یک استاد حقوق چالش مهم پیشروی دگرباشها را اخلاق و عرف اجتماعی دانست و اظهار کرد: همانطور که رنگ چشم افراد را نمیتوان مورد قضاوت خوبی و بدی قرار داد ناهماهنگیهای جنسی را نیز نمیتوان در حوزه اخلاق بررسی کرد، بلکه باید آن را به عنوان یک حقیقت پذیرفت.
به گزارش عطنا، یکی از سلسه نشستهای حقوق و اخلاق زیست-پزشکی، با موضوع «چالشهای حقوقی و اجتماعی هویت جنسی» عصر شنبه ۷ مهرماه به همت گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، دکتر محمد راسخ، استاد حقوق و فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، دکتر عفتالسادات مرقاتیخوئی، دانشیار رفتارشناسی جنسی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دکتر وحیدرضا یاسایی، دانشیار ژنتیک پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دکتر بهزاد قربانی، استادیار روانپزشکی پژوهشگاه ابن سینا به بیان دیدگاهها و تحقیقات انجام شده خود در این زمینه پرداختند. (گزارش تصویری)
مدیریت این نشست علمی هم بر عهده دکتر مهدی مهدویزاهد، پژوهشگر و مدرس مطالعات میان رشتهای حقوق دانشگاه علامه طباطبائی بود.
در این نشست، دکتر وحیدرضا یاسایی، دانشیار ژنتیک پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به اختلالات هویت جنسی پرداخت و گفت: این مسئله از سال 2000 به بعد مطرح شده و در فرهنگهای لغت ورود پیدا کرده است، از این رو بحثی جدید و نو است.
وی با اشاره به بخش بیولوژیک این اختلال ادامه داد: برای فهم این بخش باید به اطلاعات اولیه مختصری در رابطه با سلول، بافت و ارگان آگاهی داشت، چرا که بخش جنسیت از زمان تشکیل تخمک تا دو ماهگی شکل میگیرد و تستسترون، پروژسترون و استروژن مهمترین هورمنهای تأثیرگذار بر تشکیل بخش آناتومیک جنین و به شدت در تشکیل مغز جنین سهیم هستند.
وی افزود: بخش دوم که با بخش نخست در ارتباط است از نیمه دوم تشکیل جنین تأثیرات خود را بر روی مغز اعمال میکند و اگر این اختلالات بین قسمت آناتومیک و مغز از نظر ترشح هورمونها اتفاق بیفتد، ما با GID یا اختلالات هویت جنسی مواجه خواهیم بود، که پس از این دیگر قابل حل و درمان نیست.
یاسایی اضافه کرد: از آنجایی که بخش بیولوژیک بیشترین نقش را در این اختلالات دارد، بنابراین مسائل مذهبی، اجتماعی و روانشناختی باید ذیل حوزه بیولوژیک تبیین شوند.
سپس دکتر عفتالسادات مرقاتیخوئی، دانشیار رفتارشناسی جنسی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: بچهها در بین یک تا دو سالگی از نظر شناختی به این تثبیت میرسند که با جنس مخالف خود متفاوت هستند و در سن سه سالگی میتوانند به پسر یا دختر بودن خود اقرار کنند.
وی ادامه داد: از نسخه پنجم کتاب DSM به بعد این مسئله از بخش اختلالات خارج شد و آن را یک ملال جنسیتی دانستند و به این نتیجه رسیدند که اگر فردی بیش از 6 ماه جنسیت واقعی خود را انکار کند، دچار تنشی بین آنچه میداند و آنچه میبیند، شده است؛ یعنی آن چه فرد را بیشتر از همه اذیت میکند بدن فرد است نه افکار وی.
مرقاتی خوئی در ارتباط با چالشهای پیش روی چنین فردی گفت: در حال حاضر چالش بزرگ مربوط به این است که از آنجایی که این مسئله دیگر اختلال و بیماری نامیده نمیشود، تحت عنوان ناهماهنگی جنسیتی طبقهبندی شده است؛ چرا که یک وضعیت شرایط سلامت جنسی است.
وی خاطرنشان کرد: دلیل آنکه به این وضعیت یک وضعیت جنسی گفته میشود این است که این افراد دارای مشکلات زیادی هستند، به طوری که به محض اینکه آنها اقرار به همجنسگرا بودن میکنند جامعه این برداشت را میکند که این افراد با همجنسان خود رابطه جنسی دارند و این امر باعث میشود که دسترسی این افراد به خدمات سلامت جنسی از جمله بیمهها محدود شود.
وی ادامه داد: از دیگر چالشهای مهمی که این افراد با آن روبهرو هستند، مسئله استرس بر اقلیتها از سوی جامعه و مسئله برچسبزنی اجتماعی است، به این معنی که جامعه به محض اینکه با اقلیتهای اجتماعی روبهرو میشود، دچار استرس و پریشانی شده و اینطور میپندارد که این افراد دنیای طبیعی و آرام جامعه را به تلاطم وا میدارند؛ بنابراین جامعه آرامش خود را در همرنگی افراد میبیند و به رسمیت شناخته شدن اقلیتها را تهدیدی برای اکثریت میداند.
مرقاتی خوئی افزود: تمام این رفتارهای اجتماعی به فراهم شدن بستر لازم برای سوءاستفادههای جنسی، حمله، هجوم، توهینهای جنسی و از همه بدتر طرد شدن این افراد از سوی خانوادهها میانجامد، به طوری که اگر این افراد توسط خانوادههای خود پذیرفته شوند خوشحال خواهند بود و زندگی خوبی خواهند داشت.
وی در رابطه با رفتار برخی پزشکان با این افراد هم اظهار کرد: بسیاری از این افراد این ناهماهنگیهای جنسیتی را از پزشک خود پنهان میکنند چرا که که اعتقاد دارند اگر پزشک معالج از این مسئله آگاه شود کاری را که باید انجام نخواهد داد؛ برای مثال پزشکانی هستند که بر سردر مطب خود نوشتهاند افراد ترنس، هوموسکچوال و... وارد نشوند چرا که برکت مطب به عدم وجود آنها وابسته است!
مرقاتی خوئی با بیان آمار این پنهانکاری گفت: در دنیا 62 درصد این افراد هویت و گرایشات خود را پنهان میکنند این در حالی است که اکثر افراد LGBT یا دگرباش در سنین 14 تا 25 سال هستند که آمار خودکشی و آسیبهای دیگر در بین آنها چندین برابر افراد دیگر شبیه خود است.
وی افزود: در آموزشهای پزشکی تمام افراد مربوطه باید آموزشهای لازم در خصوص نحوه رفتار و خدمترسانی به اقلیتهای جنسی را ببینند.
دانشیار رفتارشناسی جنسی دانشگاه علوم پزشکی تهران از ممنوعیت عملهای Conversion therapy در تمام کشورها خبر داد و گفت: این عملها مغز فرد را عوض میکنند که نوع شوک الکتریکی آن کاملاً ممنوع است.
وی در رابطه با زمان مناسب برای شروع روند درمان گفت: بعضی از مدارک در دنیا مبنی بر این است که تا قبل از 18 سالگی نباید درمان را آغاز کرد اما بسیاری از جوامع پیشرفته ادعا کردهاند که اینگونه نیست و میتوان از 12 سالگی درمان را آغاز کرد و جلوی رشد صفات ثانویه را گرفت.
در ادامه، دکتر بهزاد قربانی، استادیار روانپزشکی پژوهشگاه ابن سینا خود کلمه sexuality را دارای چهار تعریف مهم دانست و گفت: اول،Identity Sexual است که نشان دهنده هویت جنسی فرد شامل عناصری مثل کروموزوم و تخمدان است؛ دوم، Gender Identity است که مربوط یه هویتی است که در مورد زن یا مرد بودن در ذهن فرد شکل میگیرد؛ سوم، Gender Role است که بر رفتار جنسی فرد دلالت دارد؛ چهارم، Sexual Orientation است، به این معنا که گرایش جنسی یک فرد به کدام سمت است، اگر گرایش جنسی فرد به غیر همجنس باشد Heterosexual، اگر به همجنس باشد Homosexual و اگر به هر دو جنس باشد Biosexual نام دارد.
وی در بیان آمارها گفت: شیوع تغییر جنسیت از مرد به زن در آمارهای جهانی یک در 30 هزار است و تغییر زن به مرد یک در صد هزار است، یعنی طبق آمار جهانی تبدیل شدن مرد به زن سه برابر بیشتر است.
وی افزود: بر اساس تجربیات بنده در کمیسیونها آمار تبدیل زن به مرد بیشتر است که همواره باعث تعجب ما بوده است.
قربانی ادامه داد: از میان مراجعان نیمی از آنها در پی تغییر نیستند و نیمی نیز علاقهمند به این تغییر هستند؛ از میان افرادی که این عمل را انجام میدهند، تغییر مرد به زن دارای 70 درصد سطح رضایت و تغییر زن به مرد نیز دارای 80 درصد سطح رضایت است که در این میان اگر مشکل فرد به خوبی شناسایی نشده باشد 2 درصد ریسک خودکشی وجود دارد.
پس از آن، دکتر محمد راسخ، استاد حقوق و فلسفه دانشگاه شهید بهشتی بحث اصلی این جلسه را هویت جنسی دانست و گفت: مسئله جنس در فرایند تکامل جنین جنس شکل میگیرد.
وی ادامه داد: اینطور به نظر میرسد که جنس مسئلهای تماماً فیزیکی است، بهطوری که وقتی متخصصان شاهد ناهماهنگی بین جنس و هویت جنسی شدند آن را یک بی نظمی و اختلال دانستند.
راسخ اضافه کرد: این که فرد خود را از لحاظ جسمانی و بیولوژیک و جنسی مونث میداند یا مذکر یک امر روانشناختی است، بنابراین از آنجایی که مباحث جنس و جنسیت مسائلی روانشناختی و بیولوژیک هستند از حوزه اخلاق خارج میشوند؛ به این معنا که همانطور که رنگ چشم افراد را نمیتوان مورد قضاوت خوبی و بدی قرار داد این ناهماهنگیهای جنسی را نیز نمیتوان در حوزه اخلاق بررسی کرد بلکه باید آن را به عنوان یک حقیقت پذیرفت.
استاد حقوق و فلسفه دانشگاه شهید بهشتی خاطرنشان کرد: فارغ از نظامهای حقوقی این موضوع را باید در حوزه اخلاق و سیاست پی گرفت به این معنی که حق در سطح سیاسی از سوی صاحبان قدرت و حاکمان سیاسی به رسمیت شناخته میشود یا خیر؛ همچنین سطح داوری اخلاقی مربوط به این است که آیا شهروندان یک جامعه اینگونه اقلیتهای جنسی را میپذیرند یا خیر.
وی یادآور شد: بنابراین این بحث ذیل دو عنوان حق و خیر میتواند بررسی شود؛ نخست آنکه شهروندان یک جامعه بدون در نظر گرفتن علایق شخصی، این افراد را دارای حقوق برابر بدانند، دوم آنکه این افراد از لحاظ ماهوی تأیید میشوند یا خیر.
راسخ اظهار کرد: آنچه در اخلاق متعارف جامعه در حال اجرا است لزوماً از نظر اصول اخلاقی نیز صحیح نیست؛ به این خاطر میتوان اصولی را در اصول اخلاق شناسایی کرد که این اصول با اخلاق متعارف همسان نباشند که این امر علاوه بر اینکه در نقد وضعیت فعلی کمک میکند، برای آینده نیز چشم اندازی به ما میدهد.
وی پنج اصل را در این خصوص مهم دانست و گفت: سلامت جسمی و روانی، محبت و عشق، توالی نسل و تربیت، نهاد خانواده و جامعه سالم.
وی در نهایت تأکید کرد: بنابراین این که از دید جامعه رابطه جنسی با همجنس مجاز است یا نه در گرو این پنج اصل است، اما از آنجایی که هر جامعه اسلامی در برابر این مسائل موضع سرسخت میگیرد و فقه نیز در ایران به راحتی قابل تغییر و انعطاف نیست، به نظر میرسد اخلاق جامعه ما اینگونه موضوعات را تا 50 سال آینده نخواهد پذیرفت.