مومنی با یاد موسس انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران، گفت: در شرایط حاضر اوضاع و احوال توسعه در ایران خوب نیست؛ به قاعده هر نظم اجتماعی که با داعیه عقیدتی بر سر کار میآید این سوال مطرح میشود شرایط کنونی که دربردارنده انواع و اقسام بحرانهای کوچک و بزرگ است، ریشه در چه دارد؟
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه شرق، هوا در آن موقع روز عالی است، آن قدر عالی که فقط روزهای بهاری میتواند چنان باشد؛ باران با تمام نیرو طراوت میپاشد به فضا و نوید نوشدن میدهد در کوچه پس کوچههای شهر در گذار زمستان به بهار. نخِ بادکنکهایی به رنگ آسمان، در میان انگشتان دختر و پسرهای جوان و عطرافشانی چند شاخه گل؛ سالن رجب بیگی دانشکده فنی دانشگاه تهران حضور چند ده نفر را به رخ میکشد در میان هالهای از افکار ناخوشایند؛ در میان سکوتِ آزاردهنده، بهتی پنهان شده است! چه چیزی در دل دانشجویان، جای نشاط و حضور را گرفته است؟ نشست «آشنای ناشناخته» به یاد آیت الله محمدحسین بهشتی برگزار میشود، با سخنرانی فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی؛ محمد سروش محلاتی، پژوهشگر فقه سیاسی و حسین مهرپور، عضو حقوقدان دوره دوم و سوم شورای نگهبان و معاون اسبق قوه قضائیه. فرشاد مومنی صحبتهای خود را درباره «راهگشایی اسلوب روش شناختی شهید بهشتی درباره آینده کشور» شروع میکند، با نگاه به چند ده مخاطب جوان خود.
مومنی با یاد موسس انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران بحث خود را شروع میکند: «در شرایط حاضر اوضاع و احوال توسعه در ایران خوب نیست؛ به قاعده هر نظم اجتماعی که با داعیه عقیدتی بر سر کار میآید این سوال مطرح میشود شرایط کنونی که دربردارنده انواع و اقسام بحرانهای کوچک و بزرگ است، ریشه در چه دارد؟ آیا ما براساس اصول ادعایی عمل کردیم و به این مشکلات برخوردیم یا برعکس با توجیهات و مصلحت اندیشی ها، مسیر آرمانی ترسیم شده در قانون اساسی را کنار گذاشتیم و به این گرفتاریها دچار شدیم؟». او ریشه بخش بزرگی از مشکلات را صورت دوم پرسش خود میداند: «ما چون از اصول و آرمانها عدول کردیم، دچار این گرفتاری شدیم تا اینکه در نحوه اداره کشور کار به جایی رسید که ادعای اصولگرایی قلب ماهیت شد».
او به رابطه دین و توسعه اشاره میکند و معتقد است: «دین همچنان در آینده توسعه بشر، نقش برجستهای دارد؛ برای همین باید از بددفاع کردن از دین دست برداریم؛ اسلوب روش شناختی شهید بهشتی در این راه به ما کمک میکند». به گفته مومنی، «وقتی به آثار وبر، پارسونز، ماکسیم رودنسون، سومبارت و حتی دورکیم نگاه میکنیم، متوجه میشویم که اینها روی یک نکته اشتراک نظر دارند و آن این است که دین به هیچ وجه مانع توسعه نیست.
آیت الله هاشمی رفسنجانی از استاد خود یاد میکند: «روزی در جمع یاران، به بهشتی گفتم این تهمتهای تلخ آزارت نمیدهد؟ نگاهم کرد و گفت: این آسیاب به نوبت است. نوبت تو هم خواهد رسید. چقدر این روزها بدون شما سخت میگذرد دوستان. من تا نیمه راه آمدم، مشیت این بود که بمانم تا نوبت به من برسد و در سنگ زیر و بالای آسیاب، صدای شکستنهای خود را بشنوم و بچشم. دلم که میگیرد، گاهی یاد امام آرامم میکند...»
اما اینکه تحت چه شرایطی دین میتواند نیروی محرکه توسعه باشد و تحت چه شرایطی میتواند مانعی در برابر توسعه قرار بگیرد، باید از زاویه اسلوب روش شناختی به این قضیه نگاه کنیم». او ادامه میدهد: «اگر به کار ارزشمند «کلوپ رم» که در ربع پایانی قرن بیستم صورت گرفت و با عنوان «جهان به کدام سو میرود؟» برگردیم؛ اهمیت بازنگری بنیانهای روش شناختی اندیشههای شهید بهشتی بهتر آشکار میشود. در این کتاب استدلال شده قرن معاصر قرن دین خواهد بود و به موج سوم انقلاب صنعتی یا انقلاب دانایی، اشاره میشود که دانایی نیروی محرکه انقلاب بهره وری میشود و فرصتهای رفاهی منحصربه فرد در اختیار جامعه بشری قرار میدهد». به روایت مومنی، در آن کتاب نویسنده تاکید میکند که قرن بیست ویکم قرن بازگشت به معنویت در جامعه بشری است. در این چارچوب فکر میکنم مسئولیت انسانهای مسلمان شاید سنگینتر باشد.
اسلوب روش شناختی شهید بهشتی یک فرصت است؛ مومنی میگوید: «من مطالعه اندیشههای شهید بهشتی و اسلوب روش شناختی ایشان را یک فرصت استثنائی برای جهان اسلام به حساب میآورم و بسیار متاسفم از اینکه طرز نگاهی این شده که راجع به همه وجوه آیت الله شهید دکتر بهشتی صحبت میکنند الااز بنیانهای اندیشهای او. به ما مرتبا میگویند شهید بهشتی خوش برخورد، قاطع، مدیری توانا و اخلاقی بود. اما نمیگویند که این توانایی عملی از دل چه نظام باورها و چه اسلوب روش شناختی بیرون آمده است. من چند نکته را عنوان میکنم و امیدوارم بابی برای بحثهای جدی و مستمر برای آینده باشد». سپس نگاه بهشتی را به علم، عمل و همکاری تبیین میکند؛ اصولی که برای توسعه به آن نیازمندیم.
بعد از گفتههای مومنی، مستندی از روزهای زندگی بهشتی پخش میشود. قرار بود بخشی از آن مستند، مصاحبه علیرضا بهشتی و مصطفی تاجزاده درباره ابعاد اجتماعی شخصیت شهید بهشتی باشد؛ اما صحبتهای تاجزاده به خواست نهادهای درون دانشگاهی حذف میشود. فیلم با سخنرانی بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ در سال ١٣٤٩ شروع میشود: «هیچ حکومتی، تحت هیچ شرایطی نمیتواند آزادی انتقاد را از مردم بگیرد؛ این دگم است».... سپس زمانهای دیگر به تصویر درمی آید؛ بهشتی عبایی سیاه بر تن دارد و اصل نهم قانون اساسی را میخواند در شهریور ١٣٥٨ «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آن وظیفه عموم و آحاد مردم ایران است و هیچ فرد یا گروه یا مقام و مرجعی حق ندارد به اسم آزادی، به استقلال فرهنگی، سیاسی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور نمیتواند آزادیهای مشروع را با وضع قوانین و مقررات سلب کند». سکانس دیگر آیت الله هاشمی رفسنجانی را نشان میدهد که از استاد خود یاد میکند: «روزی در جمع یاران، به بهشتی گفتم این تهمتهای تلخ آزارت نمیدهد؟ نگاهم کرد و گفت: این آسیاب به نوبت است. نوبت تو هم خواهد رسید. چقدر این روزها بدون شما سخت میگذرد دوستان. من تا نیمه راه آمدم، مشیت این بود که بمانم تا نوبت به من برسد و در سنگ زیر و بالای آسیاب، صدای شکستنهای خود را بشنوم و بچشم. دلم که میگیرد، گاهی یاد امام آرامم میکند...».
سخنران دوم مراسم، محمد سروش محلاتی است؛ «بازشناسی اندیشه شهید بهشتی پیرامون شورای نگهبان با تکیه بر متن مذاکرات قانون اساسی». او به وجه کاربردی مسئله شورای نگهبان در دیدگاه شهید بهشتی اشاره میکند و میگوید زمانی که در سال ١٣٥٨ قانون اساسی تدوین میشد، اتفاق نظری برای نهاد شورای نگهبان وجود داشت؛ ولی درباره جایگاه و اختیارات آن، مباحثی در مجلس خبرگان مطرح بود که شهید بهشتی در برابر چند نظر ایستادگی کرد.
شورای نگهبان در ایران و نظام حقوقی کشورهای دیگر پیشینه دارد؛ در نظام مشروطه ایران پنج نفر از هیئت فقهی حاضر بودند که بر مصوبات مجلس از نظر انطباق با قوانین شرع نظارت میکردند؛ ولی بعدا در ترکیب شورای نگهبان، گروهی از حقوق دانها قرار گرفتند که قوانین را با شرع و قانون اساسی انطباق دهند؛ مسئولیت شورای نگهبان نسبت به دوره مشروطه گسترده شد و نظارت بر انتخابات هم بر عهده آنها گذاشته شد. سروش محلاتی میگوید: «کسانی که در شورای نگهبان حضور دارند، تخصص خاصی دارند و در حد همان تخصص خود میتوانند اظهارنظر کنند؛ اظهارنظر فقهی یا حقوقی.
شورای نگهبان در ایران و نظام حقوقی کشورهای دیگر پیشینه دارد؛ در نظام مشروطه ایران پنج نفر از هیئت فقهی حاضر بودند که بر مصوبات مجلس از نظر انطباق با قوانین شرع نظارت میکردند؛ ولی بعدا در ترکیب شورای نگهبان، گروهی از حقوق دانها قرار گرفتند که قوانین را با شرع و قانون اساسی انطباق دهند
انطباق داشتن یا نداشتن با شرع یا قانون اساسی برعهده آنهاست؛ همین و بس. مصلحت سنجی به عهده نمایندگان مجلس است. شورای نگهبان نمیتواند بگوید آنچه مجلس تشخیص داده، به مصلحت است یا به مصلحت نیست».
او بحث خود را چنین ادامه میدهد: «در زمان تشکیل شورای نگهبان عدهای میخواستند فقط فقها حضور داشته باشند. آنها استدلال میکردند حقوق غیر از فقه نیست، فقیه تسلط بر حقوق هم دارد». به گفته سروش محلاتی «در یکی از جلسات بررسی قانون اساسی دو نفر از فقها، میگویند که فقه اسلام از همه نظر قوی است، تمام مبانی اصیل حقوقی مورد نیاز در قوانین اسلام موجود است؛ بنابراین مراجعه به حقوق دانها لازم نیست وگرنه این توهم پیش میآید که فقه اسلام ناقص است». سپس میگوید «این نظر در شورای نگهبان مورد توجه قرار میگیرد؛ به طوری که حتی سیدمحمد خامنهای از این ایده دفاع میکند که حضور حقوق دانها در شورای نگهبان ضروری نیست». به گفته او تنها کسی که در برابر این ایده مقاومت کرد، بهشتی بود. او استدلال کرد که کار حقوقی غیر از کار فقهی در نظام ضروری است.
در همان زمان بررسی قانون اساسی اعلام شد که شورای نگهبان نظر خود را درباره قوانین تا ١٠ روز اعلام کند؛ وگرنه اعلام نظر نکردن به معنای مغایرنبودن قانون تصویب شده با شرع و قانون اساسی است. در اینجا حسن آیت، با تعیین زمان برای شورای نگهبان مخالفت میکند؛ ولی دکتر بهشتی در پاسخ او استدلال میکند و درنهایت مسئله تعیین زمان تصویب میشود.
فقها بر چه اساسی اظهارنظر میکنند که مصوبهای با شرع مطابق است یا نیست؟ این سوالی بود که از زمان بررسی پیش نویس قانون اساسی تا به امروز مطرح میشود. سروش محلاتی به سوال مرتضی رضوی، نماینده آذربایجان، از آیت الله صافی گلپایگانی در زمان حیات امام خمینی (ره) اشاره میکند که در پاسخ آیت الله صافی گلپایگانی میگوید: «فقها براساس نظر اجتهادی خود عمل میکنند. در نگاه بهشتی فقیه بودن، عدالت، مطلع بودن از مسائل زمان و کار علمی و گروهی برای فقهای شورای نگهبان لازم است. بهشتی شورای نگهبان را از نظر استقلال فکری در اوج میدید. یکی از نمایندهها از شهید بهشتی درباره اختلاف نظر فقها میپرسد و او در پاسخ میزان را فتوای خود فقها میداند».
سروش محلاتی میگوید: «در زمان تدوین و بررسی قانون اساسی نگاه غالب، توسعه قلمرو شورای نگهبان بود؛ ولی شهید بهشتی مقاومت میکند و جلوی توسعه را میگیرد. مثلاپیشنهاد میشود در ترکیب شورای ریاست جمهوری، علاوه بر رئیس قوه قضائیه که حضور دارد، رئیس شورای نگهبان هم حضور داشته باشد؛ اما بهشتی با درک واقعی از مسائل پاسخ میدهد شورای نگهبان را طوری بگیرید که وظایفش متناسب با تخصصش و تخصصش متناسب با وظایفش باشد؛ اقتضای این نهاد به تناسب کارکردش باید باشد». شهید بهشتی گفت: «شما همه جا پای شورای نگهبان را به میان میکشید، نمیدانم این تا چه حد است؟».
راه بازنگری در قانون اساسی چیست؟ سروش محلاتی میگوید: «در مجلس تدوین قانون اساسی، خیلی از افراد اصرار میکردند که راه بازنگری در قانون اساسی برای افراد باز باشد؛ ولی مواردی استثنا باشد؛ یکی از این موارد شورای نگهبان بود و آیت الله منتظری هم بر تغییر ندادن شورای نگهبان اصرار داشت و شهید بهشتی معتقد بود ملت جای تجدیدنظر را میداند و راه رفراندوم هم همیشه باز است. باید دست ملت در تغییر قانون اساسی خودشان باز باشد. درنهایت اصرار شهید بهشتی باعث شد که اصل بازنگری در قانون اساسی به تصویب نرسد». سروش محلاتی درباره نظارت بر انتخابات از نگاه شهید بهشتی میگوید: «شهید بهشتی به دلیل اینکه مجری انتخابات دولت است از نظارت شورای نگهبان دفاع میکرد؛ دولت را نباید در اجرا یله گذاشت و باید نظارت بر عملکرد انجام شود. آن زمان دو راه نظارت، نظارت خود دولت بر انتخابات و نظارت رهبری مطرح شد که بهشتی با هر دو مخالف بود و درنهایت نظارت شورای نگهبان مورد تایید قرار گرفت؛ با این استدلال که اعضای شورای نگهبان حقوق دان، فقیه، منصف، به دور از حب و بغض و عادل هستند و در امور اجرائی دخالت ندارند». او سخنرانی خود را این گونه به پایان میبرد: «امروز باید تامل کرد که شورای نگهبان در چه جایگاهی قرار دارد؟».
حسین مهرپور، سخنران سوم نشست «آشنای ناشناخته» است که درباره «قوه قضائیه و عدالت در اندیشه شهید بهشتی» سخن میگوید. او آیه ٢٣ سوره احزاب را میخواند: «مِنَ الْمُوْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ و َمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» و سپس میگوید بهشتی از مصادیق چنین رجالی بود که خداوند وعده داده است. او سپس به عدالت در قوه قضائیه در اندیشه بهشتی اشاره میکند: «در قانون اساسی به استقلال قوه قضائیه تاکید شده است، قاضی باید مستقل باشد؛ قاضی مستقل، مستقل از قانون نیست بلکه باید قانون را بفهمد و طبق فهمش از قانون، بدون دغدغه خاطر و اعمال نفوذ دیگران تصمیم گیری کند». مهرپور به انطباق عمل و نظر بهشتی تاکید میکند و خاطرهای از جلسه تصویب اصل ٣٨ قانون اساسی بیان میکند: طبق اصل ٣٨ «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود». در اینجا آیت الله مشکینی درباره اطلاق «ممنوعیت» تذکر دادند و «دفع افسد را به فاسد» عنوان کردند ولی شهید بهشتی گفتند: «توجه فرمایید که راه مسئله، راه چیزی بازشدن است؛ به محض اینکه این راه باز شد و خواستند کسی را که متهم به بزرگ ترین جرمها باشد یک سیلی بزنند مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی میشود؛ پس این راه را باید بست و این راه اگر باز نشود جامعه سالمتر است». یا اینکه در ٢٥ خرداد ١٣٦٠ در زمان درگیری خیابانی اولیه که عدهای دستگیر شده بودند، در جلسهای در محل دفتر رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور و وزیرکشور و معاون اجرائی نخست وزیر عدهای از عدم اقرار افراد حتی در زندانهای انفرادی گفتند که او تاکید کرد: «آقا...هرگز هرگز بالاتر از زندان انفرادی به هیچ اقدامی دست نزنید.»
مراسم که به پایان میرسد نمایشگاهی از آثار بزرگ بهشتی در جلوی سالن خودنمایی میکند؛ هنوز عدهای به دنبال بادکنکهای آبی رنگ، زیر باراناند و فراموش کردهاند همه دیروزهای دانشکده فنی دانشگاه تهران را.