاسی داشته باشند همچنان با واسطه همین طبقات تحصیل کرده شهري است. با واسطه همین طبقات هم میتوانند با طبقات فرودست نسبتی برقرار کنند.
جهانگیري به پدیده مناظره تبدیل شد، نفس این رویداد، حکایت از آن دارد که پتانسیل سیاسی طبقه متوسط شهري هنوز زنده و فعال است. جریان اصلاحات سرمایهاي جز همین پتانسیل ندارد. افتادن در دام کلام احمدینژادي که اینک نماینده آن قالیباف است، کمکی به نیروهاي اصلاح طلب ایرانی نمیکند.
آنچه اصلاحطلبان هنوز به آن وقوف نیافتهاند این واقعیت تلخ است که نظام کلامی و رفتاري آنها، پیشتر، طبقات فرودست را نادیده گرفته بود. با روایتی نولیبرال سیاست و اقتصاد را بنا کرده بودند و لاجرم طبقات محذوفی ساختند.
احمدینژاد و روح کلامی او، بیش از آنکه خبر از یک گفتار جانشین بدهد، به یورش ویرانگر طبقات نادیده گرفته شده شباهت داشت. کاش آنها با نقد درونی خود، به یک بازسازي گفتاري، فکري و هویتی دست زده بودند. اما مضحکتر از این ممکن نیست که یکباره لباس از تن به درآورند و تلاش کنند با منطق احمدینژادي به پدیده احمدینژاد مقابله کنند. در مقابل احمدینژاد باید به بسیج همان طبقاتی همت گماست که هشت سال رویاروي او در عرصه سیاسی ایستادند. اصلاحطلبان و اعتدالیون همچنان باید به پتانسیل طبیعی خود که همان طبقات متوسط شهرياند تکیه کنند. ظرفیتهاي سیاسی آنها را نادیده نگیرند. اسطورههاي آنها و باورهاي برانگیزاننده آنها را جدي بگیرند اما در ضمن نشان دهند که از یک فهم فرمال و صوري از نظم دمکراتیک، به یک فهم بنیاديتر واصل شدهاند. درکی از جامعه دمکراتیک دارند که مقتضی به صدا آوردن حاشیههاست.
محمد جواد غلامرضاکاشی