عطنا - دلایل بسیاری در سطوح ملی و بینالمللی امروز جهان وجود دارد که پرداختن به موضوع جنگ شناختی را ضروری می سازد. اما در میان دلایل فناورانه و ارتباطاتی و تحولات حوزه جنگ، تنها بهطور خاص به دلیل نقش و رسالت جمهوری اسلامی ایران در نظام بینالملل اشاره خواهیم کرد. رسالت معنایی و شکل کنشگری مستقلانه ایران در نظام بینالملل باعث شده تا غرب به رهبری امریکا مسیر تعارض و کنش تهاجمی علیه کشورمان را در پیش بگیرد. این تهاجم در سطح بینالمللی از اوایل انقلاب در جنگهای هشتساله، تحریم، ایجاد حلقه تنگ منطقهای با همکاری اعراب و رژیم صهیونیستی از یکسو و در سطح داخلی باز هم از ابتدای انقلاب به شکلی مداخلهجویانه و با هدایت اتاق عملیات روانی برای آشوب و اغتشاش در داخل پیش برده شده و در جریان است. شکل تهاجمی رفتار غرب و همپیمانانش در قبال ایران بعد از ناامیدی از پیشبرد برنامههای نظامی، امروز و با بهرهگیری از ابزارهای ارتباطاتی شکلی روانی و با هدف قرار دادن ملت در برابر حاکمیت دنبال میشود. این جبهه با نهایت تلاش و به شکلی آشکار تمامی منابع فناورانه و تکنیکی خود را در عرصه رسانهای و فضای مجازی برای امنیتی کردن ایران و در نهایت پیروزی در جنگ هیبریدی آن هم با توجیه حمایت از حقوق بشر و مردم ایران، علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است. مؤسسه مطالعات رند در پنج توصیه اصلی به استراتژیستهای امریکایی بهعنوان نقطه شروع برای پیشبرد جنگ شناختی و عملیات روانی نکاتی را ذکر می کند که ضمن آنکه میتواند مبنای طراحی استراتژی متقابل ایران علیه امریکا باشد می تواند نقاط مورد توجه آنها را در طراحی سناریوهای عملیات روانی نشان دهد.
1. رهبری: چه کسی باید در دولت مسئول باشد؟
اولین گام فوری و شدیداً مورد نیاز، اختصاص یک نقطه کانونی برای ایفای نقش رهبری در حمایت از پاسخ هماهنگ یک کشور به تهدید استراتژیک جنگ اطلاعاتی است. این نقطه کانونی باید در دفتر اجرایی بالاترین مقام تصمیمگیر و اجرایی کشور مستقر شود، زیرا تنها در این سطح میتوان هماهنگی لازم بینسازمانی در میان تعداد زیادی از سازمانهای دولتی درگیر در اینگونه امور و همچنین تعاملات لازم با قوه مقننه را بهطور مؤثر انجام داد. این دفتر همچنین باید مسئولیت هماهنگی نزدیک با صنعت را داشته باشد، زیرا زیرساختهای اطلاعاتی کشور تقریباً منحصراً توسط بخش تجاری توسعه مییابد.
2. ارزیابی خطرات
مدیریت ارشد بخش کانونی که در بند بالا عنوان شد، باید بهعنوان اولین گام، یک ارزیابی از فوریترین خطرها را انجام دهد، بهمنظور اینکه تاحد امکان، میزان آسیبپذیری عناصر کلیدی امنیت ملی و استراتژی نظامی ملی در برابر جنگ اطلاعاتی را مشخص کند. مجموعههایی از تعیین اهداف استراتژیک، اثرات جنگ اطلاعاتی احتمالی و ارزیابیهای موازی میان آسیبپذیری و تهدید باید ازجمله اجزای این بررسی باشند. در محیطی با تغییرات پویا در تهدیدات و آسیبپذیریهای فضای سایبری، هیچ مبنای درستی برای تصمیمگیری ازسوی بالاترین مقام تصمیمگیر، در مورد موضوعات استراتژیک جنگ اطلاعاتی بدون چنین ارزیابیهایی از این خطرات وجود ندارد.
3. نقش دولت
نقش مناسب دولت در پاسخ به تهدید استراتژیک جنگ اطلاعاتی باید موردتوجه قرار گیرد؛ باتوجه به اینکه این نقش (مسلماً بخشی از نقش مربوط به مدیریت ارشد بخش کانونی و بخشی مربوط به مشارکت با بخش داخلی است) بدونشک تکامل خواهد یافت. دولت علاوه بر انجام برخی از وظایف اولیه جهت آمادگی (مانند سازماندهی، تجهیز، آموزش و حفظ نیروهای نظامی) ممکن است نقش مؤثرتر و کارآمدتری را بهعنوان تسهیلکننده و نگهدارنده برخی سیستمها و زیرساختهای اطلاعاتی ایفا کند و ازطریق مکانیسمهای سیاستی مانند معافیتهای مالیاتی برای تشویق کاهش آسیبپذیری و بهبود قابلیت بازیابی اطلاعات و بازسازی نقش داشته باشد. یک عامل مهم تغییر سنتی در نقش دولت، حرکت از سمت دفاع ملی یا امنیت عمومی به سمت اموری است که نمایانگر خیر عمومی است.
4. بازتعریف استراتژی امنیت ملی
هنگامی که ارزیابی اولیه خطرها تکمیل شد، استراتژی امنیت ملی کشور باید آمادگی برای مواجهه با تهدیدهای شناسایی شده را بررسی کند. بایستی آمادگی از چندین مرز سنتی عبور کند؛ از «نظامی» به «غیرنظامی»، از «خارجی» به «داخلی» و از «ملی» به «محلی».
5. بازتعریف استراتژی ملی نظامی
استراتژی ملی نظامی کنونی، بر حفظ توانایی یک کشور برای نمایش قدرت در صحنه عملیات در مناطق کلیدی مختلف تأکید دارد اما وجود صحنههای عملیاتی درحال ظهور در فضای سایبری و جنگ اطلاعاتی، اهمیت فاصله، مجاورت و استقرار و استفاده از سلاحها را بهشدت کاهش میدهد. بنابراین، مفروضات برنامهریزیشده اساسی برای استراتژی ملی نظامی کنونی منسوخ شده است و ضروری است که ویژگیهای جنگ اطلاعاتی در استراتژی نظامی ملی هر کشور در نظر گرفته شود؛ این خطر همیشه وجود دارد و پیشبینی و ارزیابی آن دشوار است.
هنگامی که بالاترین مقام تصمیمگیر یک کشور میپرسد که آیا کشور ما تحت حمله فلان جنگ اطلاعاتی قرار دارد و اگر چنین است، توسط چه کسی و آیا طرح و استراتژی نظامی کشور آسیبپذیر است یا خیر، این پاسخ که «ما نمیدانیم» پاسخ قابلقبولی نخواهد بود. درنهایت باید اذعان کرد که جنگ اطلاعاتی یک مفهوم بسیار جدید است که مجموعهای کاملاً جدید از مشکلات را ارائه میدهد. ممکن است بهراحتی برای این مشکلات راهحل هایی وجود داشته باشد، اما قطعاً مواجهه با آن بدون هزینه هوشمندانه و آگاهانه از منابع انرژی، رهبری، مالی و سایر منابع کمیاب امکانپذیر نخواهد بود.
به نظر می رسد که توجه به تجربههای بینالمللی و سیاستها، استراتژیها، شکستها و پیروزیهای آنها در حوزه شناختی و روانی میتواند به بخش تصمیمگیری و سیاستگذاری این حوزه در کشور کمک شایانی بنماید.
نویسنده: عابد اکبری، کارشناس مسائل اروپا
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: