۱۰ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۲۸
کد خبر: ۳۰۳۹۰۸

عطنا - دکتر رضا نیکنام استاد مدعو دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با عطنا ضمن بررسی ریشه ها و انگیزه های روسیه برای حمله به اوکراین، آینده این نبرد و نگرش چین به آن و نیز تحولات ناشی از وقوع انقلاب اطلاعاتی و تاثیر آن بر نظام بین الملل و سیاست قدرت های بزرگ را بررسی کرد. این گفتگو را با هم می خوانیم.

امروزه شاهد عملیات روسیه علیه اوکراین و بازگشت جنگ به عرصه امنیت بین‌المللی هستیم، زمینه‌های بروز این وضعیت را چه می دانید؟

اوکراین که به صورت سنتی متحد یا بخشی از روسیه بود، اکنون در غرب گراترین حالت خود قرار داشته به سنگر کشورهای غربی تبدیل شده‌است، این کشور، به همراه سوئد و فنلاندی که همواره حائلی بین شرق و غرب محسوب می‌شد، درخواست پیوستن به مهمترین ائتلاف امنیتی دسته‌جمعی غرب یعنی ناتو را دارند. پس از فروپاشی شوروی، این دومین موج گسترش ناتو به شرق است. اولین موج در اثنای نئشگی و سرمستی از انقلاب غربگرایان روس علیه حکومت کمونیستی شوروی رخ داد. درست وقتی که مسکوی غربگرا، شیفته زمینه‌های فرهنگی، تمدنی، مذهبی و تاریخی مشترک خود با غرب، راه و رسم رقیب معاصرش –آمریکا- را در آغوش می­کشید و برای رفع ضعف‌های فناورانه صنایع و دیگر چالش‌های اقتصادی‌اش خود را به‌عنوان یک مهیاکننده انرژی، هرچه بیشتر به نیازمندی‌های انرژی بازار آزاد گره می‌زد؛ ایالات متحده با اعتماد به نفس بیشتری، گلوله‌های نقره‌ای انقلاب‌های رنگی و گسترش ناتو را برای مهار همیشگی پهناورترین کشور دنیا و عمده‌ترین رقیب بالقوه نظامی‌اش بر پیکر روسیه فرو می‌برد.

این وضعیت منجر به نوعی از خودآگاهی و تغییر برآورد از وضعیت موجود در روسیه شد. این تغییر برآورد نه تنها در زمینه ژئوپولیتیک، بلکه در زمینه‌های فناورانه نیز بروز کرد، و دور جدیدی از رقابت در امنیت بین‌المللی بین دو ابرقدرت جوان در قرن بیست‌ویکم رخ نمود. از این پس، شاهد رقابت این دو قدرت در کشورهای همسایه روسیه برای برسرکارنشاندن حکومتی متمایل به یکی از طرفین، انضمام اوستیا و آبخازیا و متاخراً کریمه به روسیه، حضور روسیه در سوریه با نیت تضعیف موضع آمریکا و حمایت از بشار اسد، آزمایش و به‌کارگیری جنگ‌افزارهای رادارگریز هایپرسونیک توسط روسیه که توانایی استفاده غیرمتعارف و هسته‌ای را دارند و متعاقباً منجر به فروپاشی برخی از معاهدات کنترل تسلیحاتی بین آمریکا و روسیه گردید، افزایش توانمندی سایبری روسیه و رخنه‌های موثر در سیستم‌های رقیب، تقابل‌ها و جبهه‌بندی‌های بیشتر دیپلماتیک در مجامع بین‌المللی با ایالات متحده، جنگ گسترده در اوکراین و تهدید سوئد و فنلاند به وضعیتی مشابه با اوکراین در صورت پیوستن به ناتو  هستیم.

به نظر می‌رسد سطح اصطکاک و برخورد بین دوابرقدرت هسته‌ای بسیار بالا گرفته‌است، آیا با شروع جنگ در اوکراین وارد جنگ جهانی سوم شده‌ایم؟

هنوز خیر، گرچه زمینه­ های جنگ جهانی از جمله تشکیل ائتلاف­ها و قطب­ بندی­های بین‌المللی در حال بروز هستند، اما بحران‌های امنیت بین‌المللی هنوز از کنترل بازیگران عمده خارج نشده‌اند. ایالات‌متحده در حال رصد اوضاع و وارد آوردن ضربه در نقاط خاکستری به روسیه با هدف مهار آن در کوتاه‌مدت، تضعیف آن در میان‌مدت و تجزیه آن در درازمدت است.

روسیه با شوروی تفاوت‌های اساسی دارد؛ چرا که اولویت‌ها و انتخاب‌های ایدئولوژیک، استراتژیک و اقتصادی روسیه، خلاف شوروی، بایکدیگر همگرا نیستند. درحالی‌که شوروی توانسته بود با وجود غیربهینه و غیرکارآمد بودن به نوعی از خوداتکایی برای مصارف داخلی و تأمین نیازهای برخی از متحدانش منطبق با ایدئولوژی حکومتی و اولویت‌های استراتژیک‌اش، دست یابد؛ مسکو، اکنون به یک اقتصاد مصرف‌گرایِ نسبتاً تک‌محصولیِ انرژی‌محور تبدیل شده‌است که عمده بازارهای آن کشورهای اروپایی هستند. این کشور، طی دهه‌های گذشته به همگرایی با بازار آزاد پرداخت، و به نیازهای داخلی‌اش، در ازای تأمین نیاز انرژی اروپا پاسخ داد؛ با سیستم مالیه جهانی که بیش از هر پدیده دیگری در سیاست‌ بین‌المللی در کنترل ایالات‌متحده است، درهم‌تنید و تلاش‌هایش برای تشکیل گزینه‌های بدیل همچون گروه بریکس، در زمان تغییر برآورد وضعیت در اوایل قرن بیست‌ویکم، به دستاورد چندانی نرسید.

اگرچه روسیه از نظر توانمندی‌های استراتژیک، به‌خصوص فناوری‌های دفاعی تنها کشوری است که می‌تواند با مفهوم خوداتکایی، ایالات‌متحده را به چالش بکشد؛ اما برای حفظ شتاب در این رقابت استراتژیک در آستانه انقلاب چهارم صنعتی، به اقتصادی متناظر با آن و ایدئولوژی همراه ­کننده جامعه برای چنین رقابتی، نیاز دارد.

مهار ، تضعیف و تجزیه، اهداف آمریکا در برخورد با روسیه / بهره برداری آمریکا از خلاء حاکمیت ملی در فضا و فضای سایبر برای تضعیف رقبا

 تغییر چنین وضعیتی –عدم همگرایی بین اولویت‌ها و انتخاب‌های ایدئولوژیک، استراتژیک و اقتصادی‌- نیز وابسته به ملزوماتی چون زمان است. بنابراین، آمریکا با برآوردی به‌موقع از چنین تعارضاتی در روسیه، به گسترش ناتو به سمت شرق و افزایش تنش با روسیه روی آورد و گزینه عقب‌نشینی استراتژیک یا از دست دادن موهبات بازار آزاد سرمایه‌داری را پیش‌روی پوتین قرار داد که مسکو گزینه دوم را انتخاب کرد. چرا که عقب‌نشینی استراتژیک در مورد اوکراین  می‌توانست، موازنه را به طرز اساسی در شرق اروپا و دریای سیاه، علیه روسیه، برهم زند. به این معنی که در صورت پیوستن اوکراین به ناتو، در شرق اروپا تنها بازمانده از متحدان روسیه یعنی بلاروس به‌صورت شبه‌جزیره‌ای توسط ناتو محاصره می‌شد و با توجه به تحولات داخلی آن، امکان از دست دادن همیشگی بلاروس و افتادن این کشور در دامن نفوذ بزرگترین معارض روسیه در شرق اروپا یعنی لهستان نیز دور از ذهن نبود.

 در دریای سیاه اما با گسترش ناتو به اوکراین، می‌توانست اوضاع به مراتب سیاه‌تری را برای روسیه رقم زند و این کشور، با توجه به حضور ترکیه، معارض بالقوه روسیه در چندین جبهه و عضو ناتو، اوکراینِ عضو ناتو و گرجستانِ غربگرایِ مستعد عضویت در ناتو برتری دریایی‌اش را در این دریا به طور کامل از دست بدهد. به همین جهت، روس‌ها با گذشت چندی از شروع عملیات علیه کیف با تغییر محسوس راهبردشان، تمرکز را بر فتح سواحل اوکراین در دریای سیاه قرار داده‌اند و حتی تهدیداتی را متوجه مولداوی داشتند.

 بنابراین، روسیه به‌عنوان مهمترین منبع تأمین انرژی اروپا، گزینه وارد آمدن شوک بزرگ اقتصادی به خود و جهان را برگزید، تیزاب انتزاع از بازار پرجاذبه آزاد را سرکشید و به یکی از مهمترین تأمین‌کنندگان زنجیره مواد اولیه غذایی هجوم برد. از این رهگذر، رژیم‌ تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا که با آزمایش چهار دهه‌ای بر اقتصاد ایران و تثبیت هژمونی دلار بر مالیه جهانی به کارآمدی لازم رسیده‌است، بر روسیه تحمیل شد تا از شتاب این کشور در رقابت راهبردی بر آستانه دروازه‌های انقلاب چهارم صنعتی به طرز اساسی کاسته شود.

با این تحلیل آیا روسیه اقدامی مشابه علیه فنلاند و سوئد صورت خواهد داد؟

اهمیت فنلاند، خاصه نروژ و بخش‌هایی از سوئد برای روسیه با اوکراین و حتی کشورهایی مثل استونی که بسیار نزدیکتر به خاک روسیه و شهرهای مهم آن مثل سنت‌پترزبورگ و مسکو هستند متفاوت است. قسمت‌های شمالی فنلاند، سواحل شمالی و غربی نروژ و بخش‌هایی از شمال سوئد از موقعیت ژئوپولیتیکی خاصی برای روسیه برخوردارند چرا که دسترسی آسانی به ذخیرگاه استراتژیک روسیه یعنی قطب شمال دارند. بیشتر موشک‌های بالستیک راهبردی، زیردریایی‌ها و جنگ‌افزارهای هسته‌ای روسیه در زیر یخ‌های قطب شمال نهفته‌است. از این رو، روسیه مدت‌هاست که برای دفاع از منطقه دریای بارنتز که دروازه اقیانوس منجمد قطبی (شمالی) است، استراتژی باسشن که یک راهبرد دفاعی منع‌منطقه‌ای و ضددسترسی‌ست را اتخاذ کرده‌ که علاوه بر شمال فنلاند و سواحل شمالی نروژ ممکن است به کل سواحل غربی نروژ، بخش‌هایی از شمال سوئد، سواحل و برخی از جزایر شمال بریتانیا و بخش‌های شرقی ایسلند هم گسترش یابد. ورود فعالانه‌تر انگلیس به معادلات جنگ اوکراین و ترغیب عضویت برخی کشورها در ناتو نیز از همین رهگذر قابل تفسیر است. با این اوصاف، اینگونه به‌نظر می‌رسد که ناتو به رهبری ایالات‌متحده سعی در باز کردن جبهه جدیدی در جنگ‌های کنترل‌شده علیه روسیه دارند تا موفقیت آن در حفظ مناطق نفوذش را به چالش بکشند. در مقابل روسیه، سعی دارد تا با اهرم‌هایی از طریق ترکیه مانع از پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو و باز شدن جبهه جدیدی در قطب شمال شود، اما در صورت تحقق چنین امری، تهاجم روسیه به فنلاند دور از ذهن نیست.

با این‌که ایالات متحده تحت رهبری بایدن مدعی بازسازی جایگاه جهانی آمریکا و رهبری این کشور بر جهان آزاد بود اما چرا این کشور نسبت به بحران‌هایی مثل جنگ اوکراین یا تهدیدهای مکرر چین به بازپس‌گیری تایوان که می‌توانند امنیت و نظم بین‌المللی مورد نظر آمریکایی را به چالش بکشند، رویکرد منفعلانه‌ای را درپیش گرفته‌است؟

در این پرسش دو نکته وجود دارد. نخست اینکه، رویکرد آمریکا نسبت به مسأله اوکراین و تایوان، منتج از دکترینی واحد به سیاست جهانی است که دستاوردهای انقلاب سوم صنعتی و ورود به انقلاب چهارم در حال اعطای چنین قابلیتی به آمریکا است و آن هم برقراری حاکمیت فراسرزمینی ایالات متحده بر ابناء بشر است. تا پیش از این، دکترین غالب قدرت‌های امپریالیستی گسترش قلمرو حکومت بود که با تحمیل خواسته‌های فاتحین و عدم رضایت دولت و مردم مغلوب صورت می‌گرفت. مقارن با انقلاب‌های صنعتی و رشد فناوری، بشر شاهد تحول در محیط‌های ژئوپولیتیک بوده‌است؛ با اختراع ابزارآلات اولیه چون چرخ و شمشیر، خشکی؛ با اختراع کشتی، دریا؛ با اختراع هواپیما، آسمان؛ با اختراع موشک، فضا؛ و با خلق اینترنت، سایبر به محیط‌های ژئوپولیتیک افزوده شد.

مهار ، تضعیف و تجزیه، اهداف آمریکا در برخورد با روسیه / بهره برداری آمریکا از خلاء حاکمیت ملی در فضا و فضای سایبر برای تضعیف رقبا

دو محیط اخیر که مقارن و بعضاً بانی انقلاب‌های سوم و چهارم بوده‌اند، تأثیر قابل توجهی بر تغییر دکترین ایالات متحده و تمرکز بر مفهوم حاکمیت داشتند. محیط سایبر، که مخلوق آمریکایی‌هاست همچون اسب تروا مرزهای ملی را درمی‌نوردد و به قلب جوامع نفوذ می‌کند. تا جایی که بسیاری از کارشناسان، کاربران در محیط سایبری را شهروندان جهانی ایالات‌متحده، خطاب می‌کنند. چرا که بسیاری از کارویژه‌هایی که تا پیش از این حکومت‌های ملی متولی آن بوده‌ا‌ند، اکنون توسط شرکت‌های آمریکایی پاسخ داده می‌شوند که تنها تحت حاکمیت ملی ایالات‌متحده عمل می‌کنند. این تقاضا و نیاز جهانی، در مقابل خدمات‌رسانی آمریکایی، منجر به کاستن از گرایش شهروندان به حفظ حاکمیت ملی‌شان شده‌است. چرا که حکومت‌های ملی از چنین توانایی‌ای برای رفع نیازهای شهروندان‌شان برخوردار نیستند؛ لذا شاهد پذیرش حاکمیت فراسرزمینی ایالات متحده با قرار گرفتن هرچه بیشتر مردم در مقابل دکترین‌ها و راهبردهای دولت‌های متبوعشان که پیش‌تر برخوردار از مشروعیت و مقبولیت مردمی بوده‌اند، خواهیم بود.

نکته دوم این‌که، رویکرد ایالات‌متحده در هیچ کدام از این موارد منفعلانه نیست. چرا که آمریکا، در حال موازنه رقبای خود در جهان جهت آماده شدن برای چنین وضعیتی است. وضعیتی که در آن نقش رهبری ایالات متحده تثبیت شده‌است و ملت‌ها در چهارچوب‌های تعیین‌شده، توانایی رفتار و بازیگری داشته‌باشند. این شرایط اکنون هم با اکوسیستم اقتصاد بازار به نوعی بر جهان حاکم است، اما سایر دولت‌ها از آزادی عمل بیشتری برای بازیگری برخوردارند. لذا، یک روسیه توانمند با اقتصادی پویا که از فناوری فضایی و سایبری قابل توجهی برخوردار است؛ یک چین با اقتصادی قدرتمند که از قدرت فضایی نسبی و قدرت سایبری درخوری برخوردار است؛ یک ژاپن با قدرت اقتصادی و فناوری قابل اتکا؛ و در نهایت یک اروپا که از پشتوانه‌های سیاسی، قابلیت‌های فناورانه و اقتصادی قابل توجهی برخوردار است، می‌تواند چالشی برای دکترین حاکمیت فراسرزمینی ایالات‌متحده محسوب شوند. از این رهگذر، جنگ کنترل‌شده در اوکراین، و حتی کشیده شدن دامنه آن به فنلاند و سوئد، آسیب‌های جدی به روسیه و اروپا، و جنگ در تایوان آسیب‌های جدی به ژاپن و چین وارد خواهد کرد و آمریکا از آن مصون خواهد ماند.

انقلاب‌های صنعتی چگونه به چنین تغییری در دکترین منجر شده‌اند؟

روزگاری قدرتمندترین امپراطوری‌ها به دنبال گسترش حکومتشان به سرزمین‌های مجاور بودند. هخامنشیان اولین جنگ‌های تاریخ را با لشکرکشی و فتح سرزمینی رقم زدند. سپس، برای دستیابی به سرزمین‌های دورتر به ساخت کشتی و عبور از آب‌ها روی آوردند. تا قرن‌ها پس از آن، دو استراتژی بری و بحری برای پاسخگویی به دکترین گسترش قلمرو حکومتی به‌کار گرفته شد تا جایی که قدرت‌های استعمارگر اروپایی چون انگلستان، اسپانیا، روسیه و فرانسه تا پیش از قرن بیستم که بشر بتواند به آسمان راه یابد بخش اعظمی از کره خاکی را به زیر پرچم خود درآوردند.

با اختراع هواپیما، آسمان نیز به عرصه اعمال قدرت و حکمرانی بشر افزوده‌شد. در تمام دوران یادشده، متناظر با توسعه فناورانه و قابلیت‌هایی که جهش‌های صنعتی در اختیار حکومت‌ها قرار می‌داد، جهت توجهات قدرت‌های بزرگ، همواره حکومت‌ بر مردم یا قلمرویی بیشتر بود. در همه این موارد اما، مفهوم تحمیل، به‌صورت معناداری دیده می‌شود. وقتی دولت‌-قبیله‌ها بر هم می‌تاختند، نسل‌کشی تنها راه نبود؛ در بسیاری از موارد پس از حذف یا دفع حاکم، با زور شمشیر، خدمت‌رسانی به دولت-قبیله فاتح و کرنش در برابر اوامر فاتحان بر مردمِ قبیله مغلوب تحمیل می‌شد تا فاتحان نیروی کار بیشتری داشته‌باشند و بر مردم بیشتری حکومت کنند. چنین تحمیلی در تمامی جنگ‌های یک‌جانشینی بشر و افزوده شدن عنصر سرزمین به دولت‌ها اعم از دولت-شهرها، دولت-پادشاهی‌ها و دولت-ملت‌ها تا پایان دوران استعمار رایج بود.

با این وجود، در دنیای پس از جنگ جهانی دوم درحالی‌که، باز هم در مواردی معدود، چنین تحمیلی طی جنگ‌هایی که منجر به انضمام سرزمینی گشت، رویت شد، اما مفهوم حاکمیت ملّی با اتکا به نظام، رژیم‌ها و نهادهای برآمده از معاهدات صلح، قوام و احترام بیشتری یافت. از همین رهگذر، دولت‌ها از حاکمیت مطلق بر محیط‌های بری، بحری و هوایی خود منطبق بر معاهدات بین‌المللی مربوطه، برخوردار گشتند؛ و سازوکارهای بین‌المللی، هزینه تحمیل و نادیده انگاشتن حق ‌حکومت‌کردن هر یک از دولت-ملت‌ها، بر محیط‌های مشروع تحت حاکمیتشان را به‌گونه‌ای بالا بردند که کمتر کشوری به دنبال فتح سرزمینی و منضم نمودن محیط‌های تحت حاکمیت سایر دولت‌ها به خود باشند.

در عین حال، با اوج‌گیری جنگ سرد در دوران دوقطبی، رقابت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی به عرصه فضایی کشیده و محیط چهارم به محل کشمکش‌ها افزوده شد. اما این جهش فناورانه، شروعی بر فرایند تغییر مفهوم کانونی رقابت بود و بالتبع آغازی بر فرایند تغییر دکترین ایالات متحده طی دهه‌های بعدی شد که با انقلاب سوم صنعتی و عصر اطلاعات و ارتباطات بروز کرد. در این راستا، طی پنج معاهده‌ای که در مورد محیط چهارم، تنظیم و به امضای ملل رسیده‌است، دولت‌ها حق اعمال هیچگونه حاکمیتی بر فضای بیرونی ندارند.

اما در مقابل، توسعه فناوری‌های فضایی و افزایش قابلیت‌های قدرت‌های بزرگ در بهره‌گیری از خدمات امنیتی، جاسوسی، دفاعی، زیست‌محیطی و اقتصادی فضاپایه، این محیط را مستعد رقابت و شناسایی به عنوان منطقه خلا نفوذ قدرت نمود. بنابراین، وجود چنین جاذبه‌هایی در مقابل خلاء حاکمیت ملی در محیط فضا و چالش مفهوم حاکمیت و نکوهش تحمیل برای توسعه قدرت در محیط‌های سه‌گانه، زمینه‌های تغییر نگرش به مفهوم کانونی رقابت را پدید آورد.

در این اثناء، خلق و نه کشف محیط پنجم توسط ایالات متحده، انقلاب اطلاعاتی و ارتباطاتی و موج سوم انقلاب‌های صنعتی را رقم زد. محیط سایبر که از آن می‌توان به‌عنوان قلمرو آمریکایی یاد کرد، موانع حاکمیت ملی را از پیش‌روی ماشین توسعه قدرت ایالات‌متحده زدود و مباحثی تحت عنوان دهکده جهانی پدیدار گشت.

در انقلاب چهارم که آمریکا از آن با عنوان اینترنت اشیاء صنعتی‌شده یا آی‌آی‌اُتی نام می‌برد، شیوه تولید به طرز اساسی تغییر خواهد کرد و کنترل سیستم‌های اجتماعی از کسب ‌وکار گرفته تا آموزش و ... به صورت قابل ملاحظه‌ای در اختیار و انحصار آمریکا قرار خواهد گرفت. از این‌رو، آمریکا نیازمند توسعه زیرساخت‌های چنین هدفی در محیط‌های فضایی و سایبری است تا خدمات‌رسانی و جلب نیاز شهروندان در اقصی‌نقاط جهان را به سهولت انجام دهد. لذا، شاهد تلاقی مفاهیم و پیدایش مفاهیم جدیدی چون امنیت سایبری فضا، امنیت سایبری هسته‌ای و ... هستیم. در این راستا، ایالات متحده علاوه بر تغییراتی در دکترین، به تغییراتی در راهبردهای دفاعی‌اش پرداخته است که منجر به ایجاد رده‌های فرماندهی جدید و توسعه تجهیزات و توانمندی‌های دفاعی‌اش خواهد شد. از جمله می‌توان به راهبرد مدرن‌سازی ارتش تحت عنوان عملیات‌های چند دامنه موسوم به ام‌دی‌اُ[1] اشاره کرد که تا سال 2035 آماده به‌کارگیری خواهد شد.

[1] MDO; Multi-Domain Operations

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (3)

مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟

چندین سال است که در امارات کلیه سرویس‌های انتقال صوت با پروتکل اینترنت ممنوع بوده و برنامه‌هایی مانند واتس اپ، وایبر، تانگو، فیسبوک مسنجر، ایمو، لاین، کیک مسنجر، تلگرام و فیس تایم مسدود هستند.
استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید
گفتگوی اختصاصی عطنا با هوندا فَن

استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید

دنیای کنونی نسبت به جهان 2006-2010 تغییرات زیادی کرده است؛ این امر بر توسعه برخی از روابط بین المللی هم تاثیر گذاشته است. من شخصا فکر می کنم بهترین نتیجه برای ایران این است که این مسئله را در اسرع وقت...
علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نوسانات وضعیت اقتصادی و نداشتن امید به حل مشکلات که دلیل مهاجرت است با جوان‌گرایی و به کارگیری نسل جوان در ساختار‌های نظام کشور باعث پویایی و کاهش مهاجرت می‌شود.»
در افغانستان چه خبر است؟
ملازهی در گفتگو با عطنا بررسی کرد

در افغانستان چه خبر است؟

يك کارشناس مسائل افغانستان معتقد است: «طالبان می‌کوشد تا با حملات نظامی سهم بیشتری از قدرت در افغانستان را به خود اختصاص دهد؛ در حالی که در ایران یک ارزیابی واقع بینانه از تحولات افغانستان وجود ندارد.»
پر بازدیدها
آخرین اخبار