نشست «واکاوی عملکرد دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی در ایران» به میزبانی دانشگاه علامهطباطبائی به صورت مجازی برگزار شد.
به گزارش عطنا و به نقل از ایکنا، این نشست با حضور رئیس دانشگاه علامه طباطبائی و جمعی از اعضای هیئت علمی و مسئولان دانشکدههای الهیات دانشگاههای کشور از جمله مجید معارف، محمد اسحاقی، حجتالاسلام محمد شریفانی، حجتالاسلام یاسر تکفلاح، عباس اشرفی، حجتالاسلام سیدرضا مودب، حجتالاسلام غلامرضا رئیسیان و سیده فهیمه ابراهیمی، به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد.
مجید معارف، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، در این نشست به موضوع «دانشکده الهیات، کارنامه دیروز و رسالت امروز» پرداخت و اظهار کرد: دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ تأسیس و دانشکده الهیات یکی از سه دانشکدهای بود که همزمان با تأسیس دانشگاه با عنوان دانشکده معقول و منقول دایر شد. این دانشکده تا به امروز یکی از قدیمیترین دانشکدهها در محیط آکادمیک ایران بوده است. در طول این ۸۶ سال، این دانشکده دورهای قبل از انقلاب اسلامی و دورهای بعد از انقلاب اسلامی را تجربه کرده است، و شاید بتوان گفت که این دانشکده ۴۰ سال قبل و ۴۰ سال بعد از انقلاب، فعالیت رسمی داشته است.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم درباره کارنامه دانشکدههای الهیات عناوینی را طرح کنیم، باید بگوییم طرح مباحث دینی به شکل آکادمیک و در محیط آکادمیک و در حقیقت طرح مباحث دینی بر اساس نظام عرضه آکادمیک و پیوند دو مرکز علمی دانشگاهی و حوزوی را شاهد هستیم، همچنین اولین اساتید دانشکدههای الهیات، نیروهای تربیتشده درون حوزههای علمیه بودند که وارد دانشکده شدند و آن را رونق بخشیدند؛ مانند امثال شهید مطهری. از طرفی، تکثرگرایی رشتههای دینی که در ابتدا با عنوان رشتههای معقول یعنی فلسفه و حکمت و رشتههای منقول یعنی فقه شکل میگیرد و سپس رشتههای دیگری هم اضافه میشوند، و پنج رشته مشتمل بر علوم قرآن، علوم حدیث، تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی، فقه و مبانی حقوق اسلامی، ادیان و عرفان پس از انقلاب به عنوان کلیدیترین رشتههای الهیات در دانشگاهها شکل میگیرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: نگاه خاصی وجود داشته مبنی بر اینکه دانشکدههای الهیات باید بتوانند نیروهای مورد نیاز آموزش و پرورش را تأمین کنند و لذا رشته تربیت معلم هم بعدها اضافه میشود. پژوهش در قالب پایاننامههای ارشد و دکتری و شکلگیری مجلات علمی تخصصی که بتواند بازتابدهنده تولیدات علمی تخصصی باشد، همگی در پیش از انقلاب هم وجود داشته، اما تکثر رشتهها وجود نداشته است. هنگام به ثمر نشستن انقلاب و پس از انقلاب فرهنگی و همزمان با بازگشایی دانشگاهها، دانشکدههای الهیات و رشتههای جدید آن، یکی از پیشتازترین نمادهای گام نهادن به دوره تحولی بودند.
مجید معارف در ادامه با بیان اینکه پس از انقلاب دانشکدههای الهیات مسیر تحولی را آغاز میکنند، گفت: این مسیر تحولی شاخصههایی دارد، از جمله سراسری شدن ورود به رشتههای الهیات در کل کشور، به طوری که حتی در دانشگاههای آزاد و پیام نور و موسسات غیرانتفاعی این رشتهها دایر میشوند. چرا که رشتههای الهیات از جذابیت خاصی برخوردار شدند. دیگر شاخصه و مولفه، تحولگرایی و تصویب و راهاندازی رشتههای جدید الهیات به شکل مستقل یا برخی گرایشها مانند علوم حدیث بود که سپس به دانشگاه قرآن و حدیث تبدیل میشود. همچنین علوم قرآنی به شکل محض یا با گرایشهای مختلف دایر شد. در مورد نهجالبلاغه نیز رشته خاصی تصویب شده و تا سطح دکتری به تربیت دانشجو پرداخته است.
وی با اشاره به دیگر شاخصهها بیان کرد: شاخصه سوم، تقویت بنیاد علمی و تصویب رشتههای میانرشتهای و پیوند علوم قرآن و حدیث با سایر رشتههای غیر الهیات بود. استقبال از تحقیقات میانرشتهای در قالب پایاننامهها و رسالههای دکتری در پی این رویکرد گسترش یافت. در سایر دانشگاهها این مطالعات گسترش بیشتری پیدا کرد. شاخصه دیگر، افزایش تعداد مجلات تخصصی است که امروز بیش از ۳۰ مجله تخصصی در علوم قرآن و حدیث وجود دارد و در این مجلات، آخرین نتایج تحقیقات علمی در قالب مقالههای علمی تخصصی منتشر میشود. شاخصه دیگر، تحول، چاپ و انتشار کتابهای درسی و علمی در این سالها از سوی سازمان سمت و سایر مراکز انتشاراتی است. همچنین تقویت نیروهای متخصص با فارغالتحصیل شدن دانشجویان دکتری و توسعه علمی این رشتهها، بخشی از کارنامه دانشکدههای الهیات در طول سالهای گذشته بوده است.
در سالهای گذشته در پذیرش دانشجو و توجه به کمیتگرایی در رشتههای الهیات و جذب دانشجو به وسیله مراکز متعدد، بدون ابزار مورد نیاز و اساتید توانمند، افراط شده و در این زمینه تکثر شدید را در جذب دانشجویان شاهدیم و این نتیجه حاصل شده که کلاسهای ۱۰ تا ۱۵ نفره دکتری در همین دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شده است.
مجید معارف در ادامه به آسیبشناسی عملکردی دانشکدههای الهیات در ایران پرداخت و اظهار کرد: به رغم واقعیتها و موفقیتها، در ایران هرگز فعالیت رشتههای الهیات و فارغالتحصیل شدن نیروهای دکتری، مدیریت علمی نشد و رابطه فعالیتهای دانشکدهها با نیازهای جامعه به صورت دقیق بررسی نشد. فرض بر این است که دانشگاه در خدمت جامعه است و باید به تناسب نیاز جامعه به تربیت دانشجو و نیرو اقدام کند و نتیجه این امر، آن است که امروز صدها فارغالتحصیل از این رشتهها با مدارج مختلف وجود دارد و مشغول به کاری نیستند. نکته دیگر پیرو مسئله نخست، این است که در سالهای گذشته در پذیرش دانشجو، شاهد کمیتگرایی افراطی در رشتههای الهیات، جذب دانشجو به وسیله مراکز متعدد بدون ابزار مورد نیاز و اساتید توانمند و نیز تکثر شدید در جذب دانشجویان هستیم و این نتیجه حاصل شده که کلاسهای ۱۰ تا ۱۵ نفره دکتری در همین دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شده است.
وی سپس به رسالت امروز دانشکدههای الهیات اشاره و بیان کرد: معتقدم باید روند موجود در تربیت دانشجو با رشتهها و گرایشهای موجود در کوتاهمدت، متوقف شود یا به حداقل برسد. روند موجود در کمیتگرایی نباید ادامه یابد. هرز رفتن نیروها و استعدادها نتیجه این اقدام خواهد بود. نیازسنجی نسبت به رشتههای جدید و تصویب این رشتهها و برنامهریزی در جهت اجرا، مانند گرایشهایی همچون قرآن و هرمونوتیک و ... و نیز برنامهریزی علمی جهت نقد و بررسی این موارد، ارائه چهره عقلانی و علمی از اسلام در دنیای امروز، تقویت ارتباط اسلام و ادیان توحیدی مانند الهیات مسیحی و یهودی با تأکید بر مشترکات ادیان توحیدی در ابعاد بینالمللی، پیوند الهیات با جامعه و مردم و قرار گرفتن رشتههای الهیاتی در خدمت جامعه و مردم، از رسالتهای دانشکدههای الهیات در ایران است. اگر دانشکدههای الهیات نتوانند در رقابت علمی و فکری خصوصاً در مباحث علوم انسانی وارد و با موفقیت خارج شوند، از صحنه رقابت حذف خواهند شد.
در ادامه این نشست، محمد اسحاقی، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، مباحث خود را ذیل عنوان «ضرورت مطالعات میان رشتهای در راستای عینیتبخشی به نیازهای جامعه» ارائه و اظهار کرد: بحث میانرشتهای در ایران، در حدود ۵۰ سال سابقه دارد و به صورت انباشته هم نیست که بتوان آن را آسیبشناسی کرد و حداقل در یک دهه اخیر به صورت جدیتر در مراکز آموزشی به این موضوع پرداخته شده که محدوده زمانی کمی برای پرداخت به این موضوع است. البته این وضعیت تنها مربوط به علوم انسانی نیست و در سایر رشتهها نیز به چشم میخورد.
اسحاقی گفت: بحثی در تاریخ علم وجود دارد که آیا میانرشتهایها بازگشت به گذشته وحدت علم است یا روند تکاملی را طی میکند؟ تفکیک بیش از حد رشتهها در بعد از رنسانس و قرون ۱۷ که محصول تفکرات فلاسفه و اندیشمندان و حاصل نظرات پوزیتیستی بوده، باعث شد رشتهها تا حد امکان تفکیک شوند و تنوع و تکثر رشتهها حاصل این رویکرد بود.
وی ادامه داد: این روال به مرور به سمتی پیش رفت که آنقدر در تفکیک، رشتهها از هم فاصله گرفتند که به این نقطه رسیدند که یک موضوع را برای چند رشته در نظر بگیرند و با رویکرد کلنگرانه و همکاری خواهانه، به سمت تأسیس رشتههای میان رشتهای پیش روند. نانوبیوتکنولوژی، از جمله همین رشتههای تازه تاسیس بود که علوم همگرا را کنار هم قرار داده بود. در رشتههای الهیات ریشههای مشترک بین رشتهها کم نیست، اما همچنان بر اساس سنت گذشته تفکیک رشتهها اعمال شده است. نیاز به تغییرات جدی در این حوزه وجود دارد. در بحث تحول علوم انسانی و اسلامیسازی علوم، باید الهیات در دانشگاههای ایران را به صورت آکادمیک، بازنگری کنیم و نهایتاً به تغییر اکتفا نکنیم. بر این اساس به طور حتم، ضرورت مطالعات میانرشتهای و همکاریهای میانرشتهای را احساس خواهیم کرد. در تعریف پایان نامهها و رسالههای علمی ضرورت دارد به سمت این همکاریها برویم. این در حالی است که اساساً اساتید و دانشجویان این رشتهها هیچ همکاری علمی مشترکی ندارند و در مقابل تحولات، نگرانیهایی بروز میدهند و مقاومتهایی در مقابل هر نوع تغییر رخ میدهد.
در رشتههای علوم انسانی و الهیات بعضا رسالتی برای ارتباط با جامعه دیده نمیشود. یکی از مشکلات عمدهای که در میان رشتهایها در حوزه الهیات و در پاسخ به نیازهای جامعه داریم، شناخت نیازهای جامعه است، مطالعات افکارسنجی و نیازسنجیها و پیمایشها را باید به این مطالعات پیوند زد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: اگر بخواهیم در راستای تأسیس میان رشتهایها در علوم انسانی و الهیات گام برداریم که این نیاز هم وجود دارد، باید همگان به این ضرورت برسند. در بحث دانشگاهها و در ارتباط صنعت و دانشگاه، میبینیم که دانشگاههای علوم پزشکی با جامعه ارتباط مستقیم دارند و پاسخگوی نیازهای جامعه در بخش بهداشت و درمان هستند. در همین ایام کرونایی چه در بخش سلامت، تولیدات علمی و محصولات وابسته به صنایع بهداشتی، این رشتهها پاسخگوی نیازها بودند. به صنعت و علوم بنیادی و رشتههای فنی هم اگر نگاهی بیاندازیم، این ارتباط کمتر میشود، اما وجود دارد. اما در رشتههای علوم انسانی و الهیات این ارتباطات بسیار کمتر میشود و بعضاً رسالتی برای ارتباط با جامعه دیده نمیشود. یکی از مشکلات عمدهای که در میانرشتهایها در حوزه الهیات و در پاسخ به نیازهای جامعه داریم، شناخت نیازهای جامعه است، مطالعات افکارسنجی و نیازسنجیها و پیمایشها را باید به این مطالعات پیوند زد.
اسحاقی با تأکید بر اینکه نشانهها و مصادیق کمی را در تحقیقات دانشگاهی و دانشجویی میبینیم و ضرورت مطالعات بین رشتهای بیش از پیش وجود دارد، گفت: برای رفتن به سمت پاسخگویی به نیازهای جامعه، حتما باید نیازها مختلف جامعه را در نظر بگیریم، اینکه نظام و مکتب علمی که اتخاذ میکنیم به چه چیزی میاندیشد؟ در سنت دانشگاههای غرب، بر اساس رویکردهای پوزیتیستی، نظامهای متعدد حقوقی، تربیتی، سیاسی و نظامی بنا میشود. ما باید در مطالعات و رویکردهای علمی، به اصالت فرد و جامعه توجه کنیم. نظام تربیتی و تعلیم و تربیت و نظام آموزش و پژوهش و علوم انسانی به معنای عام و علوم اسلامی به معنای خاص باید این در هم تنیدگی و یک کل را در نظر گرفتن و رفتن به سمت هدف مشترک را مدنظر قرار دهد.
وی با بیان اینکه به برنامه تحقیقاتی زودبازده نیاز داریم، اظهار کرد: نیازمند مطالعات بیشتر با گرایشهای دینی در رشتههای مختلف هستیم. برای رسانههای ما هم باید این اتفاق بیفتد. مطالعات میانرشتهای باید سامان یابد و به سمت پاسخگویی به نیاز اقشار مختلف برویم؛ لذا در کنار روشهای تولید علم به تولید علوم میان رشتهای در رشتههای الهیات نیازمندیم. تعریف عملیاتی در زمینه این رشتهها باید بتواند پاسخگوی بحران هویت و معنا در جامعه باشد و از آسیبها پیشگیری کند و معنابخشی صحیح داشته باشد.
در ادامه نوبت به حجتالاسلام محمد شریفانی، عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز و بیان نکاتی پیرامون موضوع «نسبت دانشکدههای الهیات با مراکز حوزوی» رسید. وی طی سخنانی اظهار کرد: یکی از نقاط مثبت در حوزهها، توجه به معنویت در حوزههاست که این را در دانشکدههای الهیات کمتر میبینیم. در مقایسه این مولفه با دانشگاه، به بیان مقام معظم رهبری، دانشگاه محصول تمدن غربی است و از ذات ساختار این نظام آموزشی، برنامهای برای تربیت پرورش انسانهای معنوی بر نمیآید. نبود معنویت عامل بسیاری از بنبستها در غرب بوده است، کما اینکه آمار زندانیان آمریکا در سال ۲۰۱۸ بیش از ۲ میلیون نفر عنوان شده است. مولفه دیگر، رابطه استاد و شاگرد است که در حوزههای علمیه پررنگ دیده میشود، چیزی که در دانشگاهها آنقدر گسترده نیست. مولفه دیگر که نقطه مثبت در حوزههاست، جمع بین عمق علمی و آزاداندیشی و آزادی علمی است، حوزویان با کمک این مولفه توانستند تعمیق علوم حوزوی را رقم بزنند. این مسئله یک نتیجه عالی داشته و آن بیاعتنایی به مدرک بوده است، مسئلهای که آفت اکثریت نظام آموزش عالی در کشور ماست.
شریفانی در ادامه به بیان محاسن نظام دانشگاهی پرداخت و افزود: کار جمعی و توجه دادن به کار گروهی از محاسن نظام دانشگاهی و آموزش عالی است، در حوزههای علمیه کمتر به این مسئله توجه میشود. نکته دیگر انجام کار روشمند، کاربردی و هدفمند است. در دانشگاه بسیاری از فرایندهای علمی، روشمند و ضابطهمند است. البته حوزه هم دارای روشهای خود است، اما بسیاری از روشهای آن مانند روش اجتهاد برای جامعه آکادمیک روشن نیست. بر همین اساس، دانشکدههای الهیات میتوانند حلقه واسطی بین حوزهها و مطلق دانشگاهها باشند.
عباس اشرفی، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی، دیگر سخنران این نشست تخصصی بود که پیرامون «جریانهای حاکم بر دانشگاههای الهیات در قبل و بعد از انقلاب»، اظهار کرد: در دورههایی تقابل حوزههای علمیه و جریان ملیگرایی را شاهد هستیم، چرا که تلاش شده بود این علوم در کنار علوم دیگر دیده شود. دانشگاه اسلامی در دهه ۳۰ از سوی محمدرضا شاه مطرح، اما محقق نمیشود. همگان میخواهند این علوم جدا باشند. این در حالی است که به اذعان بسیاری از اندیشمندان، علوم اسلامی علوم شاملی است و سردمدار این بحث هم شهید مطهری بودند.
وی با بیان اینکه جریان خنثی، جریان دیگری در پیش از انقلاب بوده که الهیات را در کنار سایر رشتهها میدیدند، ادامه داد: در جریانهای بعد از انقلاب نیز، عدهای میخواستند این رشتهها مستقل و ذیل حوزهها باشند، یعنی در بحث گزینش دانشجو و حتی استادان، مدیریت کار به عهده حوزه باشد. آسیبهایی در این زمینه به وجود آمد، نخست مقاومت اعضای هیئت علمی در مقابل تغییرات و نوآوریها بود، و دیگری عدم تناسب سیستم دانشگاهی با اهداف جامعه در حال تغییر در بعد از انقلاب. دیگر آنکه، در میان اعضای هیئت علمی افراد بزرگی بودند، اما به علت ناتوانی در انجام کار جمعی و تیمی و برخی هم که درگیر خودبزرگبینی علمی شده بودند، مانع موفقیتها شد.
اشرفی گفت: بعد از انقلاب، جمعیت دانشگاهها با حضور دختران و پسران توأمان گسترش یافت، اما جریان علمی کماکان جریانی مردانه بود. سخنرانان همایش امروز ما نیز نشاندهنده حاکمیت همین جریان است. به جریان شمولگرا باید توجه بیشتری شود و علوم اسلامی فراتر از سایر علوم دیده شود و همان حرکتی که شهید مطهری و سایر اساتید شروع کردند، ادامه یابد. تعدیل جریان علمی مردانه به جریان مردانه-زنانه و تغییر رویکرد از رویکرد ملی به ملی-منطقهای-جهانی، از مهمترین اقدامات برای اصلاح جریان علمی در این حوزه است.
سپس، حجتالاسلام غلامرضا رئیسیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، با موضوع «ظرفیتهای دانشکدههای الهیات جهت توسعه دیپلماسی علمی و تعاملات فرهنگی»، سخنرانی و اظهار کرد: از منظر فرهنگی و اجتماعی ما باید دانشجویانی را که نیاز جامعه روز ماست، تربیت کنیم که جهانی فکر کنند و برای تنوع و تکثر فرهنگها ارزش قائل باشند و اهل تعامل و ارتباط با دیگران باشند و فرهنگهای گوناگون را فهم کنند و با آنها تعامل داشته باشند. از جهت دیگر در شرکتها و موسساتی که دنبال جذب نیرو هستند، این اجماع جهانی وجود دارد که از مدیران و کارکنانی که دارای تجارب جهانی و بینالمللی هستند، استفاده کنند. بیشتر پژوهشگران در این حوزه قلم زدهاند و اعتراف میکنند بینالمللی سازی به طور چشمگیری بر کیفیت دانشگاهها و به تبع آن بر کیفیت آموزش و پژوهش اثرگذار بوده است. مدیرانی که در افزایش کیفیت سطح دانشگاهها موفق بودهاند، رویکردی بینالمللی در توسعه دانشگاه داشتهاند.
وی با تأکید بر ضرورت بینالمللیسازی، افزود: گفتگو میان پیروان ادیان مختلف اقتضا میکند دانشکدههای الهیات از این ظرفیت استفاده کنند. مطابق آیه شریفه ۲۵۱ سوره بقره که میفرماید: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ الْنَّاسَ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ ...»، یعنی اگر خداوند متعال بعضی مردم را از سوی بعضی دیگر دفع نکند، فساد زمین را در بر میگیرد، ضرورت این امر مشخص میشود. محور دیگر، فهم فرهنگی کشورها از یکدیگر است؛ همانطور که خداوند متعال میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا ...». دانشکدههای الهیات بسیار زیاد میتوانند در دیپلماسیهای فرهنگی اثرگذار باشند و در امر سیاستگذاری در این زمینه کمک کنند. اگر چه ورود به این عرصه مجموعه الزاماتی دارد و یکی از آنها مولفه زبان خارجی است و باید آموزشهای ضمن خدمتی برای نیروها در این موضوع برگزار کرد. همچنین در هنگام جذب استاد در این رشتهها باید یک روانشناس حضور داشته باشد، و صرفا بر اساس پیشینههای آموزشی و پژوهشی جذب صورت نپذیرد. همچنین باید بازاریابی انجام شود و بررسی کرد که نیاز کشورهای منطقه به چه رشتهها و گرایشهایی است.
در ادامه حجتالاسلام سیدرضا مودب، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه قم، مباحثی پیرامون موضوع «دانشکدههای الهیات و مطالعات بینالمللی» ارائه و بیان کرد: با گسترش اسلامخواهی و اسلامشناسی در سطح بینالملل، لازم است ارتباط بینالمللی دانشکدههای الهیات گسترش یابد. مطالعات بین ادیان در بسیاری از کشورها مورد توجه است، ما نیز باید در وهله اول مطالعات کشورهای همسایه را اولویت بدانیم و پس از آن کشورهای منطقه و مطالعاتی پیرامون فرق مسیحیان داشته باشیم. فراهم کردن یافتههای دینی برای جهانیان، محور کار رشتههای داخل دانشکدهها قرار بگیرد. همچنین روششناسی مطالعات تطبیقی و الهیات و نیز مجلات و دایرةالمعارفهایی که وجود دارد و در دنیا فعال هستند، مسئلهها و نکات فراوانی دارند که خوب است مورد توجه قرار بگیرد.
وی با اشاره به وظایف هیئت علمی دانشکدههای الهیات دانشگاههای ایران، اظهار کرد: ارکان یک مجموعه علمی استادان آن هستند که برای همین هدف جذب شدند و اندیشمندان و متخصصانی در حوزههای فکری هستند که میتوانند تأثیرگذار باشند. اعضای هیئت علمی نیاز است چندین زبان خارجی را فرا گرفته باشند و به زبانهای مهم دنیا مسلط و اهتمام به مسائل بینالمللی داشته باشند. ارتقای رتبه و درجه علمی بر بسیاری از مطالعات علمی سایه افکنده و هدف و رسالت اصلی که رشد بشر و گسترش معنویت متناسب با یافتههای علوم دینی مغفول مانده است. فردگرایی در بسیاری از مطالعات الهیات به چشم میخورد و قدری باید به سمت کار علمی جمعی برویم.
حجتالاسلام مودب در ادامه با تأکید بر وظایف مدیران در دانشکدههای الهیات، گفت: یک مسئول در دانشکده الهیات باید برای سفرهای علمی که در آییننامههای وزارت علوم پیشبینی شده ظرفیتهای خوبی را فراهم و از آن استفاده کند. مجلات بینالمللی باید گسترش یابد و قدری فضای تعامل و همدلی جهت همفکری با مخالفان ما فراهم شود و این فضا بسیار مؤثر خواهد بود. تولید آثار ارزشمند مشترک کتاب و متن درسی و ترجمه آنها به زبانهای معتبر دنیا از دیگر وظایف مدیران است. همچنین جذب دانشجویان خارجی به خصوص در رشتههای دکتری دیگر وظیفه مدیران برای توسعه مطالعات علمی بینالمللی است.
وی با بیان اینکه اهداف مطالعات بینالمللی نیازمند بازنگری است، افزود: آیا رسالت دانشکدههای الهیات، ترویجی، تبلیغی و یا تحقیقی است و یا همه اینها در کنار یکدیگر اهمیت دارد؟ استادان دانشکدههای الهیات به ایدهها و باورهایی رسیدهاند و مسئولیتهایی پیدا کردهاند، ولیکن مسئله گسترش مباحثات علمی و روشهای علمی باید در سطح بینالمللی روشن و مشخص باشد.
از میان ۲۰ دانشگاه برتر که در حوزه الهیات مطرح هستند و امتیاز آوردهاند، ۱۰ دانشگاه اول برای ایالات متحده است و ۵ دانشگاه از کشور انگلیس و و ۵ دانشگاه دیگر به ترتیب از کانادا، بلژیک، هلند و آلمان هستند.
در ادامه برگزاری نشست تخصصی با موضوع واکاوی عملکرد دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی در ایران، سیده فهیمه ابراهیمی، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی سخنانی درباره «مقایسه نظامهای آموزشی الهیات و مراکز تعلیمی دینی در جهان و ایران» ارائه و بیان کرد: لازم است به بررسی نقاط قوت و ضعف و مقایسه با نظامهای آموزشی مشابه در دنیا بپردازیم. سدههای متمادی است که در بسیاری از دانشگاههای جهان، دپارتمان الهیات وجود دارد و همسطح و همزاد دانشگاه است؛ بنابراین مشخص و آشکار است که در سطح کلان این قیاس را میتوان انجام داد. بر اساس نظام رتبهبندی دانشکدههای الهیات در جهان؛ از میان ۲۰ دانشگاه برتر که در حوزه الهیات مطرح هستند و امتیاز آوردهاند، ۱۰ دانشگاه اول برای ایالات متحده است و ۵ دانشگاه از کشور انگلیس و و ۵ دانشگاه دیگر به ترتیب از کانادا، بلژیک، هلند و آلمان هستند. در آسیا نیز در میان دانشگاههای برتر در زمینه الهیات، دانشگاهی که بالاترین امتیاز را دارد، در اورشلیم در فلسطین اشغالی است و بعد از آن دانشگاهی در هنگ کنگ و سپس دانشگاه ملی مالزی است.
وی افزود: در مطالعه دو دانشگاه آمریکایی (هاروارد) و دانشگاه اروپایی (لیون)، دریافتم عناوین رشتهها در این دو دانشگاه محدود و کلی است، اما در همین رشتهها در مقطع کارشناسی ارشد مدنظر است، عناوین بسیار ریزتری وجود دارد. وزن اصلی کار در مطالعات و ساختار، در این دوره قرار دارد. پروژهها و کورسها بسیار جزئی و سیال است. عناوینی وجود دارد که سیال است به این معنا که مطابق نیازها و درخواستهای جامعه و توانمندیهای متفاوت اعضای هئیت علمی و دپارتمان است. نکته حائز اهمیت توجه جدی به بحث متدلوژی و روش شناسی در پروژهها و روشمند دیدن مطالعات است. به بسیاری از درسها از مباحث روشی پرداخته میشود. نکته بعدی ورود جدی به مباحث و موضوعات مبتلابه جهانی است و همه اینها تبدیل به کورس میشوند. در مورد دانشگاه هاروراد کاملا به این مسئله توجه میشود. موضوع بعدی آموزش تفکر نقادانه است، اساساً دغدغه آنها تربیت دانشجو و نیرویی با این تفکر است و همچنین توجه ویژه به زبانهای مورد نیاز دانشجویان دارند.
به گفته این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی؛ در ایران وزن بیشتر بر روی دورههای کارشناسی است و البته تلاش شده که این وزن به دورههای بالاتر انتقال یابد، اما همچنان همین رویکرد وجود دارد. در بحث تخصصگرایی، رویکردهای ضعیفی در موضوع متدلوژی و زبانهای خارجی داریم و موفقیتهای ویژهای در این زمینهها نمیبینیم و وقتی دانشجو میخواهد پروژه بنویسد در روش مشکل دارد و با زبان خارجی آشنا نیست. نکته دیگر ضعف نیازسنجی اجتماعی در پروژههاست، دانشکدههای الهیات ما تا کنون به این موضوع ورودی نداشتهاند. اگر در این مسائل آسیبشناسی صورت بگیرد، قطعاً مسیر مشخصی در این راستا خواهیم داشت.
در پایان این نشست نیز، حجتالاسلام یاسر تک فلاح، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی به موضوع «انتظار و نقش دانشکدههای الهیات در گام دوم انقلاب» پرداخت و اظهار کرد: بیانیه گام دوم و تقارن آن با چهل سالگی انقلاب راه و افق را برای ما ترسیم میکند و نشان از آن است که وظیفهای به عهده رهبران دینی ما نهاده شده که باید برای آینده، افقی ترسیم کنند. اگر نگاهی به بیانیه داشته باشیم، توصیههایی هفتگانه را میبینیم که در یکی از این بندها به آموزش و پژوهش پرداخته شده است.
وی ادامه داد: در حوزه علم و پژوهش، اولین انتظار از دانشکدههای الهیات عبور از علمگرایی محض و رسیدن به علم هدایتگر و هدفمند است و در واقع باید به حکمت واقعی برسیم. دومین انتظار در حوزه علم و پژوهش که منطبق با بیانیه گام دوم است، اقدام در راستای پژوهشهای جهادی است، سومین مورد در مسئله پژوهش، رویکرد تکلیفگرای نتیجهگراست، به این معنا که پژوهشها تکلیفگرا باشند، یعنی هم باید دارای حسن فاعلی و هم حسن فعلی باشند. دیگر انتظاراتی که میتوان داشت؛ بازبینی و طراحی علوم انسانی در چارچوب علوم اسلامی است. دانشکده الهیات جدای از حوزه علمیه نیست، بنابراین چنین انتظاری معقول و منطقی است. از دیگر انتظارات پرداختن به نظامات اجتماعی بر اساس هندسه اسلامی است. در غرب طی قرون اخیر، جایگزین کردن انسانمحوری با خدامحوری مورد توجه و نتیجه و میوه اومانیسم، سکولاریسم بوده است. وقتی از نظامسازی اسلامی سخن میگوییم در تقابل با سکولاریسم باید عمل کرد.
تکفلاح افزود: نکته حائز اهمیت در بحث نظام جامع مسائل، جابجایی ضروریات است و لذا باید موضوعات اولویتبندی و نظام جامع مسائل را در نظر داشته باشیم و به مسائل ریشهای توجه کنیم. نکته دیگر در بحث انتظارات از دانشکدههای الهیات، تحول در نظام تعلیم و تربیت منطبق بر نظام جامع مسائل است و باید به سه رکن مربی، متربی و نظام تعلیمی توجه جدی داشت.