عطنا - دوباره بخش مهمی از قلب هویت سیاسی و هنجاری اروپا یعنی فرانسه را شبحی فراگرفته است. جنبشهای اعتراضی اخیر با اتکا به ناکارآمدی نهادهای نظمساز در فرانسه و بسترهای تعارض اجتماعی و سیاسی، زمینه ظهور و بروز اشکال جدیدی از خشونتهای اجتماعی را موجب شده است.
خشونتی از جنس حس تنفر از تبعیض و استاندارد دوگانه شهروندی در بستر کشوری که مدعی اصول و ارزشهای حقوق بشری است، اما در واقعیت به دلیل سیاست تبعیضآمیز و نژادی ذاتی خود، برخورد خشونتآمیز با هویتهای متکثر غیرفرانسوی همیشه برایش یک معضل بوده است. میزان خشونت جاری در خیابانهای امروز فرانسه و سطح گستردگی آن به شکلی که سازمان ملل را وادار به ابراز نگرانی کند، نشاندهنده سطح عمیق تنفر موجود از سیاستهای دوگانه حاکم بر نظام حکمرانی فرانسه است. خشونتی که در خیابانهای پاریس خلاف نظم عمومی است و باید برخورد شود، اما در خیابان دیگر کشورهای جهان مجاز است و باید از آن به هر قیمتی حمایت شود.
در یک ریشهیابی سیاسی و اجتماعی باید به صراحت از شکست ایدههای پایان تاریخ به نفع روایت مسلط در کارآمدی نظامهای مبتنی بر نمایندگی لیبرال دموکراسی در جهان سخن گفت. نظامهایی که در مؤلفههای مشروعیتساز امروز جهانی یعنی نظمسازی، کارآمدی و فرهنگ سیاسی دچار شکست شدهاند. شکستی مبتنی بر کسب اعتماد و مشروعیت لازم در نسلی که دیگر قرار نیست همه چیز را فدای یک تهدید بیرونی کند و مطالبه همهجانبه دارد.
در مؤلفه نظمساز مشروعیت نظامهای مبتنی بر لیبرال دموکراسی شاهد تکرار رو به افزایش خشونت نهادهای نظمساز علیه مردم هستیم. در مؤلفه کارآمدی شاهد تأخیر در پاسخ به نیازهای عمومی از سوی این نوع نظامهای سیاسی هستیم. در مؤلفه فرهنگ سیاسی نیز با توجه به ناتوانی در همراه کردن مردم و انطباق سریع با نیازهای شهروندانشان، نتوانسته به نیاز و خواسته شهروندان نزدیک شده و فرهنگ منسجم و همراهی را شکل دهند. به این امر، باید نیاز به انطباق نسلی و نیازها و خواستهای سیاسی ناشی از ورود مهاجران و پناهجویان با نژاد و فرهنگ و ملیت متفاوت را اضافه کرد. بر این اساس هر روز شاهد شکاف بیشتری در فرهنگ سیاسی مطلوب و برخاسته از نیاز مردم با فرهنگ سیاسی مطلوب حاکمیت دولتهای اروپایی هستیم.
واقعیت امروز جنبش بی سر و رهبر فرانسه در پی اعتراض به ناکارآمدی نهاد نظمساز پلیس و کشته شدن جوان عربتبار فرانسوی، نشاندهنده شکست در مؤلفههای مشروعیتساز نظامهای مبتنی بر لیبرال دموکراسی است. نظامهای سیاسی که سالهای سال با استناد به فراروایت پیروزی لیبرالدموکراسی بر تمام انواع دیگر از نظامهای سیاسی، به دنبال صدور الگوی نظام سیاسی خود در دیگر مناطق جهان حتی با توسل به آخرین تجهیزات نظامی بودند و هستند.
نهادهای نظمساز در فرانسه با تبعات سنگین و هزینههای قابلتوجه جنبش اعتراضی در فرانسه را خاموش خواهند کرد، اما نکته قابلتأمل در چشمانداز این جنبش اعتراضی، احتمال سرایت آن ماهیت افقی و بدون رهبری خاص در سایر کشورهای اروپایی است. کشورهایی که از یک سو در سالهای اخیر به اشکال مختلف شاهد ورود مهاجران و پناهجویان زیادی به آنجا بودهاند و ناتوانی و ناکارآمدیشان در مدیریت نظم و ثبات سیاسی و ادغام سیاسی موجب ظهور بحرانهای سیاسی و اجتماعی متعدد در این کشورها خواهد شد.
بحرانهایی از جنس واقعیت دشوار بودن پیشبرد سیاست ادغام فرهنگی در نسل دوم و سوم مهاجرانی که همچنان در مهد اصول و ارزشهای حقوق بشری، با سنگینی تبعیض و نژادپرستی مواجه هستند. از سویی دیگر با توجه به مسائلی مانند مهاجرت و ملیگرایی برآمده از خواست کارآمدی از سوی طیف گستردهای از مردم این کشورها و ناامیدی نسبت به کارایی دموکراسی نمایندگی مبتنی بر لیبرالدموکراسی، بستری مستعد برای جریان در حال رشد سیاسی راستگرا در این کشورها میشود. موضوعی که برای بسیاری از روشنفکران و نخبگان فکری و علمی فعلی و پیشین این کشورها یک کابوس سیاسی به حساب میآید؛ کابوسی که با توجه به تجربه جنبش ۹۹ درصدی امریکا و جلیقهزردهای فرانسه و شدت تسری آن دور از ذهن نیست.
نویسنده: عابد اکبری
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: