۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۱۹
کد خبر: ۲۹۸۶۰۶
ننه دلاور و فرزندانش

دکتر فرانک هاشمی دربارۀ نسخۀ فارسی اجرای نمایشنامه «ننه دلاور و فرزندانش»، گفت: «فکر می‌کنم که جنبۀ اغراق‌آمیز نسخۀ فارسی در صحنه آخر کاملا واضح باشد؛ در نسخۀ آلمانی داستان به جنگ­های صلیبی سده هفدهم بر می­گردد و در نسخۀ فارسی ما یک تلفن هوشمند در دست کاترین می‌بینیم و با استفاده از آن تلفن سلفی می‌گیرد».


به گزارش عطنا، نشست «بررسی عناصر بیگانه‌­سازی در دو اجرای آلمانی و فارسیِ نمایشنامه ننه دلاور و فرزندانش»، با ارائه دکتر فرانک هاشمی، استادیار گروه زبان آلمانی دانشگاه علامه طباطبایی با همکاری سیما منتظری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشتۀ زبان و ادبیات آلمانی، به صورت برخط، شنبه، 22 آذرماه، برگزار شد.


در ادامه مطالب دکتر فرانک هاشمی را می‌­خوانیم؛


هدف نمایشنامه روایی وادار کردن مخاطب به تفکر است


«در دهه ۱۹۲۰، برتولت برشت نمایشنامۀ روایی را معرفی کرد، که به نوعی در تقابل با نمایشنامۀ کلاسیک، که ما آن را تحت عنوان نمایشنامۀ ارسطویی می‌­شناسیم، قرار گرفت. اصلی‌ترین ویژگی نمایشنامۀ ارسطو این بود که ساختار یگانه زمان و مکان رویدادی که به نمایش گذاشته می­‌شود را دارا است. معرفی­‌ای حداکثر صعودی داریم که منجر به نقطه عطف می‌شود یا همان نقطۀ اوج نمایشنامه می­‌ماند و سپس سیر نزولی پیدا می­‌کند و نهایتاً به پایان داستان می­‌رسد.


اگر نمایشنامه ما پنج پرده‌ای باشد، در پرده اول به اصطلاح معرفی نمایش­نامه، معرفی داستان و معرفی شخصیت­‌ها را داریم و بعد از آن سیر صعودی را طی می­‌کند و در پردۀ سوم نقطه اوج و عطف است و سپس دوباره سیر نزولی پیدا می‌کند و در پرده پنجم فاجعه داستان رخ می­‌دهد. هدف از نمایشنامۀ ارسطویی غالباً این بود که  هم تماشاگر و هم بازیگر را به نوعی وادار به هم­زاد پنداری با شخصیت اصلی داستان می‌­کردند.


تغییری که برشت در نمایشنامه ایجاد کرد دقیقاً این فاصله‌­گذاری بود؛ هدف آموزنده بودن تئاتر در اینجا دیگر نقش ندارد، هدف نمایشنامۀ روایی این است که مخاطب را به فکر کردن وادار کند که دیدی نقادانه نسبت به آن رویدادی که در صحنه می‌­بیند، پیدا کند و منتظر باشد ببیند نتیجۀ داستان چه می­‌شود.


در نمایشنامه‌های ارسطویی آنقدر همه خودشان را در رویداد روی صحنه حل می­‌کنند که فقط منتظر این هستند که ببینند پایان ماجرا به کجا خواهد رسید، ولی در نمایشنامۀ روایی این حالت وجود ندارد و ما منتظریم ببینیم که لحظه به لحظه چه اتفاقی می‌­افتد چون همه چی برای ما جدید است و هیچ چیز قابل پیش‌­بینی نیست. در نمایشنامه­‌های ارسطویی خیلی چیزها قابل پیش‌بینی بودند، ولی در روایی هیجان تا لحظۀ آخر در مخاطب باقی می­‌ماند. هدف در نمایشنامۀ روایی این است که آن فاصله نقادانه را ایجاد کند، مخاطب را به تفکر وادار کند و در دیدگاه­‌های­ ما و در زندگی روزمرۀ ما تغییر ایجاد کند.


نمایشنامۀ «ننه دلاور و فرزندانش» اولین اجرای «برشت» در سوئیس بود


این کار را با استفاده از عنصری به نام بیگانه­‌سازی انجام می‌­دهد که در اصطلاح فارسی تحت عنوان آشنایی­‌زدایی به کار می‌­رود. با این بیگانه‌­سازی نویسنده تئاتر سعی می‌کند هم برای بازیگر و هم تماشاگری که نمایش را می­‌بیند، با آنچه که برای ما عادی است، فاصله و ناآشنایی ایجاد کند و با این کار باعث توجه و شگفتی ما شود. برشت در نمایشنامه­‌هایش از عناصر متعدد و متفاوتی برای این کار استفاده می‌کند. یکی از این عناصر بیگانه­‌سازی، شعرهایی هستند که در متن نمایشنامه­‌هایش می­‌آورد، حالا اولین صحنۀ اجرای آلمانی را که ببینیم کاملاً این را متوجه خواهید شد.


یکی دیگر از این آثار این است که در اول هر پرده یا صحنه، خلاصه‌ای از آن صحنه را به ما ارائه می‌دهد، صرفاً در حد چند سطر که در اجرای نمایشنامه معمولاً یک راوی این را اعلام می‌کند یا اینکه در یک‌­سری اجراها در تئاتر این به صورت یک نوشته‌­ای از بالای صحنه عبور می‌­کرده حالا به هر صورتی که بوده است. عناصر دیگری را  که می­‌توانیم در صحنه­‌پردازی­‌ها ببینیم، در ظاهر بازیگرها بود.


این نمایشنامه اولین اجرای برشت در سال ۱۹۴۱ در سوئیس بود. برشت جزء نویسنده‌های به اصطلاح ادبیات مهاجرت بود، در نتیجه در سال ۱۹۴۹ توانست برای اولین بار در آلمان این نمایشنامه را روی صحنه ببرد.یکی از ویژگی­‌های این نمایشنامه که در ادامه آن را می‌بینیم، این است که روی صحنه فیلمبرداری شده است و هیچ ویژگی سینمایی دیگری در آن نیست.


این نمایشنامه روی یک صحنه‌­ای که حالت چرخشی دارد و به اصطلاح دو تا صحنه همزمان روی آن وجود دارد اجرا شده است. برشت از این ویژگی استفاده کرده است که مسافت را نشان دهد و این یکی از اصلی‌ترین عناصر این اجرا است. نمونه ایرانی این نمایشنامه به کارگردانی امیر دژاکام است که در سال ۱۳۹۵ روی صحنه رفت.


یکی از عناصر بیگانه­‌سازی به کار بردن شعر در اجرا است


اولین نکته‌ای که باید به آن توجه کنیم این است که ایشان از یک ترجمۀ انگلیسی کار استفاده کرده‌­اند؛ ظاهراً ترجمه­‌های دیگری که در دسترس بودند، مورد تایید ایشان واقع نشدند و احساس کردند که آن ترجمۀ انگلیسی به متن اصلی نزدیک­تر است و نهایتاً از این ترجمه استفاده می­‌کنند.


مسئلۀ دیگر این است که آقای دژاکام به گفتۀ خودشان تا حدی به این نمایشنامه، جنبۀ کمدی داده­‌اند، در حالی که نمایشنامۀ اصلی، تراژدی است و همین جنبۀ کمدی دادن به چنین داستانی آن فاصله­‌گذاری را ایجاد می‌­کند و یکی از همان عناصر بیگانه­‌سازی است. ویژگی­‌های دیگری که می­‌توانیم به آنها اشاره کنیم، صحنه­‌پردازی خیلی خاص، تغییر لباس و ادبیاتی است که بازیگران به کار می‌­برند.


بازیگر همزمان با این که دارد نقش را اجرا م‌ی­کند، خودش را جای شخصیت قرار نمی‌­دهد و بخاطر همان عنصر فاصله‌گذاری، از آن شخصیت دور می‌شود و چه بسا در جاهایی حتی ما می‌بینیم که خود بازیگری که دارد آن نقش خاص را ایفا می‌کند در مورد آن نقش یک جمله انتقادی هم به زبان می‌­آورد.


یکی از عناصری که برشت برای بیگان‌ه­سازی به کار می‌برد شعر است، در صحنۀ اول اجرای آلمانی این نمایشنامه هم با یکی از این شعرها آشنا می‌­شویم و نمایشنامه با آن شروع می‌شود.


در صحنه اول دیدیم که چند ثانیه­‌ای صفحه سیاه بود و بعد از آن طراحی­‌های سیاه قلم از صحنۀ جنگ­‌های صلیبی را مشاهده کردیم و سپس وارد صحنۀ اصلی نمایشنامه شدیم که اولین صحنه با اجرای شعر همراه بود و دقیقاً همان طرح­‌های سیاه قلمی که دیدیم و همچنین شروع نمایشنامه با شعر، بیانگر جنبه‌­های بیگانه‌­سازی هستند که برشت از آنها استفاده کرده است.


نسخۀ فارسی نمایشنامه به زبان کاملاً امروزی است


از طرف دیگر دیدید که به محض تمام شدن شعر و شروع شدن نمایشنامۀ اصلی، راوی خیلی کوتاه توضیح داد که صحنۀ جنگ­‌های صلیبی است که در سال ۱۶۲۴ اتفاق افتاد و بعد از آن بازیگرها به روی صحنه آمدند و به اجرای نمایش پرداختند. در اجرای آلمانی دیدیم که برشت از تصاویر سیاه قلم استفاده کرد و بعد وارد صحنه اول شد، اما در نسخۀ فارسی کارگردان بازیگران را به اتاق انتظاری که تماشاچیان در آن نشسته بودند برد.


زبان نسخۀ فارسی نمایشنامه، زبانی کاملا امروزی است و حتی می­‌توانیم بگوییم زبان عامیانه فارسی است. در ابتدای نسخۀ فارسی نمایشنامه که من آن را حذف کردم، بازیگر نقش اول وارد اتاق انتظار تماشاچیان می­‌شود و از چند نفر از آنها می‌­خواهد که یک کلمه بگویند و سپس با کلمات ذکر شده توسط تماشاچیان شعر می‌سراید و با گیتاری که در دست دارد با موسیقی آن شعرها را می­‌خواند و سپس از تماشاچیان می‌خواهد که به دنبال او وارد سالن اجرا شوند.

همه جزئیاتی که در صحنه­‌ها می‌­بینیم و علاوه بر آن در آن وسط هم اگر توجه کرده باشید پسر چند ثانیه­‌ای نقش راوی را اجرا می­‌کند و می‌­آید و توضیحی دربارۀ تغییر وضعیت و تغییر صحنه و آن تغییرات در جنگ می‌­دهد و همۀ اینها به نوعی عناصر بیگانه‌­سازی هستند که یک‌به‌یک می‌توانیم در مورد آنها صحبت کنیم.


در نسخه آلمانی در صحنه‌­ای ما در پشت صحنه، گاری ننه دلاور را می‌­بینیم و در جلوی صحنه یک توپ را داریم، ننه دلاور چه کار کرده است؟ از سمت گاری یک بند­ رخت کشیده و سر دیگر آن را به توپ وصل کرده است و لباس‌های خود را روی آن پهن کرده است؛ درحالی که سربازها در حال آمدن هستند و می‌خواهند توپ را ببرند که حمله یا دفاعی در مقابل کاتولیک‌ها انجام دهند، عکس‌­العمل ننه دلاور در این صحنه چیست؟


تنها نگرانی‌­اش این است که لباس­‌هایش کثیف نشود و می‌خواهد آن بند رختش را جمع کند و به سربازها به نوعی تشر می‌­زند که چقدر عجله دارید، صبر کنید و بگذارید من اول لباس‌­هایم را جمع کنم و می­‌بینیم هیچ نگرانی بابت جنگ و حمله و اینکه شاید خطری همۀ آنها را تهدید کند، ندارد. در اینجا آن جنبه مادی­گرایی ننه دلاور را می­‌بینیم که لباس­‌هایش مهم­ترین چیزی هستند که برایش وجود دارد.


یک مقدار به خاطر صحنه‌­پردازیِ ساد‌ه‌­سازی شدۀ اجرای فارسی، عملاً ما یک چیزهایی را درست آنجا که باید، حس نمی‌­کنیم؛ طبعاً وقتی که گاری و توپ جنگی نداریم، بند رخت هم نمی‌تواند اینجا نقشی داشته باشد پس یک مقدار این جنبه‌­ها شاید در اجرای فارسی گم شود. آنطور که برشت خودش مستقیماً آن ننه دلاور را به ما نمایش می‌دهد و روحیۀ ننه دلاور را می‌خواهد به ما نشان دهد، بعضی از آنها متاسفانه در اجرای فارسی دیده نمی­‌شود. یک چیزی در نسخۀ آلمانی نمایشنامه از همان اول جلب توجه می­‌کند و آن چیز، قاشقی است که از یقۀ ننه دلاور آویزان است.


از صحنۀ اول تا صحنۀ آخر این قاشق به‌لباس ننه دلاور آویزان است و همین یکی از عناصر عجیب است که شاید حتی از دید ما خنده‌­دار باشد، که در این اجرا با آن مواجه هستیم. در نسخۀ آلمانی قبل از اینکه بخواهند پسر را اعدام کنند می‌­آیند و از ننه دلاور می­‌پرسند که آیا او را می­‌شناسید و انکار می­‌کند، سپس او را متهم می‌کنند و اعدام می‌کند و دوباره می‌­آیند برای شناسایی جسد او را به ننه دلاور نشان می‌دهند و ننه دلاور بار دیگر برای اینکه جان خود را نجات دهد، ادعا می­‌کند که او صرفاً یک بار قبلاً با آنها غذا خورده و او را نمی­‌شناسند.


دژاکام از یک ترجمۀ انگلیسی نمایشنامه استفاده کرده است


ابتدا هم خدمتتان عرض کردم که آقای دژاکام از یک نسخۀ ترجمۀ انگلیسی استفاده کرده است، حالا واقعاً باید ببینیم که آیا این تغییراتی که در نمایشنامه ایجاد شده است، در ترجمۀ آلمانی به انگلیسی انجام شده یا اینکه واقعاً این تغییرات تحلیل‌های خود کارگردان نمایش هستند.


در مورد اینکه آیا در آلمان در اجراهای جدیدتر نمایشنامه­‌ها تغییری داده می­‌شود یا خیر، باید بگویم تا جایی که من اطلاع دارم معمولاً نمایشنامه چه تئاتر باشد و چه اپرا یا هر چیز دیگر، خیلی پایبند این هستند که اصل خود را حفظ کنند؛ در مورد نمایشنامه­‌ها من نمونه­‌ای ندارم، ولی در مورد یکسری اجراهای اپراهای کلاسیک اطلاع دارم که یکسری کارگردانی­‌های جدیدی که روی صحنه رفتند و خواستند که یک­سری نمایشنامه­‌ها را بروز کنند، البته در محتوا، متن و آهنگ طبعا نمی‌توانند تغییری ایجاد کنند و سعی کردند که این تغییرات را در طراحی صحنه و طراحی لباس پیاده کنند، اما بسیار ناموفق بوده‌­اند و مخاطب آلمانی این را نمی‌­پذیرد.


در نسخۀ آلمانی در یک صحنه ننه دلاور دخترش کاترین را به شهر فرستاده بود که خریدهایش را تحویل بگیرد؛ در مسیر رفتن یک سرباز با او همراه بود و احساس خطر نمی­‌کرد، اما در برگشت سرباز با کاترین برنمی­‌گردد و ظاهراً در مسیر برگشت به او حمله می‌­شود و زخمی می­‌شود، پس با حال بدی به چادر برمی‌گردد؛ ننه دلاور در ظاهر خیلی موضوع را جدی نمی‌گیرد، سرش را پانسمان می‌کند و فکر می‌کند با یک جفت کفش می­‌تواند دخترش را دلداری دهد، ولی واکنش کاترین را دیدیم که با یک حالت ناامیدانه دست مادرش را پس می­‌زند و سپس وارد گاری می‌شود و دیگر هیچ عکس‌­العملی از او نمی­‌بینیم.


در نسخۀ فارسی آن قسمتی که کشیش بلند می‌شود و می‌گوید این یک آزمون الهی بود، این قسمت هم توسط آقای دژاکام به نمایشنامه اضافه شده است و صحنه‌­ای این چنینی، در نمایشنامه نداریم؛ آقای دژاکام به‌نوعی آن صحنه و آن اتفاق را تحلیل کردند و یک چیزی به آن اضافه کردند که به شکلی جنبۀ طنز این صحنه را قوی­‌تر نشان دهند.


در نسخۀ فارسی، جایی که دختر با جراحت به اردوگاهی که در آن هستند برمی‌گردد، می‌بینیم که باز اینجا سه شخصیت با لباس پرستاری وارد صحنه شده‌­اند، این هم جنبه­ بیگانه­‌سازی و فاصله‌­گذاری است که آقای دژاکام سعی می‌­کند در نمایشنامۀ خود به ما نشان دهد. در نسخۀ فارسی در صحنه‌­ای که دیدیم ننه دلاور وارد شهر شده که معامله کند، در همان لحظه پسرش را آوردند که می‌­خواستند او را محاکمه کنند و بعد تصمیم می­‌گیرند که به ننه دلاور نگویند که پسرش اینجا بوده و قضیه مسکوت بماند، چون می‌­دانند که آن پسر قرار است به خاطر خلافی که انجام داده است اعدام شود.


از طرف دیگر دوباره صدای توپ بلند می‌شود و ننه دلاور با خوشحالی برمی‌گردد و ذوق زده می­‌گوید که دوباره جنگ شد، دوباره صلح تمام شد، بلند شوید جمع کنید برویم و چقدر خوب شد که من جنس­‌هایم را  نفروخته‌­ام و در واقع تمام خوشحالی او از این جهت است که صلح نشده و جنگ ادامه پیدا می‌کند و وقتی که آشپز به او می‌گوید که پسرش آمده بود، به ظاهر ابراز خوشحالی می‌کند ولی وقتی که آشپز می‌خواهد توضیح دهد که چه اتفاقی افتاده است، ننه دلاور صحبت او را قطع می­‌کند و می­‌گوید مهم نیست، بعدا برایم تعریف کن، فعلاً جمع کنیم و برویم به کاسبی خود برسیم؛ نهایتاً باز می‌­بینیم که آن حس مادرانه، جای خود را به اهمیتی که معاملات برای او دارد، داده است.


در نسخۀ آلمانی در یکی دوتا صحنه دیدیم که آن کشیش یک لباس مبدلی پوشیده بود، دلیل این حرکت این بود که این کشیش پروتستان بوده است و بعد از اینکه کاتولیک­‌ها قدرت گرفتند، این کشیش احساس خطر می‌کرد که ممکن است او را بکشند، بنابراین سعی کرد به عنوان دستیار ننه دلاور نقش ایفا کند.


بعد از آن صحنه­‌ای که کاترین در مسیر برگشت به اردوگاه مورد حمله قرار گرفت و آسیب دید، به نظر می‌رسد که یک حالت بی‌­تفاوتی و بی­‌حسی نسبت به همۀ وقایع پیدا کرده است و به‌نوعی مانند یک ربات عمل می‌­کند.


در ادامه داستان آشپز با ننه دلاور همراه می‌شود و کشیش از آنها جدا می­‌شود چون دوباره پروتستان‌ها سر کار آمده‌­اند و خیلی راحت‌تر می‌تواند به وظیفه خودش برسد در نتیجه مسیر خودش را می‌رود.


زمستان می­‌شود، برف می­‌آید و وضعیت آنها کساد می‌شود و گرسنگی می‌­کشند سپس به روستایی می‌رسند که کلیسای کوچکی در آنجا هست و تصمیم می‌گیرند که در آن اتراق کنند و همانطور که می‌­دانید، کشیش‌­ها به افرادی که کمک نیاز دارند کمک می­‌کنند، امید اینها هم این بود که در خانۀ کشیشی بروند و بتوانند حداقل یک وعده غذای گرم از او بگیرند.


بعد از اینکه زمستان تمام می‌شود، ننه دلاور و کاترین تنها می‌­مانند و با هم به منطقه­‌ای دیگر می­روند و آنجا در یک مزرعه اقامت می­‌کنند و از یک خانوادۀ کشاورز اجازه می‌گیرند که گاری خود را در آنجا بگذارند؛ سپس نیروهای ارتش مخالف وارد این مزرعه می‌شوند و از اعضای خانواده این کشاورز می‌خواهند که مسیر راه را به آنها نشان دهند.


در نسخۀ فارسی در صحنه‌ای متوجه شدیم که کسی که به عنوان پسر مزرعه­‌دار معرفی شد، دوباره نقشش را یک بازیگر خانم بازی می‌کند و این یک نمونه دیگر از بازی کردن نقش مرد توسط زن در تئاتر و اپرا است.


فکر می‌کنم که جنبۀ اغراق‌آمیز نسخۀ فارسی در صحنه آخر کاملا واضح باشد؛ در نسخۀ آلمانی داستان به جنگ­‌های صلیبی سده هفدهم بر می­‌گردد و در نسخۀ فارسی ما یک تلفن هوشمند در دست کاترین می‌بینیم و با استفاده از آن تلفن سلفی می‌گیرد و از آن طرف با آواز ایرانی مواجه می­‌شویم و یک مقدار هم جنبۀ طنز در آن هست و علاوه بر آن، جنبۀ فاصله‌گیری را می‌بینیم ولی به شکل اغراق‌آمیز آن.


در صحنۀ آخر نسخه آلمانی دیدیم که ننه دلاور همۀ فرزندانش را از دست داد و نهایتاً می‌بینیم، پولی به خانواده کشاورز می‌­دهد که دخترش را به خاک بسپارند؛ آخرین جمله­‌ای که به کار می‌برد این است که بالاخره باید دوباره وارد معامله شوم و به کسب‌وکارم برسم.


هدف ما نشان دادن تفاوت­‌های این دو نسخه بود


ما به هیچ وجه قصد نقد هیچ کدام از این نمایشنامه­‌ها را نداشتیم، هدف ما نشان دادن تفاوت­‌ها بود و دیدیم که تفاوت‌­ها خیلی زیاد است، علاوه بر آن جنبه­‌های بیگانه­‌سازی را دیدیم که با چه اشکال مختلفی می­‌توان آن­ها را نشان داد.


اگر بخواهیم در مورد شخصیت ننه دلاور قضاوت کنیم، باید یک نکته را در نظر داشته باشیم آن نکته این است که وقتی در مورد 500 سال قبل صحبت می­‌کنیم، وقتی که در مورد یک زنی حرف می­‌زنیم که باید با زحمت خودش هم زندگی خودش و هم بچه‌­هایش را سپری کند و خرج آنها را تأمین کند، می‌­بینیم شاید این تنها راهی بوده که می­‌توانسته با استفاده از آن امرار معاش کند به شکلی که حداقل زنده بماند و البته همین امر به نوعی یکی از جنبه‌های دیگر بیگانه‌­سازی و فاصله­‌گذاری است».


خبرنگار: محمد ایزدی یونسی/ دبیر: فاطمه ملک محمدی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار