آموزش زبان و ادب فارسی در ایران بیش از آنچه که به نظر میرسد، با مشکل مواجه است. استفاده از روشهای ناکارآمد و به روز نکردن کتابهای درسی در کنار میل خانوادهها به یادگیری زبان دوم و گاه سوم، سبب شده تا آموزش این زبان در مدارس و در سنین کودکی با مشکلاتی جدی همراه باشد، به طوری که به نظر بسیاری از کارشناسان استفاده مداوم و مکرر از چنین روشهایی منجر به این شده که دانشآموزان پس از فراغت تحصیل از دوره دبیرستان به مهارتهای لازم به صورت کامل دست نیابند.
به گزارش عطنا به نقل از تسنیم، ادامه این مسیر، در دانشگاهها قابل پیگیری است. گاه آموزشهای ناکارآمد مدارس خود را در دانشگاهها و سطوح بالای تحصیلی نشان میدهد. کم نیستند دانشجویانی که حتی رشته زبان و ادب فارسی در دانشگاه میخوانند، اما از نوشتن دو خط نامه اداری عاجزند. این مثالی است از دیگر مهارتهایی که از دانشجویان این رشته و دیگر رشتهها انتظار میرود، اما برآورده نمیشود. حال اینکه چرا چنین روندی در میان بسیاری از دانشآموختگان دیده میشود، پرسشی است که میرجلالالدین کزازی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر، در چهاردهمین شماره از پرونده «درّ دری» به آن پرداخته است. کزازی همچنین در بخشی از این گفتوگو به دیگر مشکلاتی که این روزها زبان و ادب فارسی را تهدید میکند، اشاره کرده و از تضعیف یا نابودی گویشها و زبانهای بومی به عنوان یکی از این موارد اشاره کرده است. به گفته او؛ هنگامی که واژهای بمیرد، پارهای گرامی، ارزشمند، بی جایگزین از تاریخ و فرهنگ ایران را با خود خواهد میراند. ارزش زبانها و گویشهای بومی چونان پشتوانههای زبان پارسی از چاههای نفت، از کانهای زر و سیم و مس از هر آنچه از اینگونه بسیار فزونتر و فراتر است.
مشروح این گفتوگو به شرح ذیل است:
* همانطور که حتماً به سبب سالها حضور در میان دانشجویان زبان و ادب فارسی در دانشگاهها، بارها مشاهده کردهاید، وضعیت آموزش زبان در میان این دسته از دانشجویان، وضعیت قابل قبولی نیست. هستند بسیاری از دانشجویان این زبان که پس از فارغ التحصیلی با تمامی مهارتهای زبانی آشنا نیستند و به آن حدی که پیشتر برای آنها در نظر گرفته شده، نرسیدهاند. شما دلیل این مشکل را در چه میبینید؟ در خود دانشجو و سابقه تحصیلی او، در اساتید و یا در نظام آموزشی؟
آنچه در پاسخ به پرسش شما نخست میباید گفت، این است که در دانشگاه یا در رشته زبان و ادب پارسی_ اگر روشنتر سخن بخواهیم گفت_ زبان پارسی آموخته نمیشود، هیچ آموزهای در برنامه دانشگاهی با این نام نیست. آنچه در دانشگاه آموخته میشود، متنهای ادب پارسی است یا پیشینه زبان پارسی و دگرگونیهایی که در سدههای پیشین یا حتی در هزارههای پیشین یافته است. به دستور زبان پارسی هم پرداخته میشود اما همچنان خواست از آن، آموزش دستور نیست، در این آموزه هم به نکتههای باریکتر و ژرفتر در دستور زبان میپردازند. در آموزهای دیگر که دستور تاریخی نام دارد، پیشینه این دانش را در زبانهای ایرانی برمیرسند، زیرا باور بر این است که زبان پارسی را دانشجو در دبستان و دبیرستان آموخته است؛ به سخن دیگر، آن بخش از آموزش زبان که آن را همزمانانه مینامیم، پیشتر به نوآموزان و دانشآموزان آموزش داده شده است. در دانشگاه_ اگر با نگاهی فراخ بنگریم_ زبان از دید چگونگی و کارکرد در زمانانه(تاریخی) به دانشجویان آموخته میشود.
بر این پایه، در پیوند با زبان پارسی میباید آموزش دبستانی و دبیرستانی را سامان داد و نیرو بخشید و از کژیها و کاستیها پیراست؛ زیرا این کاستیها و کژیها اگر در آموزش زبان پارسی در دوره دبستان و دبیرستان رخ بدهد، بناچار در آموزشهای دانشگاهی نیز همچنان کارکردی بازدارنده و زیانبار و گزندرسان خواهد داشت، تلاشها در دانشگاه به هرز و هدر خواهد رفت، بیهوده خواهد ماند. این تلاشها به ساختمانی ماننده خواهد بود که بر شالودههایی سست و لرزان ساخته شده باشد. پیداست که چنین ساختمانی شایستگی آن را ندارد که بکوشند آن را بیارایند، یا هر کاری دیگر شایسته را در آن به انجام برسانند؛ زیرا آنچه بایسته این ساختمان است، به درستی انجام نگرفته است. میدانیم که شایستگی در گرو بایستگی است.
* با توجه به مطالبی که فرمودید، به نظر میرسد که وضعیت زبان فارسی بین دانشآموزان ما خیلی مطلوب نیست و به تبع آن، وضعیت مطلوبی هم در دانشگاهها نمیتوان متصور بود.
بیگمان چنین است. من چون به ژرفی و به روشنی از آموزش زبان پارسی در دبستان و دبیرستان آگاهی ندارم، زیرا هیچ فرزندی هم که نوآموز یا دانشآموز باشد هماکنون دارا نیستم. فرزندان من همه یا از دانشگاه فرهیخته شدند یا در آستانه فرهیختگیاند، نمیتوانم چگونگی آموزش زبان را در این دو زینه و برش آموزشی بدانسان که میسزد، بسنجم و ارزیابم، اما بر پایه نمود و بازتاب این آموزش در دانشگاه و نزد دانشجویان، میتوانم گفت که بر پایه آن بیت سعدی که زبانزد دستان شده است: خانه از پایبست ویران است. از همین روی، در دانشگاه نمیتوان در اندیشه نقش ایوان بود.
شالودهها و بنیادها بیگمان در هر آموزهای به ویژه در آموزش زبان پارسی، در دبستان و دبیرستان ریخته میشود. استادان آنچه را آموزگاران و دبیران انجام دادهاند، پی میگیرند. پس به ناچار میباید در دبستان و دبیرستان آموزش زبان پارسی را بدانسان که میسزد و میبرازد، به انجام رسانید. دانش زبانی سالیانی است چند که بسیار افت کرده است و کاستی گرفته است، به گونهای که در نوشتهها و گفتههای دانشجویان دوره دکتری در رشته زبان و ادب پارسی گاه به لغزشهایی چشمگیر و برجسته و خردآشوب باز میخوریم؛ لغزشهایی که به هیچ روی از دانشجویی که در بالاترین رده آموزش است، پذیرفتنی و برتافتنی نیست.
* متأسفانه یکی از مسائلی که حتی در میان خود دانشجویان زبان و ادب فارسی هم به کرات دیده میشود، استفاده از واژگان بیگانه است. میل به استفاده از این دسته از واژگان در میان تمامی اقشار جامعه عمدتاً دیده میشود. آیا میتوان این مسئله را جزو اقتضائات زمانه فرض کرد و از آن گذشت یا دلیل دیگری دارد؟ و آیا این روند در نهایت میتواند به ساختار زبان فارسی در آینده لطمهای بزند یا خیر؟
وامواژهها به هر شیوه و به هر اندازه در زبان به ویژه زبان پارسی راه بجویند، بدان گزند و زیان خواهند رسانید؛ زیرا زبان پارسی زبانی است بسیار پیشرفته و پویا. زبانی است که بیش از زبانهای دیگر به نابی زبانشناختی رسیده است. هم در ساختار آوایی و هم در ساختار نحوی و هم در ساختار گردانشی یا صرفی، به همانسان در ساختارهای دیگر زبانی. از این روی، زبانهای دیگر که پارسیزبانان واژههایی را از آنها به وام میستانند، با زبان پارسی همروزگار نیستند.
هنگامی که وامواژهای به زبان پارسی راه میجوید، از آنجا که با ساختارهای این زبان همساز و همگون و همتراز نیست، بدین زبان آسیب میرساند. نخستین و آشکارترین آسیب، آسیب آواشناختی است. زبان پارسی، زبانی است سوده، ساده، نرم، هموار، خنیایی و آهنگین؛ آن وامواژهها، واژههاییاند درشت، گران و دلآزار که به این بافت و ساختار نغز و دلنشین به ناچار آسیب میرسانند. در قلمروهای دیگر که نهانتر است و گزند و آسیب در آنها به زودی آشکار نمیشود نیز داستان همان است.
* یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر اهتمام ویژهای در دانشگاهها نسبت به زبان فارسی شده، بررسی گویشها و زبانهای بومی است، با وجود این روند نابودی این زبانها در سالهای اخیر به گونهای است که برخی از کارشناسان نسبت به آن هشدار دادند. همانطور که بهتر میدانید، این زبانها و گویشها پشتوانه زبان فارسی هستند. با توجه به این امر، از بین رفتن یا تضعیف آنها در نهایت چه تأثیری بر زبان فارسی خواهد گذاشت؟
من بارها گفتهام که از میان رفتن گویشها و زبانهای بومی فاجعهای فرهنگی است. حتی چندی پیش که من در همایش گویشها و زبانهای بومی سخنی میراندم، گفتم که اگر واژهای از هر زبان یا گویش ایرانی بمیرد، ایرانی روشن رای، جانآگاه، خویشتنشناس و ایراندوست به سوگ خواهد نشست. پرسه (مجلس فاتحه) خواهد آراست. آگهی خواهد داد که فلان روز در فلان جای ما گرد یکدیگر میآییم تا بر مرگ فلان واژه بموییم.
مرگ واژه حتی از مرگ آدمیان اندوهخیزتر و سوگانگیزتر است. زیرا که اگر کسی که دلبند و گرامی است، بمیرد خانواده، خویشان و دوستان و آشنایان او اندوهناک خواهند شد، به سوگ خواهند نشست اما اگر واژهای بمیرد، اندوهی فراگیر و همگانی است. هر واژهای سر رشتهای است که ما را به ژرفاهای تاریخ و فرهنگمان میپیوندد. هنگامی که واژهای بمیرد، پارهای گرامی، ارزشمند، بی جایگزین از تاریخ و فرهنگ ایران را با خود خواهد میراند. ارزش زبانها و گویشهای بومی چنان پشتوانههای زبان پارسی از چاههای نفت، از کانهای زر و سیم و مس از هر آنچه از اینگونه بسیار فزونتر و فراتر است.