عطنا - سرانجام همانطور که از شواهد و قرائن پیدا بود، آمریکاییها به تأسیسات هستهای ایران که کاملاً جنبه صلحآمیز داشته و به اعتراف آژانس، تا بدین زمان عاری از هر گونه برنامه برای ساخت تسلیحات اتمی بود، حمله کردند.
اکنون و با وقوع چنین رخدادی، جنگی که از جانب رژیم صهیونیستی آغاز شده بود، با ورود مستقیم و علنی آمریکاییها، ابعاد جدیدی یافته است. بر این اساس در مورد ادامه این جنگ و به ویژه تهاجم به مراکز هستهای ایران میتوان به چند ملاحظه مهم اشاره کرد
۱- واکنشها به این تهاجم ظالمانه باید بر اساس قواعد و ضوابط منطقی و با کمترین تأثیرپذیری از واکنشهای احساسی و هیجانی انجام گیرد. به طور قطع این تهاجم احساسات ملی و مردمی را به شدت جریحهدار کرده است و مردم انتظار تقابلی سریع و قاطع را دارند. اما این موضوع نباید مسیر تفکر عقلانی و مبتنی بر حسابگری را در ارائه پاسخ و واکنش مسدود یا محدود کند.
۲- محاسبات برای چگونگی واکنش در برابر این تهاجم باید بر مبنای بررسی اهداف دشمن از این تهاجم مورد توجه قرار گیرد؛ این که دشمن در پس پرده این تهاجم در صدد دستیابی به چه اهداف و برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و یا درازمدتی است.
به طور مثال در بُعد «کوتاهمدت»، آیا این تهاجم صرفاً در حد یک نمایش قدرت و مانور سیاسی از جانب ترامپ بوده است؟ با توجه به جنبههای شخصیتی ترامپ و علاقه وافر او به انجام کارهای نمایشی از یک سو و ابعاد خسارت وارد شده به تأسیسات هستهای، شاید بتوان به استنباطی در این زمینه نزدیک شد.
اما در بُعد «میانمدت»، نابودی کامل برنامه هستهای ایران میتواند به عنوان هدف اصلی این تهاجم تلقی شود. این موضوع هم برای رژیم صهیونیستی و هم برای آمریکا یک ایدئال مطلق است، با این تفاوت که معلوم نیست هر یک از آنها تا چه حد حاضرند بر روی این هدف هزینه و سرمایهگذاری کنند.
تلاش برای فروپاشی کامل نظام سیاسی ایران را میتوان در چهارچوب یک هدف «بلندمدت» جای داد؛ در جایی که ظاهراً رژیم صهیونیستی اشتیاق فراوانی برای اجرای آن نشان میدهد و به شدت میکوشد تا به هر شکل ممکن آمریکاییها را نیز در این مسیر با خود همراه کند.
در نهایت در هر سه بُعد این اهداف، باید دید که میان واشنگتن و تلآویو چه سطوحی از همگرایی و واگرایی وجود دارد.
۳- شدت حمله آمریکا به سایتهای هستهای و بهخصوص سایت فردو و میزان تخریبهای واقعشده میتواند در نوع واکنش ایران نقش تعیینکننده ایفا کند. اگر آسیبها سنگین و غیرقابل جبران باشد، چیزی برای از دست دادن وجود ندارد و هر نوع واکنشی قابل توجیه به نظر میرسد. ولی اگر خسارات جزئی و در حد یک نمایش قدرت توسط ترامپ و آمریکا باشد، آن وقت ماهیت پاسخ نیز میتواند متناسب و در چهارچوب نمایش اقتدار جمهوری اسلامی ایران انجام گیرد.
۴- طیف واکنشهای جمهوری اسلامی و پیامدهای آن باید به دقت مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. حمله به پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه، مسدودسازی تنگه هرمز، اعلام رسمی خروج از «ان پی تی» و در نهایت بازنگری در دکترین هستهای نظام را میتوان طیفی از این واکنشها ارزیابی کرد. باید پیامدهای احتمالی هر یک از این واکنشها نیز به دقت بررسی شود تا هم بهترین نتایج لازم حاصل شود و هم بازدارندگی در برنامههای میانمدت و بلندمدت دشمن در نظر گرفته شود.
۵- حفظ انسجام داخلی در برابر این رخداد و به ویژه نسبت به نوع واکنش در برابر آن، کلید اصلی موفقیت نظام محسوب میشود. در سایه چنین ملاحظهای، اکنون زمان آن نخواهد بود که مذاکرهکنندگان یا دیپلماسی آنها برای مذاکره تحت هجمههای غیرمنصفانه قرار گرفته و به آنها به چشم تافته جدا بافته نظام نگاه شود. تردیدی نیست که نشستن آنها بر سر میز مذاکره در هماهنگی کامل با سطوح عالی نظام انجام گرفته و آنها نیز به دنبال چیزی جز منافع ملی ایران نیستند؛ بنابراین باید تمامی روندهای مورد تأیید نظام، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفته و از هر گونه عدم انسجام و یا برخورد محدود و سلیقهای در برابر واقعه کنونی پرهیز شود.
۶- در نهایت موضوع اقناع افکار عمومی نسبت به پاسخی که در برابر این تهاجم انجام میگیرد، حائز بیشترین اهمیت است. در شرایطی که دشمن اشتباههای محاسباتی عمیقی نسبت به واکنش مردم در برابر این تهاجم مرتکب شده بود، این مردم تاکنون به همه شکل پای کار ایستادهاند. در این شرایط آنها نیز انتظار واکنشهای متناسب و اقناعکننده را از سوی نظام دارند؛ بنابراین برای هر نوع واکنشی باید جنبه اقناع افکار عمومی به دقت در نظر گرفته شود و نسبت به چگونگی و چرایی اتخاذ تصمیمات، توضیحات قانعکنندهای در اختیار مردم قرار گیرد.