عطنا - تحرکات گسترده کنونی ناتو، مانند تحرکات دو ماه پیش از شروع اغتشاشات ایران به صورت فزاینده ای در حال گسترش است. از آنجایی که اروپا از امتیازگیری و مدیریت موفق آشوب های داخل ایران ناامید شده، اغتشاشات عمومی داخلی را به سمت پروژه تربیت جوکر و تولید معترض تخریب گر به جای معترض همدلی برانگیز و دلسوز در ایران تغییر داد که حتی در صورت موفقیت کامل صرفا به بحث تخریب زیرساخت های شهری و ایجاد ناامنی خلاصه خواهد شد و هیچ امتیازی دیگری نصیب آنها نخواهد شد.
در نتیجه آمریکا و متحدان اروپایی آن آخرین شانس خود را امتحان کرده و پیش از افزایش شدید قیمت گاز و رسیدن فصل زمستان نیاز دارند ایران را تضعیف و مستهلک کنند تا اروپا بتواند طی زمانی که ایران و روسیه در حال بازسازی خود هستند، روند بازسازی خود را پیش ببرد.
مزیت این اقدام آن است که با شروع درگیری احتمالی در مرزهای ایران، کریدور اصلی تجاری آسیا به اروپا عملا مسدود میشود و چین برای نجات اقتصاد خود دو راه بیشتر ندارد یکی استفاده از تجارت دریایی که تحت کنترل و تسلط نسبی بلوک غرب است و یک راه دیگر ایجاد کریدور در مسیر مدنظر یک هژمون جدید که ترکیه به دنبال آن است و آن را طرح 6 کشور دارای یک ملت یا امپراتوری جدید تورانی نامیده است.
چین مجبور میشود به همراه تجارت بحری بخشی از تجارت خود را از این کریدور عبور دهد و ایجاد این کریدور یعنی شکل گیری هژمونی مورد نظر ترکیه که رقیب اصلی هژمونی ایران خواهد بود و در واقع کل طرح اقتصاد محور شرق توسط آمریکا و ناتو کنترل میشود و حتی دیگر نیازی به نابودی اقتصاد اروپا جهت نجات دلار نیست. زیرا در این صورت آمریکا با کنترل راه های تجاری چین اقتصاد این کشور را گروگان میگیرد و همه زحمت ایران برای نابودی تسلط دلار و ایجاد تغییرات جهانی هدر میرود.(البته این یک آرزوی دور و دراز برای بلوک غرب است و احتمال موفقیت این طرح کمتر از 25 درصد است، ولی آنان چنین طرحی را در دستور کار خود دارند).
برای پیشگیری از این تغییرات ضد تمدنی برضد محور شرق، ایران چند راهکار خوب در میان گزینه های اجرایی خود دارد.اما نباید فراموش کرد که این یک طرح ریسک بسیار بالایی برای کشورهای اروپایی و البته همسایه های طماع ایران دارد و کشور ما با یک برنامه مشخص میتواند از این اتفاقات مانند یک کاتالیزور در جهت حرکت تمدنی ایران بزرگ (محور مقاومت) استفاده کند و ره صد ساله را یک شبه طی کند.
در ادامه به بررسی همه جوانب این بحران میپردازیم. پس از تغییر استراتژی جنگی روسیه در اوکراین و عقب نشینی از مناطق گسترده ای که در ابتدای جنگ توسط روس ها گرفته شد، دستگاه تبلیغاتی غرب، روسیه را بازنده جنگ معرفی کرد و از آن زمان صداهایی مبنی بر اراده ایجاد تله اوکراینی برای ایران در جهان پیچید. سیستم رسانه ای جهانی که عمدتا در دست یهودیان است وظیفه آماده سازی شرایط روانی ملت ها و تاثیرگذاری بر افکار عمومی را بر عهده گرفته است.
برای آنکه ایران را در جنگ آتی - چه آغاز کننده جنگ باشد چه نباشد - مانند روسیه محکوم کنند نیاز به ایجاد یک جو روانی - رسانه ای جهانی است. دقیقا مانند جنگ رسانه ای شدید علیه روسیه در ابتدای بحران اوکراین. برای این کار نیاز به استفاده از ایرانی های خارج از کشور برای معرفی ایران به سیاه ترین حالت ممکن در جهان غرب بود.
به همین دلیل نیاز بود با بهانه ای در داخل و همراه کردن اعتراضات عمومی و سپس فعال کردن جوکرهای ایرانی، نهایت نفرت را بین ایرانی ها ایجاد کنند. به همین دلیل نیاز به ایجاد یک دوقطبی بود که یا با حاکمیت همراه ایران هستید یا مخالف آن (اتحاد دشمنان ایران به همراه جامعه معترض).
دشمنان ایران منتظر و آماده بودند که در مهرماه اعتراضات داخلی ایران را با باز شدن مدارس کلید بزنند که به دلایلی این طرح زودتر کلید زده شد . بعد از شروع اغتشاشات به کشته سازی زیادی برای تحت تاثیر قرار دادن مردم دنیا نیاز بود، از آنجایی که به علت نوع برخورد حاکمیت نتوانستند کشته های مورد نیاز خود را برای محکومیت ایران در مجامع عمومی بدست بیاورند دست به یک بازی کثیف تر زدند و به سراغ سلبریتی های جهانی برای تغییر افکار عمومی دنیا رفتند. این جو سیاه نمایی در این وسعت در دنیا را میتوان به عنوان اولین نشانه اراده ای تازه برای شروع یک جنگ جدید در دنیا دانست. اما برای آنکه بتوانند برای ایران یک اوکراین جدید را شبیه سازی کنند سه کشور نامزد شدند:
۱-کردستان عراق ٢-جمهوری باکو ٣-منطقه مرزی جنوبی شرقی ایران در سیستان و بلوچستان در مجاورت خاک پاکستان.
در بخش کردستان عراق، در سالیان گذشته تحت نظر آمریکا و آموزش اسرائیل و با پول های گاوهای شیرده عرب ، تاکنون حداقل سه بار تجمع بزرگ نیروهای تروریستی شکل گرفته است. خصوصا در سال گذشته ایران یک برنامه بزرگ پاکسازی تروریست های تجزیه طلب را در این منطقه انجام داده است. موقعیت خاص کردستان عراق باعث شده این منطقه به عنوان بهترین کانديدای تله اوکراینی برای ایران مطرح شود. ایران با علم به این موضوع و حساسیت منطقه،در اوج آشوب های داخلی با هدف سرکوب تروریست های تجزیه طلب پان کرد به این منطقه حمله کرد و آنجا را شخم زد و دیگر آن منطقه به تنهایی قابلیت نامزدی برای ایجاد تله اوکراینی جدید را از دست داده است.
منطقه بعدی جمهوری جعلی باکو است.حضور 30 ساله اسرائیل در آن منطقه، با توجه به سهل انگاری شدید مسولان امر برای برخورد با دولت علیف، همچنین نفوذ لابی های ترکیه و باکو در ساختار تصمیم گیری باعث شده، ترکیه این جمهوری جعلی را طعمه قرار دهد تا به وسیله آن به منابع نفتی و گازی و اتصال به دریای کاسپین برسد و در ادامه با کشورهای به اصطلاح ترک زبان شرق دریای کاسپین یک کریدور تورانی را به جای کریدور راه ابریشم سابق مطرح و ایجاد کند.
تاکنون اجرای این طرح غیر ممکن بود، اما بعد از برهم خوردن تمرکز روسیه در منطقه قفقاز به علت جنگ اوکراین و همچنین نیاز شدید اروپا به تامین انرژی و وجود منابع عظیم گازی در این کشورها و همچنین علاقه آمریکا به درگیر کردن ایران در منطقه ای غیر از خلیج فارس و... همگی موجب شده تا ناتو به این نتیجه برسد که به جای کردستان عراق، جمهوری آذربایجان را با ایران وارد درگیری کند. از دو ماه گذشته و بعد از شروع آشوب های داخل ایران محموله های گسترده تسلیحات از اسرائیل و ایتالیا و غیره به جمهوری جعلی باکو سرازیر شده است.
منطقه بعدی که اهمیت کمتری دارد اما دولت غربگرای پاکستان میتواند به عنوان یک عامل محرک قوی در فعال سازی آن نقش ایفا کند سیستان پاکستان در مجاورت استان سیستان و بلوچستان ایران است که شاهد آشوب های گسترده ای نیز بوده است. اگرچه از نظر تجمیع قوا و تجهيزات این منطقه به هیچ وجه قابل مقایسه با باکو نیست، اما پاکستان میتواند به سرعت مقدمات لازم را مهیا کند. سازمان اطلاعات پاکستان و بخشی از ارتش پاکستان که در گذشته به تمام امور پاکستان تسلط داشته اند و در دوره ریاست جمهوری عمران خان به حاشیه رانده شده بودند، منتظر فرصتی برای درگیر کردن این کشور در یک جنگ خارجی هستند. این اتفاق به آنها فرصت میدهد تا بتوانند اوضاع داخلی این کشور را که در مرز یک جنگ داخلی است تا حدودی بهبود ببخشند و البته آنها به منظور شیطنت بر علیه ایران روی کمک باکو و ترکیه نیز حساب کرده اند.
عمران خان در این دو ماه اخیر در مورد تنها چاره پاکستان و وقوع انقلابی در پاکستان صحبت کرده و مخصوصا از نام انقلاب خمینی استفاده کرده و همین مساله دولت غربگرای پاکستان را نسبت به ایران حساس کرده است.اتمی بودن پاکستان این اطمینان را به بلوک غربی میدهد که ایران نمیتواند به صورت کامل پیروز این جنگ باشد و هرجا نیاز بود با تهدید اتمی ایران، جنگ باخته پاکستان به آتش بس بسیار شکننده تبدیل خواهد شد.
این دلایل و دلایل بسیار دیگر نشان میدهد که از همه نظر از چند ماه قبل این طرح ها در حال آماده سازی بوده اند و با توجه به روند کنونی به سمت اجرایی شدن میروند. به احتمال زیاد جنگ در یک جبهه به ایران تحمیل میشود و با بهانه های مختلف از جمله استفاده از بهانه های قومیتی و ایجاد دولت های در تبعید در جبهه های دیگر گسترش پیدا میکند، خصوصا وقتی پشتیبانی مالی اعراب منطقه به همراه آن باشد.
حداقل مزیت این طرح برای بلوک غرب غیر از کنترل چین و بلوک شرق یا کاهش رشد اقتصادی آسیا، کنترل و محاصره ایران در جبهه های مختلف خواهد بود تا از جهش اقتصادی بزرگ ایران در آینده جلوگیری شود. در بدترین حالت برای محور غرب، در صورت پیروزی کامل ایران، اروپایی ها و چند کشور آسیایی به شدت آسیب می بینند. این مساله باعث خرسندی آمریکاست. چون این کشور از تضعیف اتحادیه اروپا برای تحمیل هژمونی به آن و نجات اقتصاد خود ابایی ندارد. در نتیجه حتی اگر این جنگ برای ایران دستاوردهای زیادی داشته باشد، اما باز کل محور شرق درگیر یک جنگ داخلی در درون آسيا و یک جنگ خارجی با اتحادیه اروپا می شود که این به نفع آمریکا خواهد بود.
نویسنده: میلاد رضایی
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: