۰۳ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۰۹
کد خبر: ۳۰۴۶۰۹

عطنا - اطلاق نام «بهار» به انقلابهای سیاسی ریشه در ادبیات معاصر اروپا در قرن ۱۹ میلادی دارد جاییکه در سال ۱۸۴۸ انقلابهای دومینووار و زنجیره‌ای در قاره اروپا جریان داشت. یکی از پیامدهای انقلاب ۱۸۴۸ آغاز عصر جمهوری دوم در فرانسه بود. در ایتالیا فرآیندی آغاز شد که به «وحدت ایتالیا» منجر شد و قس علی هذا. در جنگ سرد نیز دوران چند ماهه دبیری «الکساندر دوبچک» در سال ۱۹۶۸ در حزب کمونیست چکسلواکی بعنوان «بهار پراگ» شناخته میشد؛ دورانی که بعنوان عصری از آزادیهای اجتماعی در چکسلواکی محسوب میشد یا «بهار دمشق» که تحت عنوان سالهای آغازین حاکمیت بشار اسد و آغاز عصری از آزادیهای سیاسی و اقتصادی در سوریه نامیده میشود.

بهار عربی به آغاز عصری از انقلابهای زنجیره‌وار در کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا گفته می‌شود. فرآیندی که به اعتراضات سیاسی در تمامی کشورهای عربی و تحت عنوان مطالبه «اسقاط النظام» منجر شد. حتی این دومینوی اعتراضی به کشورهای اروپایی و دولت‌هایی که در حال انجام سیاستهای ریاضتی بودند رسید. سقوط برلوسکونی، زاپاترو و جرج پاپاندرئو در سه کشور ایتالیا، اسپانیا و یونان در شمال مدیترانه در حالیکه سه انقلاب سیاسی منجر به براندازی در ساحل جنوب مدیترانه انجام شده بود؛ برآیند گذار این اعتراضات به اروپا بود.

اگر انقلابهای ۱۸۴۸ در راستای عملیاتی کردن ایده وستفالیا برای گذر از عصر امپراتوری‌ها به عصر دولتهای ملی و ظهور ایدئولوژیهایی چون مارکسیسم، ناسیونالیسم، لیبرالیسم و ... شد؛ بهار عربی نیز قصد داشت تا نظام‌های بناپارتی برجای مانده از دوران جنگ سرد در خاورمیانه را بشکند و زمینه ساز گذار به جمهوری دمکراتیک بوسیله کاتالیزور گروههای «لیبرو اخوانی» شود. برجسته شدن «الگوی اسلام‌ میانه‌رو» و «الگوی ترکیه» حدود یک دهه پیش از همین جهت است.

برخلاف بسیاری از صاحب نظران که آغاز بهار عربی را از کشور تونس و خودسوزی جوان دستفروش تونسی می انگارند؛ آغاز بهار عربی از اکتبر ۲۰۱۰ و اعتراضات صحراویها در اردوگاه «گدیم ایزیک» در شهر العیون مراکش بود. واقعه ای که زمینه ساز «انتفاضه سوم صحرا» شد. پیشتر در پادکستی که درباره «جبهه پولیساریو» ساختیم ریشه های شکلگیری جنبش صحرا را بررسی کردیم. کمپ گدیم ایزیک از نهم اکتبر ۲۰۱۰ در نزدیکی العیون بوسیله جوانان معترض صحراوی ایجاد شد و در ادامه با درگیری بین معترضین و نیروهای امنیتی اعتراضات از العیون به سایر نقاط مراکش نیز انتقال یافت و این امر آغاز فرآیندی بود که بنام «بهار عربی» شناخته شد.

پیش از هر چیز باید این نکته را مدنظر داشت که سرزمین مراکش «منبع آنتی تز» در جهان عرب بوده است که این نقش بدلیل موقعیت جغرافیایی آن است. از یکسو دوردست ترین نقطه جهان عرب نسبت به خلفای خاورمیانه و از سوی دیگر شرایط جغرافیایی آن که دارای نزدیک ترین ساحل عربی با اروپای مدرن و آمریکای تازه استقلال یافته بود. بطور مثال جرقه تشیع سیاسی برای نخستین بار از همین مراکش و «حکومت ادریسیان» در عصر هارون الرشید بوسیله بازماندگان قیام «فخ» زده شد.

در سالهای بعد نیز این سرزمین نخستین سرزمین عربی بود که با استعمار غرب روبرو شد. مقاومت عبدالملک اول فرمانروای سعدی در برابر هجمه قوای سباستین اول پادشاه پرتغال و فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا را میتوان نخستین برخورد سرزمینهای عربی با استعمار غرب انگاشت؛ ضمن اینکه پادشاهان مراکش از نخستین فرمانروایان جهان بودند که انقلاب آمریکا را به رسمیت شناختند؛ پیمان مودت بین محمد سوم و توماس بارکلی در ۱۷۸۶ قدیمی ترین پیمان پابرجای دیپلماتیک آمریکا می‌باشد. ازینرو مراکش نخستین سرزمین عربی در برخورد با پدیده ای بنام «ایالات متحده امریکا» بود.

درگذر از نقدهایی که به نظرات «محمد عابدالجابری» مطرح شده است ولی میتوان با اغماض پذیرفت که آنچه عقل عربی و در مفهومی خردتر «سیاست عربی» نامیده میشود بیش از هر چیز مرهون «مغرب عربی» است. سیاست عربی(در مفهوم آنتی تز) بعنوان شاخه ای از حکمت عملی درست از همین نقطه وارد جهان عرب شده است. اگر چه عابدالجابری در آستانه بهار عربی و در «مه ۲۰۱۰» درگذشت ولی اگر چند سالی بیشتر زنده می ماند می‌توانست نظریات خود در باب ظرفیتهای مغرب عربی را نسبت به امر «بهار عربی» و نیز استقبال از داعش در جامعه تونس، بهتر تبیین کند.

از راهبردهای مهم آمریکا در سالهای دولت اوباما، تکیه بر «اسلام میانه‌رو» بجای معادله «اسلام=تروریسم» که در دولت بوش بود. جریان اسلام میانه‌رو که به اتکای نظرات گراهام فولر افسر سازمان سیا در کتاب «قبله عالم» شکل گرفته بود چیزی که در آثار آصف بیات نیز تحت عنوان «پسااسلامگرایی» وجود دارد. اسلام تعاملگرا که در صدد پیوند با مؤلفه های جهان نوین همچون حقوق بشر، اقتصاد آزاد، دمکراسی، حقوق زنان و ... است. «مدل ترکیه» که در آن سالها در پیشخوان فکری و مطبوعاتی ایران تبدیل به موضوعی داغ شده بود برآیند همین امر بود.

به زودی اسلام میانه‌رو تبدیل به یک دستور کار رسانه‌ای در سطح جهان شد. ساخت فیلم «من خان هستم» در سینمای بالیوود با بازی شاهرخ خان به همین امر می پرداخت، فیلمی که در پایان یک رپرتاژ تبلیغاتی برای اوباما نیز رفت. همچنین ساخت فیلم «ملکه صحرا» با بازی نیکل کیدمن، در راستای همین ایده بود. اعطای جوایز صلح نوبل به زنان مسلمان در آن سالها از  جهت برجسته سازی اسلام میانه‌رو محسوب میشد. اعطای جایزه صلح نوبل به «توکل کارمان» زن اخوانی یمنی در سال ۲۰۱۱ و نیز «ملاله یوسف‌زی» فعال حقوق بشر پاکستانی در سال ۲۰۱۴ در جهت بدیل سازی در همین راستا بود.

اسلام تعامل‌گرا و پسااسلامگرایی که نمادش نئو اخوانیهای تیم «عدالت و توسعه» در ترکیه بودند به پشتوانه قطر که تبدیل به «قلک اخوان المسلمین» شده بود در برابر الگوی بنیادگرایی اسلامی تعریف میشدند. در همین راستا در آستانه بهار عربی در رأس سازمان اخوان المسلمین یک خانه‌تکانی اساسی رخ داد. تیم محمد مهدی عاکف و کمال هلباوی که روابط بهتری با ایران داشتند کنار گذاشته شدند و در عوض تیم لیبرو اخوانی ها که متحد قطر، ترکیه و اوباما بودند روی کار آمدند. «محمد بدیع» مرشد عام جدید اخوان به همراه افرادی چون عصام‌ العریان، خیرات شاطر، محمد مرسی و ... جزو تیم جدید اخوان آن هم در آستانه بهار عربی بودند که توانستند پس از چند دهه مبارزه در مصر به قدرت برسند.

از دل شکست اسلام‌ میانه‌رو در موج نخست بهار عربی، یک نسخه رادیکالتر یعنی داعش پدید آمد تا این‌بار با شدت بیشتری در صدد تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه برآید.

در مورد پدیده داعش با دو نوع تقلیل‌گرایی در تحلیل مواجهیم عده ای در ایران آن را به مناسبات عشیره ای در غرب عراق و وقایع مربوط به نزاع عشایر الانبار و دولت مالکی تقلیل می دهند این دسته افراد بحثهای مربوط به تشکیل «شورای عشایر الانبار» را ذکر میکنند. عده‌ای دیگر نیز آن را به همسویی افسران بعثی و القاعده در کمپ بوکا ارجاع میدهند. این دسته از افراد ملاقاتها و روابط بین «حجی بکر» افسر اطلاعات نیرو هوایی صدام و ابوبکر بغدادی را ذکر میکنند. روایاتی از این دست اگر چه غلط نیست ولی با نگاه تقلیل‌گرایانه آن را به دور از بازی قدرتهای منطقه‌ای بررسی میکند.

گروهی که بانی شیوه های نوین جنگی همچون  بکارگیری رسانه در جنگ، استفاده از فناوریهای نوین همچون کوادکوپتر برای شناسایی، استفاده از شیوه‌های نبرد نامتقارن همچون پهپاد، کثرت استفاده از سلاح دوش پرتاب، تکیه بر سرعت در پیشروی با تاکتیک «تویوتا در دشت»، شیوه‌های دهشت افکنی و مبارزه «النصر بالرعب» با استفاده از رسانه‌های نوین و نشریات وابسته را صرفاً نمیتوان از دریچه یک گروه عشیره‌ای تحلیل کرد. در نتیجه چه بلحاظ اطلاعات و چه بلحاظ عملیات قطعاً یک عقبه مالی قدرتمند در کنار پشتوانه اطلاعاتی آن را هدایت میکرد.

از سوی دیگر داعش گروهی است که از فیلیپین تا موزامبیک و غرب آسیا تا شمال آفریقا و حتی اروپای غربی نیز توان انجام عملیات داشت. بررسی عشیره ای و درونزای داعش شاید بتواند ۳۰-۴۰ درصد آنچه در عراق اتفاق می افتاد را توضیح دهد ولی از توضیح این گستره جغرافیایی و این حجم از تنوع عملیات و قدرت رسانه ناتوان می‌باشد. در نتیجه باید داعش را در گستره وسیعتری مطالعه کرد. براستی چه قدرتی میتواند پول قطر، پشتیبانی ترکیه، اطلاعات عربستان و رزمجویان تونسی و چچنی را در یک ید واحد نگه دارد. در گام نخست معتقدم برای فهم داعش باید این حجم از حضور تاکتیکی تویوتا از بورکینافاسو و موزامبیک تا عراق و سوریه را مورد مطالعه قرار داد. در نتیجه مدل لیبرال از توضیح ریشه داعش عاجز است. در چنین شرایطی تحلیل ساختارگرا با پشتوانه مطالعه دکترین سیاست خارجی آمریکا برای تغییر چهره غرب آسیا و حتی نقش شرکتهای چندملیتی را باید مورد توجه قرار داد.

در پست نقل شده بالا گفته شد که بنیادی ترین پرسش در مورد داعش که بسیار «سهل و ممتنع» است در مورد ورود این حجم از تویوتا به عرصه نبرد ایذایی می‌باشد. حجم بالای تویوتا در اقصی نقاط غرب آسیا و قاره آفریقا از همین جهت قابل اشاره است. پاسخ به این پرسش می‌تواند نگرش کلی در مورد پروژه بودن داعش علیرغم وجود پس زمینه های درونزا را شکل دهد. گفته میشود داعش تعداد ۶۰هزار تویوتا را در اختیار داشت. این حجم از آماد و پشتیبانی ما را به این پاسخ میرساند که پدیده داعش را نباید تنها از قبل ریشه های عشیره ای در عراق و سوریه تحلیل کرد.

برای پاسخ به پرسش فوق باید روابط قدرتمند میان شرکت «تویوتا» و «هیئت حاکمه قطر»‌ مورد مطالعه قرار بگیرد. از ۱۹۵۸ که شرکت «عبدالغنی و برادران(AAB)» شکل گرفت، این شرکت در صدد برآمد تا ضمن برقراری رابطه با تویوتا این نشان تجاری را وارد بازار قطر کند. این امر در دهه ۱۹۷۰ اتفاق افتاد و در حال حاضر نیز تویوتا بیش از هر کشور منطقه در قطر محبوبیت دارد. در حال حاضر نیز شرکت استارک موتورز متعلق «عبدالهادی الهاجری» برادر همسر امیرقطر روی مونتاژ تویوتا کار میکند. بسیاری از مخالفین آل‌ثانی، الهاجری را متهم به تغذیه پشت پرده گروههای تکفیری در منطقه میکنند. بویژه که پس از تأسیس استارک موتورز این مسئله برجسته شده‌است. استارک موتورز در سالهای اخیر به تولیدات حوزه نظامی مثل خودروهای زرهی نیز دست زده است.

علاوه بر این «عبدالهادی الهاجری» مالک استارک موتورز نیز سرمایه‌گذاری قدرتمندی روی هتل های مهم جهان کرده است. وی شش سال پیش گرانترین ملک ترکیه در دهانه تنگه بسفر را به قیمت ۱۰۰ میلیون دلار خرید و در کنار آن نیز با لابی حزب عدالت و توسعه نام خیابان «استینیه بیری» را به نام خیابان قطر در استانبول نامگذاری کرد. گفتنی است وی در سالهای اخیر نیز هتل ریتز لندن، بزرگترین هتل جهان را به قیمت ۸۰۰ میلیون دلار خریداری کرده است.

در گذر از این، همکاریهای تویوتا و قطر در سالهای اخیر حتی به حوزه‌های ورزشی نیز تسری یافته است. با توجه به استفاده قطر از فرصت جام جهانی برای لابی سازی بعید بنظر نمی رسد که با توجه به همکاری طولانی تویوتا و قطر، پیوستن «ناصر العطیه» راننده قطری به تیم تویوتا در سال ۲۰۱۷ هم درست بخشی از بازی تبلیغاتی قطر باشد. العطیه در دو سال اخیر قهرمان رالی داکار بوده است که آخرین آن همین میانه ژانویه ۲۰۲۳ بود.

بهار عربی یک درون مایه در حوزه انرژی نیز داشت.‌ در طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ بسیاری از مسیرهای بالقوه و بالفعل گازی که رقیب خط گازی قطر به اروپا دچار چالش شد. این امر از جهتی بود که قطر از سالهای پایانی دهه ۲۰۰۰ بدنبال احداث خط گازی از خاک خود به اروپا و با عبور از عربستان، سوریه و ترکیه بود. بشار اسد بعنوان مهمترین متحد پوتین در غرب آسیا با عبور این خط از خاک سوریه مخالفت کرد و در نتیجه قطر نیز بیشترین پشتیبانی را برای اسقاط نظام بعثی سوریه انجام داد.

پرده نخست ماجرا از آغاز ۲۰۱۱ و ظهور گروههای مسلح همچون «انصار بیت المقدس» در صحرای سینا بود که بطور مرتب مسیر گازی العریش به بندر عقبه اردن که از اسراییل عبور میکرد را مورد حمله قرار میدادند زیرا که این مسیر نیز به نوعی بدیل مسیر قطر محسوب میشد. بعدها که «محمد مرسی» در مصر به قدرت رسید طی طرحی که «عصام‌ العریان» مشاور وی داد؛ صدور گاز به اسراییل و اردن متوقف شد. از سوی دیگر با سقوط قذافی در لیبی، بسیاری از سلاحهای ارتش وی در اختیار گروه طوارق افتاد. طوارق در همکاری با گروه توحید و جهاد(موجوا) وابسته به قطر به مناطق گازی غرب آفریقا از جمله میدان گازی و پالایشگاه «عین امیناس» حمله کردند. حمله به عین امیناس و گروگانگیری در آنجا منجر به مرگ ۶۶ تن از جمله مستشاران بریتانیایی منجر شد.

در سوی دیگر در اوکراین نیز با مدل جنبش ۶ آوریل در مصر حرکت فیس بوکی با محوریت یک مسلمان افغان تبار به نام «مصطفی نعیم» علیه دولت یاناکوویچ آغاز شد. جنبشی که به «یورو میدان» معروف شد و مسیر گازی سیبری به اروپا از مسیر اوکراین را تحت تأثیر قرار می‌داد. از اینرو آنچه که طی آن سالها رخ داد، ایجاد چالش در مسیرهای گازی اروپا بود آن هم زمانیکه قطر در حال لابی سازی در خاک اروپا بود. قضایای بهار عربی ازینرو باعث شد تا روسیه به اسراییل نیز نزدیک شود و در یک پروژه هماهنگ هر دو از قدرت گرفتن ژنرال السیسی در مصر حمایت کنند در حالیکه باند اوباما و قطر از مرسی حمایت میکردند. همکاریهای گازی اسراییل با روسیه در میدان‌های گازی تازه اکتشاف شده «تمر» و «لویاتان» در اسراییل به همین دلیل افزایش یافت.

در حوزه نفت نیز آمریکا که از دوره اوباما سرمایه‌گذاری بر نفت شیل را افزایش داده بود از افزایش عرضه و کاهش قیمت حمایت میکرد. ظهور یک تکنوکرات نفتی اسلامگرا به نام «عبدالرحیم الکیب» که ضمن گرایشات اسلام‌گرایانه سالها بعنوان کارشناس حوزه انرژی در آلاباما فعالیت میکرد و برجسته سازی او در حد نخست وزیر موقت لیبی باعث شد تا تولید نفت این کشور در دوره یکساله نخست وزیری وی از ۲۰۰هزار بشکه به ۱.۶ میلیون بشکه در روز برسد. البته روسیه و عربستان نیز سالهای بعد همزمان با اوپک پلاس، از خلیفه حفتر در لیبی حمایت کرد تا با تصرف میادین نفتی شرق لیبی زمینه‌ساز کاهش عرضه نفت و ممانعت از سقوط بیشتر قیمت نفت شود.

نویسنده: سید نیما موسوی

عطنا را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار