عطنا - «وضعیت امروز را اگر بخواهم در یک جمله خلاصه بکنم، آن را وضعیت انباشت و در هم آمیختگی مجموعهای از بحرانهای مختلف در سطوح داخلی و خارجی و درعرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی برمی شمارم.»
این بخشی از سخنان دکتر ابوالفضل دلاوری دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی است که در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین مطرح کرد. او تاکید کرد که «راه حلهای قدیمی دیگر نمیتوانند به بحرانهای این وضعیت انباشتی و پیچیده گی هایش پاسخگو باشند و نظام سیاسی برای حل بحران هایش نیازمند وفاق و انسجام لازم است».
او سپس به ۹ بحران درهم آمیخته و تلنبار شده و خطرناک در کشور اشاره کرد و گفت: «۹ بحران در هم تنیده در کشور وجود دارد که عبارتند از: ۱- مهمترین بحران شکاف عمیق و خطرناک میان اکثریت بزرگی از مردم با نظام حکمرانی یا شکاف ملت دولت است. ۲- دومین بحران عدم ارتباط با جهان است. ۳- بحران معیشت ۴- بحران کرامت ۵-بحران مشروعیت و اعتماد ۶- بحران کارآمدی ۷-بحران انگیزش و مشارکت ۸- بحران سلامت جسمی و روانی و ۹- بحران انسجام ملی است.»
دلاوری در ادامه به جایگاه منازعه به عنوان محور اصلی حل و فصل امور درایران اشاره کرد و گفت: «آن شکاف خطرناک و اصلیترین شکافی که امروز دارد خودش را تحت عنوان شکاف دولت ملت نشان میدهد، مادر بقیه شکاف و بحرانها نیست، به یک تعبیری فرزند آن ۸ بحران دیگر است. ولی مسئله این است که آن ۸ بحران دیگر بدون حل این شکاف و درگیرشدن با آن قابل حل نیستند. زیرا بدون حل آن، سرمایه ای، امکانی، انگیزه ای، همکاریای، مساعدتی، و همنوایی که لازم است برای حل بقیه بحران ها، فراهم نمیشود.»
او در ادامه به مادر همه شکافها اشاره کرد که همانا منازعاتی بودن حوزه سیاسی کشور از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است. او گفت: «مادر همه بحرانها در سالهای به ویژه بعد از انقلاب، تنازعی یا تشدید تنازعی شدن امر سیاسی و استمرار آن بوده است. انقلاب هم بخشی از این تنازع بود. صرف نظر از منازعات سیاسی که در هر کشوری وجود دارد، ولی در جریان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و بعد از آن، با همه دنیای مدرن دچار منازعه شدیم. گویا دنیا و تجربه بشری تا الآن در همه حوزهها اشتباه حرکت کرده و ما باید جدای از آنها حرکت بکنیم. کما این که ابتدا به ساکن گفتیم اقتصاد، توسعه، صنعت و تکنولوژی و امثالهم مسایل ما نیستند. اینها مسایل سرمایه داری غرب هستند. نه تنها از اولویت ما خارج شد بلکه نوعی ستیز با آنها حتی با برخی گروههای سیاسی نمایان شد.»
این استاد دانشگاه در ادامه فارغ از اشاره به سیاست منازعه میان نظام حکمرانی و اپوزیسیون، به نکته مهمتری اشاره کرد و آن استمرار سیاست منازعه در نظام حکمرانی ایران بعد از انقلاب است. دلاوری میگوید: «می خواهم بگویم ۹ بحران، محصول تنازعی شدن سیاست در درون نظام حکمرانی است نه بین نظام حکمرانی با اپوزیسیون آن. البته بحث منازعه گروههای اجتماعی و اپوزیسیون در سرجای خود بسیار با اهمیت است، ولی مشکل اساسی، در تنازعات درون هیات حاکمه و بین نهادهایی است که این نظام جدید آن را کنار هم چیده است. در حوزه پالیسی در هر دولتی بالاخره یک انسجام و وحدت نسبی دست کم در هر برههای وجود دارد، ولی ما در هر دوره فاقد آن بوده ایم.»
او در بخش دیگری از سخنان خود دولت پزشکیان و شخص او را خارج از سیاست منازعاتی تحلیل کرد و گفت که لازم است امر وفاق ابتدا در کر قدرت و همچنین به ویژه هماهنگی لازم از منظر سیاستی در دولت پدید بیاید و حداقل در دولت پزشکیان از ادامه ناهماهنگیها که میتواند به منازعه نیز دامن بزند جلوگیری به عمل آید. او در این باره گفت: «دولت پزشکیان هنوز در سطح خودش به یک هم مسئله گی و اجماع در میان تیم دولت نرسیده است. یعنی تیم دولت او شامل وزرا، معاونان و مدیرکل هایش، دارای ذهن و زبانهای متفاوتی هستند. یک مثال آن بر سر افای تی اف است که کارشناسان اطلاعات با آن مخالفت کرده اند. این موضوع نشان میدهد که دولت هنوز یک نهاد و یک مجموعه نیست. دلیل اش هم این است که این دولت تا اندازهای به شرکت سهامی تبدیل شده است و قرینهای از وفاق بر سر برخی مسایل اصلی وجود ندارد.»
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که سیاستها و نگاههای بخشی نگرانه در این دولت باید حل شود گفت: «قوا در ارتباط با یکدیگر به لحاظ درونی با دورههای قبل باید وداع کنند و برای ایجاد هماهنگی باید به حرفهای یکدیگر بیشتر گوش بدهند. اما کماکان مشاهده میکنیم که هر نهاد با سیاستهای بخشی نگرانه، میخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و این بسیار برای کشور خطرناک است مانند مخالفت کارشناسان وزارت اطلاعات با سیاست کلان دولت در ارتباط با افای تی اف.»
او افزود: «این که میگویم هیات دولت باید همگن بشود، به این دلیل است که ما فاقد نظام حزبی هستیم، از این رو فاقد ایدهها و پروژههای یکدست هستیم. آن نیروهای میانه رویی که در کر قدرت در یک سطح اولیه به صورت نانوشته به یک هم مسئله گی رسیده اند، باید بتوانند بی رودربایستیتر با یکدیگر گفتگو کنند. زیرا ایجاد اعتماد مهم است. کانون قدرت در حال حاضر به آقای پزشکیان اعتماد دارد و میدانند پزشکیان کسی نیست که بخواهد بازی شخصی خودش را انجام بدهد. از این رو قابل اعتماد است؛ بنابراین ایشان نیروی مهمی است. نقش معاونت راهبردی همین است که بتواند هم مسئله گی را به حوزههای دیگر توسعه بدهد.»
دلاوری ادامه سیاست کاهش منازعه را در ارتباط با سیاست خارجی ذکر کرد و گفت: «به طور همزمان و در پیوند با یکدیگر اگر به سطوح وسیعتر وعمیقتر حرکت کنیم برای مثال میتوانیم سطح منازعات منطقهای و بین المللی مان را کاهش بدهیم. با نشانهها، زبان و در عین حال اقدامات دیپلماتیک امکان این که طرف مقابل متقاعد شود بنا نیست به شیوه قبلی منافع خود را دنبال کنیم وجود دارد و این که میخواهیم منافع خود را از طریق تعامل و مبادله دنبال کنیم. البته غربیها به سرعت اقدام به سرمایه گذاری نمیکنند، این را میدانیم، اما اگر کمی از مذاکره پیش برود، به طور قطع بخشی از داراییهای ما آزاد خواهد شد.»
این عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه تاکید کرد که اگر «این وضعیت را پیوند بزنیم با فضای امنیتی به این معنا که تعدادی از زندانیان سیاسی و امنیتی را آزاد کنیم. این خود امید ایجاد میکند.»
او موفقیت مدیریت منازعه در شرایط کنونی را مستلزم آن دانست که سیاستهای کلان و خرد صدا و سیما کنترل شده تا «رسانه ملی کمتر به سیاستهای منازعاتی متوسل شده و آن را دامن نزند تا مردم بیش از این عصبانی نشوند. از افراد صاحب صلاحیت برای برنامه سازی حتی در حوزه سرگرمی استفاده شود، مدیرانی در این نهاد گمارده شوند که تفاوت مرده شویی که آن نیز برای خود دارای شئونات است، با هنر بدانند. رسانه ملی با اهدای کفن به جامعه دارد رنگ مرگ را به مردم نشان میدهد. این به معنای آن است که تهیه کنندگان و تصویب کنندگان چنین برنامههایی اصلا از شرایط حاکم برجامعه پرت هستند. کر قدرت که نسبت به این مسایل درک و فهم دارد، باید ملزوماتش را اجرا بکند.»
دلاوری در ر ارتباط با میزان تحول نظام سیاسی در داخل و حوزه خارجی و امکان مذاکره با آمریکا و پیامدهای آن گفت: «قابل فهم است که تحول در این مرحله گسترده نیست و در دو یا سه حوزه، ابتدا در مدیریت حوزههای معیشتی و اقتصادی، دیگری حوزه سیاست خارجی و بخشی هم حوزه فرهنگی و دانشگاهها تغییراتی ایجاد میشود. همان طور که ملاحظه میکنید در وزارت خارجه تیم آقای ظریف مستقر است. پس تمرکز تغییرات در حوزه روابط خارجی است. اتفاقاتی هم کمک کرد که این موضوع جدیتر بشود. این اتفاقات مشکلات هویتی را منتفی کرد، زیرا آن نیروهایی که با هویت ما گره خورده بودند، خود آنها نیز درگیر کاهش سطح تنش در حوزه سیاست شده اند؛ بنابراین مسئولان نظام راحتتر میتوانند در حوزه خارجی اقدام کنند.»
او تاکید کرد که «در این چارچوب، با آمریکا کاهش سطح تنش، در دستور کار است. باید نشان بدهیم که کشتی بان را سیاست دیگر آمده است. اهداف و ارزشها سرجای خود باقی میمانند، اما رویکردها و روش ها، ابزارها و مهمتر از همه زبان متفاوت میشود. این موضوع اجتناب ناپذیر است. نکته مهم آن است که چرا این تغییر در بخش خارجی به شکلی نمادینتر نباشد که اعتماد بیشتری ایجاد بکند و بتوانیم بهره هایش را هم ببریم. تحریمها زودتر کاهش پیدا بکند، و منابع بلوکه شده ما آزاد شود و برای این منظور زمینههای مبادلات بیشتر و سرمایه گذاری بیشتر نیز فراهم شود.»
دلاوری در باره احتمال کاهش سطح منازعه در صورت آغاز مذاکرات مقدماتی گفت: «معمولا وقتی فرآیندها آغاز میشوند دیگر خیلی تابع کسانی که این وضعیت را آغاز کرده اند، نیستند. چون ملزوماتی دارند. مهم این است که جهت این فرآیند درست باشد. یعنی جهت فرآیند به سمت تحول منازعه باشد، به این معنا که عرصههای دیگری را برای حفظ هویت و منافع مان تعریف کنیم. حل منازعه مرحله آخر است که در آن طرفین تلاش میکنند، ریشهها را اقدام به درمان کنند. البته ورود به تحول منازعه به معنای آن خواهد بود که از مرحله کاهش سطح منازعه عبور کرده ایم. برای مثال چین و آمریکا هنوز وارد حل منازعه نشده اند، ولی روابط فی مابین آنان دیگر منازعاتی نیست. وارد مرحله مدیریت منازعه شده، بلکه بیشتر رقابتی در حوزه تحول منازعه است. به عبارتی از مدتها پیش وارد تحول منازعه شده است.»