عطنا - نشست «رویکردی جامعهشناختی به وقایع اخیر کشور» یکشنبه ۱۵ آبانماه از سوی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی و با سخنرانی جعفر هزارجریبی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را میخوانید:
اغتشاش در هر جای دنیا میتواند منجر به بحران شود و ما در فضای بحرانهای اجتماعی متوجه میشویم که قبلا گسلهایی وجود داشته که بعد از بحران ممکن است فعال شود. گسلهای اجتماعی همان زمینههایی هستند قبلا به وجود آمدهاند اما به آنها توجه نشده است همانگونه که برخی گفتهاند روی گسل خانهسازی نکنید بنابراین روی گسلهای اجتماعی هم نباید به گونهای عمل کنیم که بعدا منجر به بحران شود. اما آنچه بنده میخواهم بر آن تأکید کنم این است که نابسامانیهای اخیر به تجربه زیسته شهروندان ما در اقصی نقاط کشور مربوط است.
بنده به دو مورد از مفاهیمی که میتوانست تجربه زیسته ما در چهار دهه اخیر از سوی دولت و مردم را مدیریت کند اشاره میکنم. یکی عقلانیت اجتماعی و دیگری اقناعپذیری است که ما آن را در فعالیتهای اجتماعی خودمان مشاهده میکنیم.
عقلانیت را در اجتماع شامل موقعیتهایی میدانیم که عقل جمعی در متن جامعه همیشه مورد توجه است و منظور توجه به این است که جامعه چه چیزهایی را میپذیرد و میطلبد؟ این عقل اجتماعی، هم شامل مردم و هم کارگزاران است. «عقلانیت اجتماعی» را یک ابزار حکمرانی جدید میدانیم و در هر موقعیتی همانند دموکراسیخواهی و بهتر زیستن در جامعه امروز اهمیت دارد و اگر به آن توجه نکنیم میتواند به اعتراض منجر شود.
تجربه زیسته ما به گونهای بوده که عقلانیت اجتماعی در آن کمرنگ بوده است وگرنه جوامعی که از عقلانیت اجتماعی استفاده میکنند قرار نیست به آشوب کشیده شوند. این عقلانیت اجتماعی همواره نیازها را مورد توجه قرار داده و معتقد است عقل جمعی به کمک مردم میآید. دولتها نیز عقلی هستند که از جامعه گرفته شدهاند و رأی خود را از مردم گرفته و بخشی از مردم هستند که قدرت را در اختیار گرفته و برای آنها تصمیمگیری میکنند بنابراین نمیتوانند جدای از مسیر ملتها حرکت کنند و اگر این دو، منطبق باشند معلوم است که عقلانیت اجتماعی به شکل درست عمل میکند چون تصمیمات عقلانی که از بالا گرفته شود مورد توجه مردم هم قرار میگیرد.
مفهوم دوم «اقناعپذیری» است و زمانی اتفاق میافتد که درخواستهای مردم منطبق با تصمیمات حوزه اجرایی باشد یعنی آئیننامهها به گونهای باشد که مورد تقاضا و نیاز مردم باشد و مردم قانع شوند که فلان تصمیمات باید گرفته شود. آنجایی هم که بین مردم و کارگزاران ارتباط به شکل دقیق برقرار نشده یا تعاملی نباشد، اقناعپذیری کمرنگ میشود و در نتیجه اعتراض زیاد میشود. در طول تجربه زیسته چهار دهه گذشته اعتراضاتی همانند اعتراضات اخیر نداشتهایم بلکه در مقاطعی اعتراضات اقتصادی بوده و در دهه هشتاد، سیاسی و فرهنگی شده و در دهه نود، این ابعاد گسترده شده و فاصله زمانی بین اعتراضات هم کوتاهتر شده است.
اگر روندپژوهی کنیم متوجه میشویم ابعاد این اعتراضات میتواند وسیعتر شود بنابراین باید به عقلانیت اجتماعی توجه بیشتری داشته و اقناعپذیری را کمرنگ نکنیم. البته بنده مسائلی همانند دخالت بیگانگان و مسائل امنیتی را نادیده نمیگیرم بلکه به این دو مورد اشاره میکنم که برای مسائل داخلی ما مفید هستند و اگر آنها را بفهمیم میتوانیم دخالتهای بیرونی را هم مدیریت کنیم. اقناعپذیری اینگونه نیست که به همه نیازها پاسخ دقیق و قاطع دهیم بلکه هر جامعهای منابع و محدودیتهای خود را میداند و باید بر اساس آنها عمل کند.
در برخی از مواقع رفتار مسئولان ممکن است برای مردم قانعکننده نباشد و در نتیجه آشوب و اعتراض بیشتر شود اما حکمرانیِ درست به دنبال این است که اساساً آشوب و اعتراض به وجود نیاید و علاج واقعه را قبل از وقوع کند چراکه روندهای اجتماعی برای ما پیشگوییکننده و کارگشا هستند. در یکی از گزارشات اخیر که در یکی از رسانههای داخلی منتشر شده بود و که ممکن است صحیح هم نباشد گفته شده ۱۰ درصد مردم در اغتشاشات بودهاند و ۹۰ درصد همراه نشدهاند اما وجود همین ۱۰ درصد به شما میگوید که وضعیت میتواند تحریکپذیر باشد و افزایش پیدا کند چراکه افرادی هم هستند که با اینها موافقند اما خودشان کاری انجام نمیدهند.
نکته دیگر اینکه آیا واقعیتهای درون اجتماع منتظر میمانند که ما آنها را تغییر دهیم؟ واقعیتها ممکن است در طول چند دهه ساخته شوند و اگر آنها را بشناسیم میتوانیم آنها را تغییر دهیم چراکه انرژی زیادی دارند و میتوانند بر جامعه تحمیل شوند. این واقعیتها منتظر رفتار ما نمیمانند و اگر به آنها توجه نکنیم ممکن است هر لحظه تحت انقیاد این واقعیتها قرار گیریم. اکثر کشورهای جهان سوم دچار این مشکل هستند و به همین دلیل بعضاً به شکل ظاهری دارای اقتدار بودهاند اما بعداً دچار بحران شدهاند. نباید تصور کنیم نظام اسلامی بیمه است بلکه باید همواره واقعیتهای اجتماعی را مورد توجه قرار دهیم چراکه هیچ کسی تضمین نکرده که فلان سیستم سیاسی برای همیشه به فعالیت خود ادامه دهد. وقتی ما مدیریت و حکمرانی میکنیم نباید چنین تصوری داشته باشیم که قرار است از جایی حمایت شویم بلکه باید بدانیم که هر لحظه ممکن است با بحرانی مواجه شویم که مسئلهساز باشد. اعتراضات اخیر هم ممکن است از این دست باشد.
در فرهنگ دینی ما تأکید شده کودکان را برای آینده تربیت کنید و معنیاش این است که نیازهای آینده وی را ببینید بنابراین شناخت نیازهای آینده و برنامهریزی برای آنها میتواند به میزان زیادی راهگشا باشد اما اگر در ذهن ما این باشد که حرف مرد یکی است و ما قرار نیست هیچ تغییری در روشهای خود ایجاد کنیم ممکن است دچار بحران شویم. قوانین اساسی در هر کشور هم این اختیار را دادهاند که در طول مسیر آنها را بازبینی کنید. البته باید توجه داشته باشیم که هر جامعه باید در درون خودش دارای برنامه باشد چراکه در هیچ جای دنیا کشوری را سراغ نداریم که دیگران برای آن برنامهریزی کرده باشند و به موفقیت دست پیدا کرده باشند. در آمریکای جنوبی برای مدتها با تئوریهای وابستگی، به اداره کشور میپرداختند اما الان هم تحت سیطره کشورهای دیگر همانند آمریکا هستند و نیروی کافی برای ابداع و نوآوری ندارند.
اکثر کشورهای آفریقایی تحت سیطره اروپاییها بودهاند اما توجه کنید که چه بلایی بر سر آنها آمده است بنابراین باید در داخل برنامه داشته باشیم و اگر از آن غفلت کنیم و برنامهریزی بدون پیشبینی و قاعدهمند داشته باشیم در نهایت جامعه دچار آشوب و ناآرامی میشود. ممکن است ما در درون جامعه خودمان مشکلاتی داشته باشیم که باید آنها را حل کنیم و به بیگانگان دل نبندیم چراکه به محض اینکه وارد عرصه تخریب یک جامعه شویم معلوم نیست که فردای آن تحول، چه اتفاقاتی برای کشور بیفتد و ممکن است سالها در آن گرفتاری بمانیم و نتوانیم آن را تغییر دهیم چراکه دیگران برای ما تصمیم گرفتهاند.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: