نام استانها را با خود مرور میکنم، بار دیگر به دوران دبستان میروم و کلاسهای جغرافیا که با نقشه ایران آشنایمان میکردند. بیشتر شهرها با سوغات محلی و رفتاری صمیمانه از بازدیدکنندگان پذیرایی میکنند، حتی برخی از غرفهها صنایع دستی خود را نیز به نمایش گذاشتهاند، گویی اینان، چیزی فراتر از یک رسانه، نمایندگان دیار خود هستند.
یسرا مرادیزاده-عطنا؛ وارد محوطه شبستان میشوم، فضا کمی متفاوت با سالهای پیش است. نگاهم را به هر طرفی که میاندازم پوسترها، بنرها و استندهای تبلیغاتی بزرگ و کوچک روبهرویم ظاهر میشوند. اینجاست که آدم با دیدن شعارهایی از قبیل «طعم یک خبر داغ» و «با ما فردا را امروز بخوانید» میپندارد وارد یک بازار شده است؛ اما نه بازاری که در آن خوراکی یا لباس و وسایل بفروشند؛ اینجا، گویی میخواهند اخبار را به شما بفروشند. پوستر نمایشگاه امسال را به تعداد زیاد در نقاط مختلف محوطه دیدهام؛ «شفافیت و صداقت»، «بیستودومین نمایشگاه مطبوعات»، «14 الی 21 آبانماه» و بدین ترتیب بسیاری از مؤسسات مطبوعاتی، نشریات، خبرگزاریها و پایگاههای خبری سراسر ایران در مصلای تهران گرد هم آمدهاند.
درون شبستان دنیایی از کاغذهای سیاه، سفید و رنگی با نوشتههای ریز و درشت خودنمایی میکند. غرفه روزنامهها و خبرگزاریهای شناختهشده، اغلب بزرگترند و راحتتر پیدا میشوند. سراغ مطبوعات محلی را میگیرم و به سمت راهروی فرعی هدایت میشوم. این راهرو در جایی قرار گرفته که کم رفتوآمد و خلوتتر از سایر بخشهای نمایشگاه است.
نمایندههای برخی از مطبوعات استانها و شهرها از جمله سمنان، سیستان و بلوچستان، فارس، کردستان، قزوین، زنجان، گیلان، مازندران، خوزستان، کرمان، هرمزگان و... همگی کنار هم اینجا هستند. به سردر غرفهها نگاه میکنم، نام استانها را با خود مرور میکنم، بار دیگر به دوران دبستان میروم و کلاسهای جغرافیا که با نقشه ایران آشنایمان میکردند. بیشتر شهرها با سوغات محلی و رفتاری صمیمانه از بازدیدکنندگان پذیرایی میکنند، حتی برخی از غرفهها صنایع دستی خود را نیز به نمایش گذاشتهاند، گویی اینان، چیزی فراتر از یک رسانه، نمایندگان دیار خود هستند.
وقتی صحبت از مطبوعات محلی میشود انتظارم میرفت استانهایی که زبان و نوشتار خاص خود را دارند مطبوعاتشان دوزبانه باشد، اما با نگاهی به روزنامهها یا هفتهنامههای استانهایی مانند زنجان و گیلان به ندرت مطالبی به زبان آذری و گیلکی میبینم و غالب بخشها به فارسی نوشته شدهاند. وقتی از محمدجواد خسروی، کارشناس رسانه اداره فرهنگ و ارشاد استان زنجان، دلیل کمرنگ بودن زبان محلی را میپرسم، میگوید «بیشتر روزنامهها و نشریات استان به زبان فارسی هستند برای اینکه عموم مردم بتوانند از مطالب آن بهره ببرند؛ چون جوانها به زبان آذری مسلط نیستند. حتی مدارس هم به زبان فارسی تدریس میکنند پس مطبوعات در این زمینه گناهی ندارند. اگر هم مطلبی به زبان آذری چاپ میشود بیشتر، اشعار و یا در مواردی مصاحبه با افرادی است که صحبت کردن به زبان فارسی را نمیدانند».
اما در غرفه کردستان وضعیت به گونه دیگری است. صفحات روزنامهها را که ورق بزنی، اخبار، یادداشتها و مصاحبههایی به زبان کُردی میبینی و هرچند که در اغلب صفحات، تعداد نوشتههای فارسی میچربد اما باز هم هستند مجلاتی که یک تمامصفحه یا کمی بیشتر به کُردی اختصاص دادهاند. نکته جالب این است که اسم همه مطبوعات و خبرگزاریهای این استان به زبان و نوشتار کردی است. اسامی محلی را در تعداد محدودی از روزنامههای استانهای دیگر از جمله گیلان، هرمزگان، فارس و ... نیز میبینم. افشین غلامی خبرنگار حوزه جنگ خبرگزاری بینالمللی «کردپرس» با اشاره به اینکه که مردم کردستان طرفدار فرهنگ بومیشان هستند به من میگوید «تأسیس رشته زبان کردی در دانشگاه کردستان به تقویت این فرهنگ کمک میکند و اگر زبان کردی در مدارس هم کار شود استقبال از بخش کردی روزنامهها بیشتر میشود اما در حال حاضر حتی بخشهایی از مطبوعات که به زبان فارسی است، مسائل منطقهای و محلی، سبک زندگی و فرهنگ کردها را پوشش میدهد».
با وجود اینکه 52 نشریه و پایگاه خبری در استان کردستان فعال هستند این استان، روزنامه ندارد و هنگامی که دلیل آن را جویا میشوم یکی از روزنامهنگاران پاسخ میدهد «استان ما یک استان صنعتی نیست و به همین دلیل بودجه مناسب برای این کار وجود ندارد اما به تازگی دو روزنامه در حال مجوزگرفتن هستند».
در نشریات غرفه گیلان هم گاهی اشعاری به زبان گیلکی میبینم که برگردان فارسی آن نیز در همان صفحه وجود دارد. در استان گلستان اما بنا به وجود مردمانی با گویشها و زبانهای متفاوت، نشریات به زبان فارسی نوشته میشوند.
«هرمزگانی» هم یکی از گویشهای زبان فارسی است که ویژگیهای فارسی کهن را حفظ کردهاست. گویش مردم بندرعباس و استان هرمزگان آمیزهای از گویش با ریشه پهلوی و زبانهای دیگر است. روزنامهنگار «ندای هرمزگان» در پاسخ به این پرسش من که آیا رسمالخطی برای گویش بندری وجود دارد میگوید «کارگروهی از استادان و محققان بومی در بندرعباس به نام «استالئون» (در گویش هرمزگانی به معنی ستارهها) به منظور تهیه رسمالخطی برای این گویش تشکیل شده، ما پیشنهاد کردهایم که در روزنامه، ستونی با گویش بندری داشتهباشیم و موافقتهایی هم شدهاست اما گفته میشود که در سطح ملی تعداد مخاطبانمان افت میکند».
در مجموع، قانون اساسی کشور، صراحتا از این مطبوعات حمایت میکند، در اصل پانزدهم قانون اساسی که معمولا در زمان داغ بودن وعدههای انتخاباتی کارآیی جلب رای پیدا میکند، آمده است؛ «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
فرهنگ بومی یک فرهنگ محلی-منطقهای است که مرزهای معینی دارد و افراد از طریق آن، خود را از غیربومیها متمایز میکنند. این فرهنگ میتواند به افراد هویت ببخشد. زبان، لباس، ادبیات و موسیقی، آیینها و مناسک از مؤلفههای فرهنگهای بومی هستند.
امروزه رسانهها بستر مناسبی برای مانایی و ترویج این فرهنگها هستند. مطبوعات محلی را که وارسی میکنم در برخی از استانها چندان به فرهنگ بومی نپرداختهاند به گونهای که با خواندن بسیاری از مطالب متوجه نمیشویم با یک روزنامه محلی مواجه هستیم اما در برخی از استانها به ویژه استانهای جنوبی و غربی کشور، رد پای این فرهنگ به خوبی دیده میشود. به گفته مسئول غرفه استان کهکیلویه و بویر احمد، مطبوعات این استان برای گسترش فرهنگ بومیشان تلاش میکنند. او میگوید «در همین زمینه اخیرا کتابی درباره ضربالمثلهای لری چاپ شدهاست».
یکی از مسائلی که مطبوعات اعم از سراسری و ملی درگیر آن هستند، وضعیت مالی است. هزینههای مربوط به پرسنل، لیتوگرافی، چاپ، کاغذ و توزیع در همه مطبوعات پای ثابت است و تأمین آنها به منابع مالی نیاز دارد. در روزنامههای سراسری بخشی از این منابع از طریق چاپ آگهیها به دست میآید اما به گفته نمایندگان مطبوعات محلی حاضر در نمایشگاه، درآمدی که از آگهیها در استانها به دست میآید 10 درصد منابع مالی نشریات را هم تأمین نمیکند. نشریات محلی پس از توقف در انتشار که این وقفه بیشتر مواقع به دلیل مشکلات مالی رخ میدهد، گاهی مشمول ماده 16 قانون مطبوعات میشوند. در این ماده آمدهاست: «عدم انتشار منظم نشریه در یک سال اگر بدون عذر موجه (به تشخیص هیئت نظارت) باشد موجب لغو پروانه خواهد بود».
از سوی دیگر در برخی از استانها هفتهنامهها با تأخیر به صورت 10 روز یک بار و دوهفتهنامهها نیز ماهی یکبار چاپ میشوند. سردبیر دوهفتهنامه ورزشی «بههیز» درباره یارانههای مطبوعاتی میگوید «فقط پارسال خوب بود و سه برابر سالهای قبلی یارانه دادند. کسی از فروش روزنامهها راضی نیست و ادارهکنندگان و خبرنگاران نشریات محلی بیشتر به صورت "افتخاری" کار میکنند». یکی دیگر از نمایندههای مطبوعات محلی معتقد است که مطبوعاتی که به گفته او «گرایش خاصی» دارند میتوانند دوام بیاورند و بقیه در حاشیه میمانند؛ چراکه یارانه مناسبی برای مطبوعات محلی در نظر گرفته نمیشود و بیشتر گردانندگان آنها از درآمدهای شغل اولشان برای کارِ دومشان که مطبوعات است مایه میگذارند.
آمارهایی که از نشریههای موجود در استانها به دست آوردهام از نظر کمی بالا است. کرمانشاه حدودا 60 ، خوزستان 111، قم 215، لرستان 77 و مازندران 169 نشریه فعال دارند. در سایر استانهایی که در نمایشگاه مطبوعات حضور دارند نیز تعداد نشریات در همین حدود است.
با این حال، این روزها با گسترش فضای مجازی در میان مردم میزان علاقه به مراجعه به مطبوعات برای آگاهی از اخبار، کمتر شده است و بسیاری از دکهها هم به دلیل نبود خریدار، روی دکههاشان روزنامه نمیگذارند. از طرفی مطبوعات محلی از کمبود نقدینگی شکایت دارند. به طوری که برخی میگویند شاید بهتر باشد برخی از نشریات محلی ادغام شوند تا هم هزینهها پایین بیاید و هم کارها کیفیتر شود و مجالی دست دهد تا تحلیلهای جامع و بُننگرانه به مسائل بومی و فرهنگ محلی در مطبوعات ایران صورت گیرد.
با انبوهی از این دغدغهها نمایشگاه مطبوعات را تنها میگذارم. نمایشگاهی که هر سال به مدت یک هفته شور و هیجان خاصی به فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تهران میدهد. نمایشگاهی که این بار از 14 آبانماه با سخنان تامل برانگیز رئیس جمهوری افتتاح شدهاست و 21 همین ماه رخت سفر به اتاقهای تحریریه سابق را میبندد و باشد که این بار آش در کاسهدیگری ریخته شود.
گزارش تصویری: