عطنا - سعید طاووسی مسرور، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، شامگاه 14 مرداد در نشست علمی «وقایع زمان حضور امام حسین(ع) در مکه»، که از سوی مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی فارس برگزار شد، گفت: امام حسین(ع) در دوره معاویه بارها به مکه سفر کردند و در یکی از سفرها دعای عرفه را فرمودند و در سال 58 یا 59 خطبه منا را ایراد کردند. وقتی معاویه در رجب سال 60 از دنیا رفت و یزید به خلافت رسید به حاکم مدینه نامه نوشت و گفت که از اهل مدینه و به طور خاص از امام حسین(ع)، عبدالله بن زبیر و طبق برخی نقلها از عبدالله بن عمر بیعت بگیر و حضرت بیعت نکردند و در شرایط تهدیدآمیزی وارد مکه شدند.
وی با بیان اینکه نقل است وقتی ایشان خواستند از مدینه بیرون بروند آیه 21 قصص «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» را قرائت فرمودند، افزود: این آیه مرتبط با حضرت موسی است و نشان میدهد که ایشان در هنگام خروج در وضعیت تهدید و مراقبه بودند. برخی اشکال کردهاند که چرا امام ترسیده بود؟ پاسخ این است که آیه در مورد حضرت موسی(ع) است و ایشان با وجود اینکه معصوم بود میترسید، زیرا ترس صفت طبیعی است و در تمامی انسانها وجود دارد، ولی چیزی که اشکال دارد ترس همراه با ذلت و خشیت است که فقط باید در برابر خدا باشد.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: امام حسین(ع) در مدینه با اینکه بستگانی مانند محمدبن حنفیه و عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس، عمربن علی و... هم داشتند، ولی کسی از ایشان حمایت نکرد و حتی عمر بن علی برادر ایشان گفت که بیعت کنید، ولی حضرت نپذیرفت. به هر حال امام در سوم ماه شعبان وارد مکه شدند و آیه 22 قصص را خواندند. «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ»؛ این آیه نشان میدهد که ایشان در مکه آینده روشنی را فراروی خود نمیبیند و از خدا درخواست میکند که او را به مسیر درستی هدایت کند.
طاووسی مسرور با بیان اینکه بعد از مدتی عبدالله بن عباس به مکه رفت و از امام دعوت کرد با همراهان به دارعباس یعنی خانه عباس عموی پیامبر(ص) در نزدیک شعب ابیطالب(ع) بروند و امام هم پذیرفت، گفت: برخی تصور میکنند شعب در بیرون مکه است، ولی اطراف مسجدالحرام و در نزدیکی کوه صفا بوده است. مدت زمان حضور امام در مکه یعنی 4 ماه و 5 روز قابل توجه است، در حالی که کل مدت حیات امام(ع) در دوره یزید 6 ماه طول کشید. یکی از وقایع مکه رسیدن نامههای کوفیان به امام بود. در این نامهها گزارشهایی از اقدامات کوفیان وجود دارد و فهم واقعه عاشورا بدون فهم این نامهها ممکن نیست و برخی تحلیلهای غلط و ضعیف ناشی از بیتوجهی به محتوای این نامههاست.
پژوهشگر تاریخ اسلام تصریح کرد: در مهمترین نامه که از سلیمان بن صرد و رفاعة بن شداد و حبیب بن مظاهر و پیروان حسین از مؤمنان اهل کوفه به امام(ع) نوشته شد، آمده است: سپاس خدایی را که دشمن جبار و طغیانگرت را نابود ساخت(یعنی معاویه) کسی که بر این امت مسلط شد و حق ایشان را گرفت. به زور بر آنها مسلط شد و بزرگان و نیکان را شهید کرد و ظالمان را زنده نگه داشت و مال خدا را بازیچه قرار داد و نابود باد همانطور که قوم ثمود نابود شد.
وی افزود: نکته مهم دیگر در نامه این است که ما پیشوایی نداریم پس به سوی ما بیا؛ منظور از نداشتن پیشوا این است که ما با یزید بیعت نکردهایم وگرنه پیشوای آنها امام(ع) بود. در ادامه هم آمده است: نعمان بن بشیر در دارالاماره است؛ ما در عید فطر با وی نماز عید نخواهیم خواند و اگر به ما خبر برسد که تو به سویی ما بیایی او را از شهر بیرون میرانیم و روانه شام خواهیم کرد(نعمان گرایش عثمانی داشت و از صحابی پیامبر(ص) بود، ولی به امیرالمؤمنین(ع) جسارت میکرده است). این تعبیر در نامه یعنی او در دارالاماره است هم جالب است، زیرا برای بنیامیه حق حکومت قائل نبودند. به همین دلیل نگفتهاند که نعمان امیر کوفه است، بلکه نوشتهاند در دارالاماره است.
طاووسی مسرور تصریح کرد: لحن نامه اعلام جنگ است، زیرا از یک سو گفتهاند ما نعمان را که نماینده معاویه در کوفه است قبول نداریم و با او نماز نمیخوانیم و از سوی دیگر با مخالف حکومت یعنی امام حسین(ع) هم همراهی کردهاند. بنابراین همانطور که امام حسین(ع) فرمودند رفتن به کوفه بر من واجب شد تا با دشمنان خدا بجنگم. چرا فرموده است بر من واجب شد؟ برای اینکه مشخص شد حاضران و ناصرانی وجود دارند که همان مبنای امام علی(ع) است که فرمودند: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر...»؛ یعنی خدا از علما عهد گرفته است نسبت به ظلم ظالمان و استعانت مظلومان بیتوجه نباشند. امام یعنی پیشوا و رهبر. لذا امام(ع) نمیتوانست بگوید شما در کوفه قیام کنید و شرایط را مهیا کنید تا من برای خلافت بیایم، زیرا این روش بنیاسرائیلی است و امام باید پیشوا باشد.
وی با بیان اینکه اجابت دعوت کوفیان بر امام(ع) واجب بود، اظهار کرد: تعبیر شهید صدر این است که امام(ع) واکنش به کنش مثبت شیعیان کوفه نشان داد بنابراین اینکه برخی گفتهاند امام نباید میرفت و مگر از سابقه کوفیان خبر نداشتند؟ حرف درستی نیست، زیرا نمیتوان آینده را با سابقه گذشته محاکمه کرد. علاوه بر اینکه نقش کوفیان همیشه منفی نبوده است و همینها در جمل جهاد کردند و در برابر فتنهگران ایستادند و سپاه کوفه در صفین بیش از سپاه همراه حضرت از مدینه بود یا حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و بریر و... که نامه نوشتند و امام را دعوت کردند در رکاب ایشان هم شهید شدند و بیشتر شهدای کربلا هم کوفی هستند.
طاووسی مسرور ادامه داد: نکته دیگر در نامه این است که قرار بود امام کوفه را در دست بگیرند. برخی در اینجا اشکال میکنند که امام دنبال حکومت و قدرت نبوده است؛ جواب این است که امام(ع)، دنیاطلب و قدرتطلب نیست، ولی اگر شرایط مهیا باشد وظیفه ائمه(ع) تشکیل حکومت برای اجرای احکام الهی است و حکومت بخشی از رسالت ائمه(ع) است. به تعبیر امام علی(ع) حکومتی که بنیامیه در رأس آن باشند از آب بینی بز بدتر است، ولی حکومتی را که پیامبر(ص) و علی بن ابیطالب(ع) تشکیل دهند و کتاب و سنت در آن اجرا شود هم ارزشمند و هم جزء وظایف امامت است.
وی با اشاره به نامه دوم شیعیان به امام حسین(ع) که نامه دستهجمعی و بدون اسم بود، اظهار کرد: در این نامه هم ذکر شده است که بشتاب به سوی ما زیرا مردم خواهان تو هستند؛ در برخی منبع تا 53 نامه برای حضرت آوردهاند و اینکه گفته شده 18 هزار نامه و یا 12 هزار نامه ارسال شد قطعاً درست نیست، بلکه شیخ قبیله از طرف جمع زیادی از قبیله امضا میکرد. نامهای هم از سوی شبث بن ربعی و حجار و عمروبن حجاج زبیدی به امام(ع) نوشته شد و همینها کسانی بودند که امام(ع) را در کربلا کشتند. دختر عمروبن حجاج، زن هانیبن عروه بود ولی در جریان مقابل هانی بود. این سؤال پیش میآید که آنان برای چه نامه به امام حسین(ع) نوشتند؟ علت این است که حزب باد بودند و خواستند اگر احیانا امام(ع) وارد کوفه و پیروز شد، حضرت آنها را تحویل بگیرد و اینها پست و مقامی را دریافت کنند. لذا بدون انتقاد از حکومت معاویه و یزید از امام دعوت کردند که به کوفه بروند.
طاووسی مسرور با بیان اینکه اینها احتمال پیروزی امام حسین(ع) را زیاد میدانستند، اظهار کرد: اگر اینها احتمال پیروزی امام را کم میدانستند، قطعاً نامه نمینوشتند و خود را در برابر بنیامیه قرار نمیدادند و احتمال پیروزی امام(ع) بالا بود، زیرا شیعیان کوفه نماز نعمان بن بشیر را تحریم کردند و او برخورد تندی نکرد. او پیرمردی بود که در منبر آیه و حدیث میخواند و هم به علی(ع) اهانت میکرد و هم دوست داشت سفره چرب بنیامیه را داشته باشد و جالب اینکه وقتی ابن زیاد با لباس مبدل وارد کوفه شد، نعمان فکر کرد که امام حسین(ع) پشت در دارالاماره است. لذا گفت: ای حسین دست از سر ما بردار و به خودت و ما رحم کن و از امام خواهش میکند که وارد دارالاماره نشود.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه اوضاع بعد از استقرار ابن زیاد در کوفه عوض میشود، گفت: آیا امام و شیعیان کوفه احتمال نمیدادند که ابن زیاد حاکم شود و خشونت علیه آنها به خرج بدهد؟ جواب خیر است و اینکه احتمال نمیدادند، زیرا ابن زیاد از مخالفان معاویه و حاکم بصره بود و وقتی معاویه از او خواست که برای یزید بیعت بگیرد او قبول نکرد و به معاویه گفت در بصره تعداد زیادی صحابی پیامبر(ص) و تابعین داریم و آن وقت من برای پسر فاسق و فاجر تو بیعت بگیرم؟ لذا بیعت نگرفت و یزید درصدد این بود که او را از بصره هم عزل کند. اما چه شد که او را حاکم کوفه کرد؟ علت این است که مشاور مسیحی یزید، پیشنهاد داد اگر میخواهی عراق(که آن وقت کوفه مرکز آن بود) برای تو بماند ابن زیاد را به کوفه بفرست، زیرا او اهل خونریزی و قساوت است. همچنین او شیعیان را میشناسد، زیرا پدر او یعنی زیاد فرماندار امام علی(ع) در فارس بود و دوستداران امام علی(ع) را میشناخت.
طاووسی مسرور با اشاره به اینکه گزارشی از ابیمخنف وجود دارد که مسلم بن عقیل وقتی امام او را برای کوفه انتخاب کرد برای خداحافظی به مدینه رفت، ولی در آنجا از این ماموریت ترسید و نامه به امام(ع) نوشت و درخواست معافیت کرد، اظهار کرد: این گزارش ساختگی است و درست نیست، زیرا مسلم در زمانی معمول و منطقی از مکه به کوفه رسیده است و اینکه گفته شود او ابتدا به مدینه رفت و از آنجا نامه به امام حسین(ع) نوشت و امام به او پاسخ داد با این زمان تطبیق ندارد.
وی افزود: از وقایع دیگر مکه، نامه امام به بصریها بود و خطاب به چند نفر از بزرگان بصره بوده است و امام آنها را به سنت پیامبر(ص) دعوت کرده است. براساس مطالب ابیمخنف، امام حسین(ع) در این نامه، برخی کارهای خلفا را تایید کرده و فرمودهاند که آنها زحمت کشیدهاند ولی در عین حال گفتهاند که خلافت از خاندان ما گرفته شد و ما چون تفرقه را دوست نداشتیم عافیت امت را در پیش گرفتیم و اقدامی نکردیم. از نظر بنده این تأیید بر خلفا دو وجه دارد یا جعلی است و میتواند کار دایی ابومخنف و دخل و تصرف او در نامه امام(ع) باشد، زیرا اهل بصره دوست نداشتند از سه خلیفه اول بدگویی شود. احتمال دیگر اینکه امام حسین(ع) این تعابیر را آوردهاند و در این صورت تقیه مداراتی مطابق سلیقه اهل بصره بود تا آنها را علیه بنیامیه تحریض کند. البته بزرگان بصره جواب مثبت ندادند و فقط افراد معدودی از شیعیان بصره پاسخ مثبت به امام(ع) دادند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه ملاقات با بزرگان مکه چون محمدبن حنفیه و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر از دیگر وقایع مکه است، گفت: اینها دائماً به حضرت گفتند به کوفه نرو و همین دستاویزی برای ابن خلدون شده است که قیام امام(ع) عقلایی نبود. جواب این است که قیام امام کاملاً عقلانی بود و بزرگان آن دوره هم فقط این چند نفر نبودند، بلکه بزرگان کوفه شرایط را بهتر از اینها میشناختند. ضمن اینکه اینها که گفتند به کوفه نرو نگفتند کجا برو. فقط محمد بن حنفیه گفت به یمن برو ولی رفتن به آنجا هم هیچ تضمینی برای امام(ع) نداشت. لذا کوفه بهترین تصمیم بود.
وی تأکید کرد: علت اینکه امام در مکه نماند هم این بود که یزید حاکم جدیدی را به مدینه و مکه فرستاد و مأموریت او ترور و بازداشت امام حسین(ع) در شلوغی حج بود لذا امام(ع) فرمودند من نمیخواهم حرمت حرم خدا با خون من ریخته شود بنابراین در هشتم ذیحجه از مکه خارج شدند. غلط مشهوری هم که رایج است این است که امام حسین(ع) حج را ناتمام گذاشت، ولی براساس روایتی از امام صادق(ع) ایشان اصلاً نیت حج نکرده بودند و حج هم بر گردنشان نبود و عمره به جا آوردند. همچنین اخیراً مشهور شده است که حضرت عباس(ع) بر بام کعبه رفتند و خطبه خواندند. این سخن کاملاً جعلی است و چنین شرایطی برای ایشان مهیا نبود.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: