گئورگی جگرنایا دانشجوی سال چهارم رشته ایرانشناسی دانشگاه دولتی تفلیس است. این فارسیآموز که از کشور گرجستان به ایران آمده، در مصاحبهاش از علاقه خود به اشعار فارسی و خاطرات جالبش در ایران میگوید.
فارسیآموز هشتاد و سومین دوره دانشافزایی زبان و ادبیات فارسی درباره انگیزه خود از تحصیل در رشته زبان فارسی میگوید: در دانشگاه ما رشته ایرانشناسی تقریبا صد سال است که تدریس میشود و در تمام گرجستان بسیار معروف است. من علاقه زیادی داشتم که به ایران بیایم. دوست داشتم ایران را از نزدیک ببینم و با ایرانیان آشنا بشوم. میخواستم زبان فارسی خود را تقویت کنم و از همه مهمتر اینکه علاقه دارم شهر اصفهان را از نزدیک ببینم.
جگرنایا ادامه میدهد: من در اینترنت دیده بودم که طبیعت ایران بسیار خاص و زیباست و علاوه بر وجود مناطق سرسبز، ایران صحراهای زیبایی نیز دارد و چون من عاشق بیابان هستم همیشه دوست داشتم به ایران بیایم و اینجا را از نزدیک ببینم. همه اینها سبب شد که در این دوره شرکت کنم.
وی درخصوص آشنایی مردم گرجستان با زبان فارسی میگوید: مردم گرجستان در مورد زبان فارسی شناخت زیادی ندارند. آنها زمانی که مرا در حال آموختن زبان فارسی میبینند و یا زمانی که به خط فارسی مینویسم، بسیار متعجب میشوند.
این فارسیآموز گرجستانی اظهار میدارد: من قبل از اینکه به ایران بیایم اطلاعات زیادی از مردم ایران داشتم چرا که من به جز زبان فارسی در تاریخ و ادبیات نیز درسهای بسیاری خواندهام و اطلاعات زیادی به دست آوردهام.
جگرنایا درخصوص تاریخ گذشته ایران تصریح میکند: کوروش انسان عجیبی بود. قوانینی که او در آن زمان بنیاد نهاد، اغلب وجود نداشت. او انسان عجیب و دموکراتیکی بود.
او در بخش دیگری از سخنانش عنوان میکند: همیشه با خود فکر میکنم ادبیات ایران بسیار زیبا و پربار است و همچنین میدانم که مردم ایران عاشق شعر و شاعری هستند و همیشه در مواقع خاص، شب شعر برگزار میکنند.
گیورگی جگرنایا به خاطرهای از دوران حضور خود در ایران اشاره میکند و میگوید: مردم ایران بسیار مهربان هستند. در زمان حضورم در ایران، به همراه دوستانم، در یکی از خیابانهای تهران قدم میزدم. یک پیرمرد ایرانی ناخودآگاه به من برخورد کرد. به همین دلیل بارها از من عذرخواهی کرد و حتی صورت مرا بوسید. این برای من بسیار تعجب آور بود که آن پیرمرد با من اینگونه رفتار کرد. با وجود اینکه گفتن ببخشید کافی بود اما او من را بغل کرد و بوسید!
این فارسیآموز گرجستانی اظهار میدارد: باری دیگر به دنبال خرید نان سنتی در ایران بودم؛ اما نمیدانستم باید از کجا آن را تهیه کنم. یک مرد نزدیک من آمد و وقتی متوجه شدم خارجی هستم و به خوبی با محله آشنا نیستم، من را به نانوایی برد. او من را تا آنج مکان همراهی کرد. فکر میکنم در هیچ جای دنیا همچین اتفاقی شدنی نیست که یک نفر اینگونه به یک مسافر کمک کند.
وی تصریح میکند: من از مکانهای دیدنی ایران، کاخ گلستان و موزهها را بسیار دوست داشتم اما صادقانه میگویم که به شدت منتظر اصفهان هستم چون میدانم معماری و فرهنگ آنجا بسیار قدیمی و بهتر از تهران است و تاریخ آن بسیار طولانی است.
جگرنایا به بازتاب رسانههای کشور گرجستان در مورد ایران اشاره میکند و میافزاید: اخبار کشور ما در مورد ایران بسیار خوب است. به نظر من این اتفاق که برای سفر بین دو کشور ایران و گرجستان ویزا لازم نیست، اتفاق بزرگی است و خبر خیلی خوبی است که مردم هر دو کشور میتوانند به راحتی از دو کشور بازدید کنند. در گرجستان ایرانیان بسیاری وجود دارند و خلاصه اینکه ارتباط دو کشور بسیار خوب است.
وی تصریح میکند: ایران کشوری امن و به دور از خطر است. ما به راحتی بیرون از خوابگاه رفتوآمد میکنیم و تا به حال مشکلی پیش نیامده است. بسیاری از دوستان من قبل از این به ایران آمده بودند و همواره از امنیت حاکم بر کشور میگفتند.
این فارسیآموز در انتها خاطر نشان میکند: من برای اولین بار است که به ایران میآیم و حضور در محفل شعرخوانی برایم بسیار لذتبخش بود چون تا به حال اشعار ایرانی را از نزدیک نشنیده بودم. یکی از شعرهایی که در آن روز خوانده شد و نظر من را به خود جلب کرد شعری از سعدی بود: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم/ بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم.
شایان ذکر است هشتاد و سومین دوره دانشافزایی زبان و ادبیات فارسی توسط بنیاد سعدی و دانشگاه علامه طباطبائی، از تاریخ ۱۲ مرداد تا ۸ شهریور سال جاری، با حضور بیش از ۲۰۰ فارسیآموز از ۴۱ کشور جهان در حال برگزاری است.