۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۱۲
کد خبر: ۳۰۵۰۹۷

عطنا - حکایت، سیاست یا راهبرد قورباغۀ آب‌پز در ادبیات سیاسی برای همه شناخته شده است.

میگویند؛ اگر قورباغه را به یک‌ باره در آب جوش بیندازید، بلافاصله به خاطر داغی آب از دیگ بیرون می‌‌پرد اما اگر آن را در آب بیندازند و به تدریج آب را داغ کنند، قورباغه متوجه افزایش تدریجی حرارت نشده و به تدریج پخته میشود!

برخی تصور می‌کنند، کاهش روابط دولت باکو با ایران، در سایۀ تحولات یا تشنجاتی است که بعد از جنگ ۲۰۲۰ قراباغ و مطرح شدن موضوع تغییرات ژئوپلتیکِ پیوسته به ایران در شمال ارس رخ داده است.

منظور از کاهش روابط ایران و جمهوری آذربایجان در اینجا، روابط عادی مردمی است که میان دو کشور همسایه با قریب هزار کیلومتر مرز مشترک خاکی و آبی قابل تصور است.

می‌دانیم که جمهوری آذربایجان، بخشی از ایران بوده که با عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای جدا شده و از سال ۱۹۹۱/۱۳۷۰ یک کشور مستقل است. قرنها زندگی مشترک در ایران، روابط مردمی عمیق و گسترده‌ای را میان جمهوری آذربایجان و‌ ایران شکل داده که حتی مرزهای آهنین شوروی هم نتوانست این روابط مردمی و تاریخی را به طور کامل قطع کند.

دور نوین روابط مرزی و مردم «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی» با ایران پس از قریب هفتاد سال ممانعت حزب کمونیست شوروی، در دی ماه ۱۳۶۸ با هجوم هزاران تن از اهالی نخجوان به مرزهای ایران و عبور از موانع مرزی و سیم خاردارها و مرزبانان شوروی و ورود انها به داخل ایران آغاز شد. اواخر عمر اتحاد شوروی بود و شیرازۀ حکومت در حال گسیختگی بود. از آن پس اندک اندک در تبریز و اردبیل و ارومیه خیل مردمی را می‌دیدی که در حال گشت و گذارند و آذربایجانیهای ایران به آنها «باکی‌لی»( باکویی) می‌گفتند!

با فروپاشی شوروی و گسترش دامنۀ جنگ قراباغ، دولت ایران اردوگاه صدهزارنفری آوارگان این جنگ را در «ایمیشلی، صابرآباد و ساعتلی» برپا، و غذا و وسایل زندگی آوارگان را تامین کرد؛ از نان تا پوشاک و بخاری و...
نخجوان در محاصره و مسیر زمینی باکو- نخجوان قطع بود. در این حال، ایران آرد و نان و نفت و...صدها هزار اهالی و حتی مجلس عالی نخجوان را که حیدر علی‌اف در راس آن بود، تامین می‌کرد. شعبه‌های کمیته امداد امام خمینی و هلال احمر ایران در باکو و نخجوان دایر شد و هزاران خانواده تحت پوشش قرار گرفتند.

مردم جمهوری آذربایجان و نخجوان می‌توانستند هر روز به آسانی وارد ایران شده و مایحتاج خود را تامین کرده و شب به خانۀ خود بازگردند.

پس از امضای توافق آتش بس در ۱۹۹۴/۱۳۷۳ توسط حیدر علی‌اف با ارمنستان نیز روابط مردمی و مرزی نیز به صورت قانونمندتر و با روادید یا برگ گذرهای مرزی (۴۵ کیلومتری) میان مردم ایران و جمهوری آذربایجان ادامه داشت. اما پس از تثبیت حکومت حیدر علی‌اف و روابط خاص او با امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، اندک اندک نشانه‌های ایران‌گریزی و حتی ایران‌ستیزی دولت باکو نمودار شد. خط لوله نفتی باکو - ترکیه که نزدیکترین راه آن آذربایجان ایران بود، و می‌توانست نقش پایدارسازی در روابط دو کشور داشته باشد، از باکو به گرجستان و ترکیه تغییر مسیر یافت. سهم ایران از کنسرسیوم خزر تقریبا حذف شد و در ادامه، ابتدا در نخجوان نهادهای ایرانی مانند کمیته امداد و هلال احمر را تعطیل کردند. سپس ساختمان وابستگی فرهنگی را تخلیه کرده و میز و صندلی‌اش را کنار خیابان ریختند! سپس مسجد بزرگ حضرت زهرا «سلام الله علیها» را تصرف کردند و در نهایت عده‌ای را برای تجمع در مقابل کنسولگری ایران و سنگپرانی و شکستن شیشه‌ها سازمان دادند!

این در حالی بود که تبلیغات ضد ایرانی در سطح دولتی باکو از جمله برپایی کنگره های آذریهای جهان! و محتوای ضدایرانی کتابهای درسی و چاپ نقشه‌های آذربایجان بزرگ توسط آکادمی علوم و لجن‌پراکنی رسانه‌ای ادامه داشت.

پس از ۱۱ سپتامبر ۱۳۸۰/۲۰۰۱، دور جدیدی از روابط میان باکو، امریکا و رژیم صهیونیستی، با همکاری کامل باکو در اشغال افغانستان و عراق شکل گرفت. این همکاری ماهیت شدید نظامی، امنیتی و سیاسی داشت و موجب گسترش نفوذ امریکا و رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان و تاثیرگذاری عمیق بر مقامات باکو شد. به گونه‌ای که این کشور به پایگاه لجستیک امریکا در اشغال افغانستان و عراق و بعد از آن تبدیل شد. باکو نیروهایی به این دو کشور اعزام کرد که عده‌ای از آنها نیز کشته شدند.

نکتۀ بسیار عجیب اینکه در اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، نظامیان آذری در اشغال این کشور مشارکت کرده و کشته دادند و در اشغال افغانستان توسط امریکا نیز ارتش جمهوری آذربایجان در اشغالگری مشارکت کرده و کشته داد! تامل در همین نکته نشان میدهد که دولت باکو تا چه اندازه تحت نفوذ امریکاست.

به رغم این شرایط،جمهوری اسلامی ایران در ۱۳۸۹/۲۰۱۰، روادید یا ویزا را برای مردم جمهوری آذربایجان به صورت یک طرفه لغو کرد. انتظار طبیعی این بود که دولت باکو نیز روادید را برای ایرانی‌ها لغو کند، به ویژه اینکه اغلب مسافران و مترددین ایرانی به آن کشور، آذری‌ها و مرزنشینان ایرانی هستند.اما دولت باکو نه تنها روادید را برای ایرانی‌ها لغو نکرد، بلکه اقدامات جدیدی برای کاهش روابط مردمی انجام داد.

در آذر ۱۳۹۲ با رای نمایندگان حزب حاکم، پارلمان باکو از تمدید قانون پنجم آوریل سال ۲۰۰۵ در مورد تایید یادداشت تفاهم ایجاد تسهیلات در عبور و مرور اتباع ایران و جمهوری آذربایجان ساکن در مناطق مرزی دو کشور خودداری و آن را لغو کرد.

این یادداشت تفاهم در ۲۶ ژانویه سال ۲۰۰۵ در تهران توسط دو کشور امضا شده بود و بر اساس آن اتباع ایران و جمهوری آذربایجانی در داخل محدوده شعاع ۴۵ کیلومتری از نوار مرز دو کشور می‌توانند آزادانه تردد داشته باشند.

در همین زمان، باز هم با رای نمایندگان حزب حاکم، مجلس ملی جمهوری آذربایجان قانون مورخ اول مارس سال ۲۰۰۶ جمهوری آذربایجان در مورد تایید یادداشت تفاهم ایجاد تسهیلات در عبور و مرور اتباع جمهوری آذربایجان ساکن دائم در جمهوری خودمختار نخجوان و اتباع جمهوری اسلامی ایران امضا شده بین دولتهای جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران را لغو کرد.

در اسفند۱۳۹۸ دولت باکو اعلام کرد که به خاطر همه‌گیری کرونا مرزهای زمینی خود را بسته است. این را میتوانیم به حساب کرونا بگذاریم!

اما با آغاز جنگ ۲۰۲۰/۱۳۹۹ و آزادی مناطق حاشیۀ قراباغ، دور تازه‌ای از تنش‌آفرینی دولت باکو در روابط با ایران آغاز شد. قطع جادۀ ترانزیتی ایرانیها در ارمنستان با دستگیری رانندگان ایرانی توسط نیروهای نظامی باکو به صورت خشن و با سلاح، به بهانۀ اینکه چند کیلومتر از این جادۀ دورۀ شوروی در خاک جمهوری آذربایجان قرار دارد، حاکی از سوء نیت و تنش‌آفرینی دولت باکو بود. چرا که دولت باکو در صورت پایبندی به حسن همجواری، می‌توانست این مسئله را از طرق دیپلماتیک به راحتی با ایران حل کند. اما به جای این کار، رئیس دولت باکو (دولت باشچیسی) شخصا در مصاحبه‌های رسانه‌ای به تبلیغات علیه ایران پرداخت و رسانه های باکو نیز این خط تبلیغات ضدایرانی که این بار آشکارا علی‌اف در کانون آن قرار داشت، گسترش دادند. با این حال، مقامات ایران از پاسخهای متقابل امتناع کرده و همواره بر لزوم گسترش روابط تهران- باکو تاکید کردند. به گونه‌ای که عدم پاسخهای متقابل مقامات ایران، حتی اعتراض برخی مطبوعات و کارشناسان را نیز برانگیخت. با این حال خویشتنداری مقامات ایران ادامه یافت.

تداوم تنش‌آفرینی دولت باکو با ایران، این بار با طرح موضوع ایجاد کریدوری به نام زنگزور از سوی دولت باکو از خاک ارمنستان برای اتصال جمهوری آذربایجان با نخجوان تداوم یافت. البته بعد از آتش بس جنگ ۲۰۲۰/۱۳۹۹، علی‌اف از اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان به هر صورت، با توافق ارمنستان یا با زور، سخن می‌گفت. تحرکات نظامی هم برای این کار وجود داشت. گویی اولویت اول برای اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان، اشغال بخشی از استان سیونیک ارمنستان بود. اما با اعلام مخالفت صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار ۲۸تیر۱۴۰۱ اردوغان و پوتین با ایشان در تهران با تغییر مرزها و مقابلۀ ایران با آن، مسئلۀ اشغال سیونیک از دستور کار خارج، و بر طرح کریدور تمرکز شده است. ایجاد چنین کریدوری، خارج از حاکمیت و مسئولیت ارمنستان، ژئوپلتیک پیوسته به ایران را در این منطقه به شدت به ضرر منافع و امنیت ملی ایران تغییر داده و به نفع ناتو که ترکیه عضو و باکو همکار آن است، تمام می‌شود و مسیر مهم ارتباط ایران با خارج را همواره مورد تهدید قرار میدهد که ضررهای اقتصادی دایمی برای ایران به ویژه اقتصاد آذربایجان ایران دارد.

با شروع اغتشاشات سازماندهی شده در مهر ۱۴۰۱ که از حمایت آشکار مقامات امریکا، رژیم صهیونیستی، فرانسه، آلمان و متحدین غرب از جمله عربستان سعودی و نیز احزاب و تشکلهای تروریستی مانند کومله، پژاک، سازمان منافقین (مجاهدین خلق) و طیفهای تکفیری و تجزیه‌طلب مانند پانترکیسم، پانکردیسم، پانعربیسم و... سلبریتی‌های وابسته برخوردار بود، عمده رسانه‌های باکو که از سوی دولت مدیریت و حمایت می‌شوند، به تبلیغ اغتشاشات پرداخته و کوشیدند تا با تاثیرگذاری بر قومگرایان و تجزیه‌طلبان آنها را در شهرهایی مانند تبریز وارد میدان کنند و...

برخی رسانه‌های باکو در دشمنی با ایران، خطوط قرمز را هم زیر پا گذاشته و کاریکاتورهای موهن متعددی دربارۀ رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز منتشر کردند که این اقدام برخی رسانه‌ها و اشخاص، هرگز با کمترین برخوردی از سوی دولت باکو رو به رو نشد!

در واقع در اغتشاشات خشن و سازماندهی شده‌ای که از سوی جامعۀ اطلاعاتی غرب و صهیونیسم با هزینۀ گزاف برای براندازی جمهوری اسلامی سامان یافته بود، دولت باکو نیز نقش محولۀ خود را ایفا کرد!

در حالی که تبلیغات ضدایرانی رسانه و مقامات باکو تداوم داشت، حادثۀ جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۲ در سفارت باکو در تهران با ورود و تیراندازی یک شخص آذربایجانی به سفارت رقم‌خورد. این فرد که اهل ارومیه و همسرش اهل جمهوری آذربایجان بود، به خاطر مراجعه مکرر به سفارت و عدم پاسخگویی سفارت در مورد همسرش که با کمک سفارت و بدون اطلاع او به باکو بازگشته بود با تیراندازی موجب مرگ یکی از کارکنان سفارت شد. این حادثه تاسف همه را برانگیخت و مقامات ایران با ابراز تاسف، از دستگیری عامل حادثه و رسیدگی قانونی خبر دادند. اما در همان روز حادثه، الهام علی‌اف از حملۀ تروریستی به سفارت باکو در تهران خبر داد و سپس دستور تعطیلی سفارت نیز اعلام شد! با این حال، باز هم مقامات ایرانی ضمن همدردی، کوشیدند تا نگذارند این حادثه به گرهی در میان دو کشور همسایه تبدیل شود. حتی سفارت ایران در باکو طی بیانیه‌ای، حمله به سفارت را محکوم کرد اما تنش‌آفرینی ها از سوی باکو باز هم ادامه یافت!

تعطیلی فوری سفارت باکو در تهران، حاکی از آن بود که ارادۀ دولت باکو در کاهش روزافزون روابط، حتی روابط رایج سیاسی را نیز در برمی‌گیرد. تعطیلی حسینیۀ ایرانیان، تعطیلی دفتر نمایندۀ مرجعیت عالی و تعطیلی رایزنی فرهنگی ایران در باکو حاکی از گسستن رشته‌های روابط مذهبی و فرهنگی بود. اینها نشان می‌داد که دولت باکو چنان که در اوایل دهۀ ۸۰ (۱۳۸۰)نهادها و مراکز بشردوستانه، مذهبی و فرهنگی ایران در نخجوان برچید، همان سیاست را در دهۀ ۹۰ (۱۳۹۰) در باکو نیز پی گرفته و اداره کل کمیته امداد امام خمینی ره را در باکو تعطیل کرده بود. این کمیته هزاران خانواده فقیر، یتیم و آوارگان جنگی را تحت پوشش داشت.

در حالی که در سایۀ تبلیغات مستمر و اقدامات ضدایرانی دولت باکو برای کاهش روابط مردمی بین دو کشور، این روابط به کمترین حد رسیده بود، این بار دولت باکو نه از طریق عملیات رسانه‌ای، بلکه با بیانیه وزیر خارجۀ خود اهالی کشور را از سفر به ایران برحذر داشت.

وزارت خارجه جمهوری آذربایجان با انتشار بیانیه‌ای در ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ از شهروندان خود خواست از سفرهای غیرضروری به ایران خودداری کنند.

در این بیانیه همچنین به آن‌ دسته از اتباع جمهوری آذربایجان که در حال حاضر در ایران به سر می‌برند، توصیه شده اصول امنیتی و «نهایت احتیاط» را رعایت کنند.

وزارت خارجه جمهوری آذربایجان به حادثۀ سفارت این کشور در تهران که در ۷ بهمن۱۴۰۱، اشاره و تأکید کرده که با توجه به این حمله و شرایط «بی‌ثبات» ایران، اتباع این کشور بهتر است به ایران سفر نکنند!

پاسخ ایران باز هم از سر محبت و تلاش برای حفظ روابط بود. کنعانی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی در توئیتی اینگونه به اقدام ضد روابط دولت باکو پاسخ داد: «وزارت خارجه آذربایجان نسبت به سفر شهروندان خود به ‎ایران هشدار داده است! این همان سیاستی است که رئیس‌جمهور رژیم جعلی، کودک‌کُش و اشغالگر صهیونیستی اخیرا در سفر به باکو در پیش گرفت. آنکه باید مردم ‎[جمهوری] آذربایجان را از آن ترساند، ‎رژیم صهیونیستی است نه ایران تمدنی و اسلامی. سیاست ما همچنان لغو روادید و آغوش باز به روی برادران و خواهران آذربایجانی است. تداوم ‎سیاست همسایگی سرلوحه کار ماست البته در چارچوب احترام متقابل و رعایت آداب همسایگی.»

به رغم تاکید ایران بر سیاست لغو روادید و آغوش باز ایران بر روی مردم جمهوری آذربایجان، باز هم دولت باکو اعلام کرد که از ۲ تیر ۱۴۰۲، روند صدور روادید فرودگاهی برای شهروندان ایران در فرودگاه‌های بین‌المللی این کشور را متوقف خواهد کرد.

همچنین دولت باکو به سفارت ایران در آن کشور اطلاع داد که به دلیل مسائل کرونا، تردد از مرزهای نخجوان نیز برای اهالی دو کشور همچنان ممنوع است!

بررسی اقدامات انجام شده از سوی دولت باکو طی بیست و چند سال گذشته نشان می‌دهد که این دولت، سیاستی برای قطع گام به گام روابط به ویژه روابط مردمی و مرزی (گردشگری، گردشگری سلامت و درمان، اقتصادی، داد و ستدهای خرد، فرهنگی، روابط تحصیلی و...) طراحی و اجرا کرده است. در کنار این، تبدیل شدن به جزئی از مجموعۀ غرب و ناتو و روابط راهبردی با صهیونیسم همواره در دستور کار این دولت بوده‌است.

اگر چه دولت باکو، روابط عادی و همسایگی ایران با ارمنستان را که مورد تاکید رهبر معظم انقلاب نیز هست،به عنوان سوژه‌ای دایمی در تبلیغات ضدایرانی به کار می‌گیرد، اما آگاهان سیاسی می‌دانند که روابط همسایگی تهران- ایروان، منشأ تاثیری بر روابط تهران- باکو نیست. کشورهایی مانند روسیه، امریکا، فرانسه، انگلیس و حتی رژیم صهیونیستی که روابط گسترده‌ای با دولت باکو دارند، روابط خوبی نیز با ارمنستان دارند و حتی دولتی که امروز در ارمنستان زمام امور را در دست دارد، یک دولت غربگرا و برآمده از حمایت امریکا و غرب است.

علت اصلی سیاست راهبردی باکو برای دوری از ایران، ایدئولوژیک است. مقامات باکو و رییس جمهور این کشور بارها اعلام کرده‌اند که پان‌آذریسم «آذربایجانچی‌لیق» ایدئولوژی ملی آنهاست. آنها به روابط با ایران و جهان از این منظر نگاه می‌کنند. از منظر «پان‌آذریسم/پانترکیسم»: جمهوری اسلامی که رهبری آن بر عهدۀ رهبر حکیم، «خامنه‌ای» است، «رژیم فارس!» خوانده می‌شود! از این منظر، چنان که در کتابهای درسی باکو نیز آمده: آذربایجان به دو قسمت تقسیم شده، قسمت شمالی از اشغال روس آزاد شده، اما قسمت جنوبی همچنان در اشغال رژیم فارس است!

از منظر اندیشۀ پان‌آذریسم: دشمنی تاریخی و ذاتی بین آذربایجان و ترکها با ایران و خلق فارس وجود دارد!

از منظر پان آذریسم یعنی ایدئولوژی دولتی و ملی باکو؛ جمهوری آذربایجان در ۱۹۹۱/۱۳۷۰ به عنوان کشور نوپا به وجود نیامده، بلکه در طول تاریخ و حتی قبل از تاریخ، کشور مستقلی بوده و دولت صفویه هم نه دولت ایران، بلکه دولت آذربایجان بوده است!
 
از منظر پان‌آذریسم: برای نفی و طرد هویت تاریخی، ایرانی و شیعی آذربایجان، همواره باید ضد ایران بود تا روزی که هویت آذربایجان به طور کامل تغییر یابد!

تلاش برای پیوند زدن هویت جمهوری آذربایجان با خزران یهودی و عثمانی‌های جدید که اجدادشان هزاران هزار آذری را در آن سامان به خاک و خون کشیده‌اند، نیز ناشی از دشمنی جنون بار دولت باکو با هویت شیعی و ایرانی آذربایجان است.

بایستی توجه داشت که منظور از اطلاق ایدئولوژی به پان آذریسم با نگرش دینی نیست. بلکه از آن رو است که مقامات باکو و به ویژه الهام علی اف، پان آذریسم را ایدئولوژی می نامند. روشن است که پان آذریسم، ایدئولوژِی قومی و قومیت محور است.

نگاهی به نظریه برخورد تمدنها که در عمل، یکی از پایه‌های سیاست معاصر غرب در جهان است، به خوبی نشان میدهد که دشمنی شدید دولت باکو با ملت ایران، هویت و سرزمین و فرهنگ ایران، ناشی از نقشی است که برای وی تعریف کرده اند.

به گمان هانتینگتون در دوران پس از جنگ سرد، تقسیم ‌بندی کشورها نه بر حسب نوع نظام سیاسی یا اقتصادی آنها بلکه براساس شاخص فرهنگ و تمدن صورت می‌گیرد. در همین راستا وی «تمدن» را بالاترین سطح در طبقه‌بندی جوامع می‌داند که هویت‌ها براساس آن تعریف می‌شوند. طبق تحلیل او هویت تمدنی به شکلی فراگیر در تحولات آتی بشر اهمیت اساسی خواهد یافت و مناسبات جهانی تا حد زیادی تحت تأثیر کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت.

هانتینگتون در نظریۀ خود منطقۀ قفقاز و ایران را نیز مورد توجه قرار داده است.

از نگاه هانتینگتون، دو نوع درگیری بیناتمدنی در سطح جهانی و بیناقومی در سطح محلی روی میدهد. او همچنین ایران را یکی از کانونهای تمدن اسلامی البته با واژه بنیادگرایی معرفی میکند.جمهوری آذربایجان جزئی از تمدن ایرانی و اسلامی است اما با هویت قومی که از دوره شوروی برای این کشور تعریف شده و دولت باکو پس از فروپاشی شوروی برای پررنگتر و عمیقتر کردن این هویت تلاش میکند، بایستی درگیری قومیتی میان جمهوری آذربایجان با هویت پدری آن یعنی ایران شعله ور شود. این درگیری که در قالب تهاجم به هویت ایرانی و شیعی سالهاست توسط دولت باکو آغاز شده است، در صورت لزوم حتی میتواند به درگیری نظامی نیز منجر شود. از این منظر توجه نظامی بحران سازان جهانی به جمهوری آذربایجان بی سبب نیست. در واقع میخواهند با قومیت به کانون تمدن حمله کرده و تمدن و کانون را به درگیریهای قومی مشغول کنند تا تمدن غرب از آسیبهای گسترش و قدرت یابی تمدن اسلامی یا ایران در امان ماند.

در واقع نگاه عمیق به سیاست ضد روابط دولت باکو با ایران، نشان میدهد که این سیاست منشا فرهنگی دارد و ناشی از ضدیت درونی و عمیق ایدئولوژی نژادپرستانه و ضداسلامی پان آذریسم با فرهنگ، هویت و موجودیت ایران است.

نکته‌ای که در کاهش و حتی قطع روابط با ایران توسط دولت باکو، در کانون توجه قرار گرفته، اجرای گام به گام و تدریجی این سیاست است. این سیاست، فقط ضد ایرانی و به ضرر مرزنشینان آذری ایران نیست، بلکه ضد مردم جمهوری آذربایجان و به ویژه فعالان اقتصادی، مرزنشینان، بیماران علاقمند به مداوا در ایران، جوانان علاقمند به تحصیل در ایران و ...نیز می‌باشد.

روشن است که دولت باکو برای اجرای سیاست قطع روابط با ایران و قطع روابط آذری‌های ایران با مردم جمهوری آذربایجان به ویژه مردم مناطق جنوبی و نخجوان، و ایجاد شرایط برای جاافتادن و بی‌هزینه بودن این سیاست، ناچار آن را با استفاده از راهبرد قورباغۀ آب‌پز اجرا می‌کند.

بعد از جنگ ۲۰۲۰ حضور تمساحهای یهودی در کنار مرز ایران، در زنگیلان و ...با سیاست قورباغۀ آب‌پز بی‌ارتباط نیست. بی‌اعتنایی مداوم ایران به تنشج آفرینی و حتی شرارتهای باکو مانند اعزام پهپاد صهیونیستی به مرکز هسته‌‌ای کشورمان در نطنز و عدم پاسخهای عملی به تداوم شرارتها ، به حساب زیرکی و موفقیت طراحان سیاسی باکو یا طراحان پشت صحنه گذاشته می‌شود!

آیا سیاست مدارای ایران با راهبرد ضدایرانی دولت باکو، موجب فربه‌تر و عمیق‌تر شدن راهبرد ضدایرانی باکو شده است؟ به نظر میرسد، چنین است! در این صورت تجدید نظر در سیاست مدارا ضرورتی اساسی دارد. زیرا تداوم این سیاست از یک سو، و از سوی دیگر تداوم آب پز کردن قورباغه روابط میان دو کشور توسط باکو به نقطه‌ای خواهدرسید که قورباغه مرده است! مرگ این قورباغه، آغاز فصلی از تقابل است. همچنان که ناتو، قورباغه روابط اکراین با روسیه را آب پز کرد و نتیجه آن برای همه روشن است.

نویسنده: جلال محمدی

عطنا را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار