عطنا - روابط میان کشورهای منطقه در طی سال های اخیر صورت جدیدی به خود گرفته و شاهد شکل گیری همگرایی های پیدا و پنهان میان قدرت های منطقه هستیم. این همگرایی ها که بعضا به شکل اتحاد هایی علنی بروز پیدا کرده است نشانگر ورود منطقه غرب آسیا به دورانی جدید است؛ دورانی که در آن ترکیه، عربستان و رژیمصهیونیستی هریک به تناسب توان خود برنامه های بلند پروازانه ای را دنبال میکنند.
اما آنچه در این میان به شکلی پر رنگ جلوه گر است توافق نظر تمامی این بازیگران بر مهار ایران است؛ کشورهای منطقه با درک صحیح موقعیت جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی ایران به خوبی این نکته را میدانند که یک ایران قوی کشوری مهار ناپذیر و بازیگر اصلی در منطقه غرب آسیا خواهد بود و به همین سبب هریک به شیوه ای سعی دارند که ابزارهای قدرت ایران در منطقه را خنثی کنند. ابزارهایی که در طی قرنها به دست آمده است و شامل موقعیت جغرافیایی ویژه، عمق فرهنگی و پتانسیل بالای اقتصادی است و با فعال شدن هریک از این ظرفیتها سایر کشورهای منطقه به صورت طبیعی متاثر خواهند شد و به همین دلیل قدرت های منطقه ای ناچار اند که برای پیشبرد منافع ملی خود، ایدهی مهار ایران را به اشکال گوناگون در دستور کار قرار دهند.
نخستین کشور نقش آفرین در ایدهی مهار ایران ترکیه است. کشوری که در طی سالهای اخیر ماجراجویانه در پی کسب قدرت بینالمللی میکوشد و به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی ویژهی خود از این توان برخوردار است که به عنوان یک بازیگر مهم در صحنهی بینالملل ظاهر شود. اما چنین هدفی نیازمند برنامههایی منحصر به فرد است که وزن ژئوپلیتیکی ترکیه را ارتقاء دهد. به همین منظور ترکیه تلاش دارد که به عنوان مبتکر ایدهی دولتهای ترک، دست به معماری جدیدی در نظم منطقه و بینالملل بزند و فرهنگ و جغرافیای خود را به شکلی مبتکرانه و خزنده گسترش دهد. به همین منظور این کشور از ابتکارهای مختلفی در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بهره گرفته است. ترکیه با تاکید بر عنصر هویت ترکی تلاش دارد که نفوذ فرهنگی خود را به سوی قفقاز و آسیای میانه گسترش دهد و سپس با ابتکار سیاسی «شورای دولت های ترک» به عنوان یک قدرت سیاسی غیرقابل چشم پوشی در نظر قدرت های بین المللی نظیر آمریکا و چین جلوه کند. ترکیه این ابتکارات فرهنگی و سیاسی را با یک ابتکار اقتصادی به نام کریدور میانی پشتیبانی میکند که مرز های این کشور را تا غرب چین گسترش میدهد. در نتیجه ترکیه تبدیل به پل ارتباطی میان شرق و غرب خواهد بود و همچنین با استفاده از بنادر خود در دریای مدیترانه به یکی از مهم ترین مسیرهای دسترسی چین به آفریقا بدل خواهد شد.
از سوی دیگر عربستان نیز با درک دقیق تحولات بینالملل که در پی قدرت گیری چین در حال رخ دادن است، تلاش دارد تا نقش آفرینی خود در معادلات جدید منطقه و بین الملل را ارتقا دهد. این کشور در حال حاضر تبدیل به مهم ترین منبع تامین انرژی چین شده است و حجم تجارت انرژی خود با چین را به بیش از صد میلیارد دلار رسانده و در تلاش است تا با سرمایه گذاری در پروژه های پالایشگاهی در چین و پاکستان زمینه را برای تامین انرژی بلند مدت چین فراهم کند. مسأله ای که یکی از مهم ترین دلایل توافق با ایران بود و زمینهساز تامین امنیت تجارت انرژی میان عربستان و چین شد. از سوی دیگر عربستان تلاش دارد که با بهرهگیری از این توافق آهسته آهسته به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی بیاندیشد. اتفاقی که ثبات آن جز با ایجاد چسبندگی اقتصادی میان اسرائیل و عربستان میسر نخواهد بود و پروژههای مختلفی نظیر کریدور عرب-مد و ایجاد اتصال ریلی میان شبه جزیره عربستان و سرزمینهای اشغالی نخستین تلاشها در این جهت اند. همچنين عربستان نیز به اهمیت دسترسی به آفریقا برای چین واقف است و با طرح پروژه ی پل زمینی عربستان سعی دارد که تبديل به یکی از مسیرهای دسترسی چین به آفریقا تبدیل شود.
رژیم صهیونیستی نیز به این نتیجه رسیده است که کارآمد ترین راه برای تبثیت موجودیت خود در منطقهی غرب آسیا ایجاد چسبندگی اقتصادی با کشورهای منطقه است و به همین سبب تلاش دارد که به عنوان نقطهی اتصال زمینی میان جهان عرب به رهبری عربستان، و جهان ترک به رهبری ترکیه تبدیل شود. طرح سرمایه گذاری 27 میلیارد دلاری برای ایجاد اتصال ریلی با عربستان و نیز توسعهی روابط با ترکیه را باید اقداماتی در این راستا ارزیابی کرد.
با بررسی دقیق اقدامات کشورهای منطقه میتوان به این نتیجه رسید که صف بندی جدیدی در منطقه در حال شکل گیری است و کشورهای منطقه تلاش دارند که با ایجاد چسبندگی اقتصادی به واسطه کریدورهای توسعهای غرب آسیا را آمادهی تبديل شدن به یک همکار استراتژیک برای برنامههای بلند پروازانه چین کنند. برنامه هایی که در طی دهه های آینده موجب گره خوردگی اقتصادی در سرتاسر پهنه ی به هم پیوستهی آفرو اوراسیا خواهد شد و با ابتکار اقتصادی پهنه و راه و نیز سازمان های بین المللی نظیر شانگهای و بریکس پشتیبانی میشود.
اما در این میان ایران بازیگری است که میتواند پر رنگ ترین نقش را در این برنامه ها ایفا کند و به همین سبب تلاش برای مهار ایران امری است که مورد اجماع قدرت های منطقه قرار دارد.
بی توجهی سیاستگذاران داخلی به پیشبرد برنامه های توسعه گرایانه، جذب سرمایه خارجی و ایجاد زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری لازم برای نقش آفرینی پر رنگ ایران در نظم جدید در حال شکل گیری و عدم ایجاد روایت از ظرفیت های مختلف اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا موجب خواهد شد که ایدهی مهار ایران به شکلی سریع از سوی کشورهای منطقه دنبال شود که نتیجه ی آن کاهش وزن ژئوپلیتیکی و نفوذ ایران در منطقه و جهان خواهد بود. امری که در صورت موفقیت موجب تمدن زدایی از ایران و ایجاد مشکلات امنیتی مختلف نیز میشود.
نویسنده: فرشاد عادل
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: